tgoop.com/dr_rashed_moamadreza/204
Last Update:
بزرگ بود و از قبیلهٔ فردا بود
این مرد چقدر بزرگ بود! با زندگی حسابی کنار
آمده بود. روان تابناکی داشت. چه میگویم؟ همه تن روان بود «تو گفتی که بهره ندارد ز خاک».
با آنکه رنج بسیار کشیده بود اما هرگز به روی خودش نمیآورد. از آنها هم که به او بد کرده بودند هرگز به بدی یاد نمیکرد.
بزرگی و بزرگمنشی هم کرانهای دارد اما او در همهچیز بیکرانه بود.
دکتر محمدرضا راشد محصل، هم راشد بود و هم محصل. راشدی را در کلاس آزموده بود و محصلی را در کل زندگی. همیشه میآموخت و میآموزانید.
دامن به هیچ آلایشی نیالود؛ نه دنیاوی نه عقبایی. تا آخریننفس پشت و پناه خردسرا بود و حالا که که او بیهنگام از میان ما رفت خردسرا «به کجای این شب تیره بیاویزد قبای ژنده خود را؟»
دریغا و بسیاربار دریغا که ما اعضای هیأت مدیره که سالها به او تکیه داشتیم و از خردمندیهایش برخوردار، در آخرین لحظه بر بالینش نبودیم به دلیل سفری به خارج از کشور که از قبل پیشبینی شده بود.
هیچ فکر نمیکردیم که خبر دردناک را از راه دور باید بشنویم! «همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد!»
درود خدا بر او باد که نیکنامی را با نگاه و کردار خود معنای تازهای بخشید و دستکم در افق بیکرانهای نامیرا شد.
نابودگی ظاهری او هم البته برای همگان دردناک است، این درد جانکاه را به خاندان نیکنام راشد و همهٔ وابستگان و پیوستگان، دودمان سنگین خرد و خردمندی و اعضا و پیوستگان خردسرای فردسی اندوهباد میگوییم.
روانش با جاودانان در مینو و کالبدش در جوار دیگر نامآوران عرصهٔ خورشید در آرامش جاودان باد.
(مجمع عمومی، هیأت مدیره، کارکنان و یاران خردسرای فردوسی)
@kheradsarayeferdowsi
@dr_rashed_moamadreza
BY دکتر محمدرضا راشد محصّل
Share with your friend now:
tgoop.com/dr_rashed_moamadreza/204