EHSANMOHAMMADI95 Telegram 9307
◾️ گُل و گلوله‌های زندگی

✍️ احسان محمدی

🎂 تولد سه‌سالگی «باران» بود. اردیبهشت سال پرماجرای ۸۸. منتظر «رامین» بودیم که نیامد. «ایشاالله یه فرصت دیگه!» این را «امیر» گفت. تکیه کلام رامین وقتی نمی‌توانست بیاید.

شام خوردیم، کیک قاچ کردیم و در مورد رامین هم حرف زدیم. اینکه خوش‌شانس است که در کمال شگفتی با یک حساب کوچک بانکی، سمند برنده شد، اینکه در عین غافلگیری زهره قرعه‌کشی دانشجویی حج برنده شد و زن و شوهر رفتند زیارت خانه خدا. خندیدم. عکس گرفتیم. غافل از اینکه روزگار همان دقیقه‌ها دارد چه بلایی سر رفیق‌مان می‌آورد.

◾️فردا صبح «عباس» زنگ زد: «خبر داری رامین گلوله خورده؟».
رامین؟ گلوله؟ مگه جنگ شده وسط تهران؟

رامین مهندس عمران بود. حوالی غرب تهران مشغول گودبرداری یک ساختمان. از گود که بیرون می‌آید با دو سارق مسلح یک طلافروشی ناخواسته رو در رو می‌شود. هیکل درشتی داشت. دزدها اسلحه را می‌گیرند طرفش و بنگ بنگ!

◾️معجزه‌آسا از مرگ نجات پیدا کرد. رفتیم ملاقات. خون زیادی از دست داده بود، نصف یکی از ریه‌هایش را برداشته بودند. دیدن رفیق در آن حال شبیه زنده به گور شدن است.
امیر مثل همیشه فضای سنگین را با شوخی شکست.

- رامین! چند تا گلوله خوردی؟
رامین به زحمت گفت:
- نمیدونم!
- خب کاری نداره! یه پارچ آب می‌ریزیم دهنت! عین #لوک_خوش‌شانس از هر جا زد بیرون معلومه جای گلوله است!

◾️رامین با درد می‌خندید. چهار گلوله خورده بود اما خدا او را دوباره به ما بخشید. شاید دعای خیر کارگرها که هوایشان را داشت، شاید عشقی که زهره به او داشت، شاید قلب کوچک آیلین که تازه به دنیا آمده بود، شاید حُسن نیت ذاتی‌اش، شاید دستپاچگی دزدها، شاید بدن سالم و ورزشکارش ... هر چه بود همین که زنده مانده بود، خوشحال بودیم.

امیر گفت:
- رامین؟! فکر کردی زندگی همه‌اش برنده شدن سمند تو بانکه؟ بردن قرعه‌کشی سفر دانشجویی حجه؟ نخیر! زندگی گلوله هم داره!
خندیدیم. رامین با لبخندی کمرنگ و صدای آرامی گفت: «احسان! امیر رو ببر بیرون، منو می‌خندونه جای زخمام درد می‌کنه.»

◾️۱۳سال از آن ماجرا می‌گذرد. دزدها هیچ‌وقت دستگیر نشدند، رامین رفت کانادا. گلوله‌های سُربی احتمالاً روانه سطل زباله شدند و چهره هیچکدام از پزشکان و پرستارانی که آن روزها با نهایت قدرشناسی از آن‌ها تشکر کردیم را یادم نمانده اما شوخی آن روز امیر همیشه با من ماند که ماند.

اینکه زندگی گلوله هم دارد ... هر چقدر بخت به تو لبخند بزند، لایک بگیری، مدال بیندازند گردنت، به تو غبطه بخورند و بروی روی قله بایستی باز یک جایی چند گلوله برایت کنار می‌گذارد ...
🖋 @ehsanmohammadi95



tgoop.com/ehsanmohammadi95/9307
Create:
Last Update:

◾️ گُل و گلوله‌های زندگی

✍️ احسان محمدی

🎂 تولد سه‌سالگی «باران» بود. اردیبهشت سال پرماجرای ۸۸. منتظر «رامین» بودیم که نیامد. «ایشاالله یه فرصت دیگه!» این را «امیر» گفت. تکیه کلام رامین وقتی نمی‌توانست بیاید.

شام خوردیم، کیک قاچ کردیم و در مورد رامین هم حرف زدیم. اینکه خوش‌شانس است که در کمال شگفتی با یک حساب کوچک بانکی، سمند برنده شد، اینکه در عین غافلگیری زهره قرعه‌کشی دانشجویی حج برنده شد و زن و شوهر رفتند زیارت خانه خدا. خندیدم. عکس گرفتیم. غافل از اینکه روزگار همان دقیقه‌ها دارد چه بلایی سر رفیق‌مان می‌آورد.

◾️فردا صبح «عباس» زنگ زد: «خبر داری رامین گلوله خورده؟».
رامین؟ گلوله؟ مگه جنگ شده وسط تهران؟

رامین مهندس عمران بود. حوالی غرب تهران مشغول گودبرداری یک ساختمان. از گود که بیرون می‌آید با دو سارق مسلح یک طلافروشی ناخواسته رو در رو می‌شود. هیکل درشتی داشت. دزدها اسلحه را می‌گیرند طرفش و بنگ بنگ!

◾️معجزه‌آسا از مرگ نجات پیدا کرد. رفتیم ملاقات. خون زیادی از دست داده بود، نصف یکی از ریه‌هایش را برداشته بودند. دیدن رفیق در آن حال شبیه زنده به گور شدن است.
امیر مثل همیشه فضای سنگین را با شوخی شکست.

- رامین! چند تا گلوله خوردی؟
رامین به زحمت گفت:
- نمیدونم!
- خب کاری نداره! یه پارچ آب می‌ریزیم دهنت! عین #لوک_خوش‌شانس از هر جا زد بیرون معلومه جای گلوله است!

◾️رامین با درد می‌خندید. چهار گلوله خورده بود اما خدا او را دوباره به ما بخشید. شاید دعای خیر کارگرها که هوایشان را داشت، شاید عشقی که زهره به او داشت، شاید قلب کوچک آیلین که تازه به دنیا آمده بود، شاید حُسن نیت ذاتی‌اش، شاید دستپاچگی دزدها، شاید بدن سالم و ورزشکارش ... هر چه بود همین که زنده مانده بود، خوشحال بودیم.

امیر گفت:
- رامین؟! فکر کردی زندگی همه‌اش برنده شدن سمند تو بانکه؟ بردن قرعه‌کشی سفر دانشجویی حجه؟ نخیر! زندگی گلوله هم داره!
خندیدیم. رامین با لبخندی کمرنگ و صدای آرامی گفت: «احسان! امیر رو ببر بیرون، منو می‌خندونه جای زخمام درد می‌کنه.»

◾️۱۳سال از آن ماجرا می‌گذرد. دزدها هیچ‌وقت دستگیر نشدند، رامین رفت کانادا. گلوله‌های سُربی احتمالاً روانه سطل زباله شدند و چهره هیچکدام از پزشکان و پرستارانی که آن روزها با نهایت قدرشناسی از آن‌ها تشکر کردیم را یادم نمانده اما شوخی آن روز امیر همیشه با من ماند که ماند.

اینکه زندگی گلوله هم دارد ... هر چقدر بخت به تو لبخند بزند، لایک بگیری، مدال بیندازند گردنت، به تو غبطه بخورند و بروی روی قله بایستی باز یک جایی چند گلوله برایت کنار می‌گذارد ...
🖋 @ehsanmohammadi95

BY روزنوشت‌های احسان محمدی


Share with your friend now:
tgoop.com/ehsanmohammadi95/9307

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data. With Bitcoin down 30% in the past week, some crypto traders have taken to Telegram to “voice” their feelings. A Telegram channel is used for various purposes, from sharing helpful content to implementing a business strategy. In addition, you can use your channel to build and improve your company image, boost your sales, make profits, enhance customer loyalty, and more. 6How to manage your Telegram channel?
from us


Telegram روزنوشت‌های احسان محمدی
FROM American