tgoop.com/dr_mohammad_mossadegh/579
Last Update:
حکومت دزدسالار: در سیاست اصطلاح دزدسالاری یا کلپتوکراسی به دولتی اشاره دارد که عامه مردم را فدای افزایش ثروت و قدرت سیاسی شخصی طبقه حاکم میکند. دزدسالاری معمولاً با اختلاس در بودجههای دولتی همراه است.
...سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدّت رو به کاهش میگذارد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد....
.....فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزیی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی «سقوط اخلاقیات و انسانیت» است....
------------------------‐----------
از مشکلات و آسیبهای کلپتوکراسی یکی این است که در آن فساد از سطوح مدیریتی کلان به خُرد گسترش مییابد و در جامعه شایع میشود و هر فردی که به منابعی دسترسی دارد، بستگی به میزان نفوذ، توان و جایگاه خود دست یغما و چپاول بدان مییازد. پدیدهای که خودتباهی جوامع و سقوط اخلاقیات آن را به دنبال خواهد داشت.
دیگر اینکه چون مبالغی که توسط سردمداران و صاحبان پست و قدرت به تاراج میرود، همه از منابع عمومی است که بایستی خرج پیشرفت و توسعه شود، بنابراین سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدّت رو به کاهش میگذارد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد.
حکومت دزدسالار تأثیر بسیار نامطلوبی در اقتصاد سیاسی و حقوق مدنی میگذارد و باعث الگوبرداری طبقات مختلف اجتماع از رؤسا و رهبران دزدسالار و سرایت فساد به دیگر طبقات اجتماع نیز میشود. واقعیت این است که در دنیای امروز فساد مالی میتواند از حاکمان دزدسالار یک کشور به مردم آن سرایت کند و به عنوان هنجاری اجتماعی رواج یافته و نهادینه شود؛ بهطوریکه قشرهای اجتماع از آنجا که میبینند حاکمان دولت غرق در فساد مالی هستند، به فکر سوءاستفاده از موقعیتهای شخصی یا اداری خود میافتند. چون حکومتهای دزدسالار با روشهای پولشویی یا سوءاستفاده از ثروتهای عمومی یا وجوه حاصل از پرداختهای شهروندان، پول اختلاس میکنند، در نتیجه «رفاه» در زندگی شهروندان دچار تزلزل میشود.
علاوه بر این، چون پولی که دزدسالاران سرقت میکنند، اغلب از بودجهای است که برای امکانات عمومی مانند ساختن بیمارستانها، مدارس، جادهها، پارکها و مانند آن اختصاص یافته است، این سرقت باعث کاهش رفاه عمومی میشود. به دلیل دست داشتن صاحبان اصلی قدرت در فسادها، اجازهٔ شفافیت در اقتصاد داده نمیشود تا به راحتی به سودجوییهای خود بپردازند و در نتیجه، اقتصاد در این کشورها انحصاری، مریض، فاسد، غیرشفاف و ناایمن است.
مشکل دیگر این است که به دلیل نبود سیستم بوروکراسی درست و مراجع بررسیکننده در این موارد و عدم وجود عدالت، کسانی که بر مشاغل دولتی مینشینند، (در هر جایگاهی که باشند) بر گردهٔ مردم سوار شده و بر آنان ظلم میکنند و در عین حال، وظایف خود را انجام نمیدهند.
دزدسالاران معمولاً (ولی نه همیشه) از دیکتاتورها هستند.
برآیند همهٔ موارد یادشده این است که در این جوامع فساد، دزدی، رشوهخواری و رانتبازی رواج مییابد و نیز طبقهای ناراضی بهوجود میآید که همان عامهٔ مردم هستند.
این طبقه بر این باورند که حقوقشان ضایع شده و عدّهای در کشور حقشان را میخورند و به ایشان ظلم میکنند.
بنابراین، این گروه هم در هر جا که بتوانند دست به تلافی زده و با تخریب کردن، دزدی، درست کار نکردن، کوتاهی در انجام وظایف، کمفروشی و احتکار خشم خود را فرو مینشانند و با این توجیه که «حق ماست، همه میخورند، چرا ما نخوریم؟» خود و دیگران را قانع میکنند.
اینگونه است که اقتصاد یک کشور به سراشیبی سقوط و تباهی میغلتد و دچار رکود میشود.
بدین ترتیب، فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزیی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی «سقوط اخلاقیات و انسانیت» است.
برخی از دیکتاتورها و سران حکومتهای دزدسالار، بودجههای عمومی را بهطور پنهانی به حسابهای بانکی شخصی محرمانه خود در کشورهای بیگانه منتقل میکنند تا در صورت از دست دادن قدرت، در خارج از کشور به خوشگذرانیهای خود ادامه دهند.
@dr_mohammad_mossadegh
BY دکتر محمد مصدق
Share with your friend now:
tgoop.com/dr_mohammad_mossadegh/579