DR_ESLAMINODOUSHAN Telegram 1705
خرمشهر عروس ایران

هرگز نامِ تو اینسان خُرم نبوده، و شهر نبوده! هرگز تو اینسان آباد نبوده‌ای. چون اکنون که خرابه‌ای بیش نیستی.
خُرمشهر، شهرِ شهرها، عروسِ تپیده در خون و پاکیزه چون گُلاب، که در جمعِ بندگانِ شَهوَت، گرسنگانِ گوشت، کف بر دهان‌آوردگان، بدنِ خود را دوشیزه نگاه‌ذداشتی؛ هتک‌شده، اما سر به مُهر. و نخل‌هایت زلف پریشان کرده‌اند، گیسو بریده‌اند، در عزایِ عزیزان؛ نخل‌هایت چون پریان در چنگِ دیوان؛ در بند کشیده‌شده، دهان بر سینه نهاده‌ شد، و با این حال کام نبخشیده.
خُرمشهر، چه زیباست شبِ وصل، در آغوشِ دامادانی که تنشان بویِ عرق می‌دهد، و پوستشان تابیده‌ است چون مِس، و بازوانشان پیچیده چون کُندهٔ تاک؛ دامادانِ همیشه داماد که زَفافِ آنها مرگِ آنهاست.
تو عروسِ ایرانی، عروسِ هزارن داماد؛ زیورِ تو تاریخ است، بویِ فردا می‌دهی، و کابینِ تو یادگارهایِ قرون است: مهتاب و نخلستان، سیاهیِ کاروان‌ها، و سپیدیِ امیدها، لشکرِ سلم و تور که گم شد در این بیابانِ دود.
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو می‌ساید و بر ناخن‌هایِ تو بوسه می‌زند، ناخن حنابسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو می‌وزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریده‌اند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.
دیده‌بانِ دریچه‌یِ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه چشمی که سر از پنجره بیرون آورده‌ای و دورِ دور را می‌نگری.
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشم‌هایِ خود را مخوابان.
در تو چه می‌بینیم؟ از تو چه می‌شنویم، چه می‌بوییم؟ از سینه‌یِ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
می‌بینیم و می‌شنویم و می‌بوییم، جوابِ «قادسیه» را، بُرنده‌ترین جواب با نرم‌ترین آوا، پیامِ قرون و اعصار، صدایِ گمشدهٔ دور، بانگِ جرسه‌ها، و آن این است که ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.
خُرمشهر، دیده‌بانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز می‌گردند؛ مرغ‌ها که از بانگِ خمپاره‌ها رفتند باز می‌گردند؛ مارها می‌روند و کبوترها می‌آیند. مغیلان‌ها می‌خشکند و لاله‌ها می‌رویند، و باز نخل‌ها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ پیر همیشه جوان، چون یال‌هایِ خود را تکان دهد بادیه می‌لرزد، رمل‌ها و صحراهایِ غَفر می‌لرزند، سراب‌ها می‌لرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزهٔ» آن‌هاست، می‌لرزند.
غباری برخاسته ‌است و سواری در راه است.
“دکتر محمد علی اسلامی ندوشن – ۵ خردادماه ۱۳۶۱”
____
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan



tgoop.com/dr_eslaminodoushan/1705
Create:
Last Update:

خرمشهر عروس ایران

هرگز نامِ تو اینسان خُرم نبوده، و شهر نبوده! هرگز تو اینسان آباد نبوده‌ای. چون اکنون که خرابه‌ای بیش نیستی.
خُرمشهر، شهرِ شهرها، عروسِ تپیده در خون و پاکیزه چون گُلاب، که در جمعِ بندگانِ شَهوَت، گرسنگانِ گوشت، کف بر دهان‌آوردگان، بدنِ خود را دوشیزه نگاه‌ذداشتی؛ هتک‌شده، اما سر به مُهر. و نخل‌هایت زلف پریشان کرده‌اند، گیسو بریده‌اند، در عزایِ عزیزان؛ نخل‌هایت چون پریان در چنگِ دیوان؛ در بند کشیده‌شده، دهان بر سینه نهاده‌ شد، و با این حال کام نبخشیده.
خُرمشهر، چه زیباست شبِ وصل، در آغوشِ دامادانی که تنشان بویِ عرق می‌دهد، و پوستشان تابیده‌ است چون مِس، و بازوانشان پیچیده چون کُندهٔ تاک؛ دامادانِ همیشه داماد که زَفافِ آنها مرگِ آنهاست.
تو عروسِ ایرانی، عروسِ هزارن داماد؛ زیورِ تو تاریخ است، بویِ فردا می‌دهی، و کابینِ تو یادگارهایِ قرون است: مهتاب و نخلستان، سیاهیِ کاروان‌ها، و سپیدیِ امیدها، لشکرِ سلم و تور که گم شد در این بیابانِ دود.
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو می‌ساید و بر ناخن‌هایِ تو بوسه می‌زند، ناخن حنابسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو می‌وزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریده‌اند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.
دیده‌بانِ دریچه‌یِ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیه چشمی که سر از پنجره بیرون آورده‌ای و دورِ دور را می‌نگری.
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشم‌هایِ خود را مخوابان.
در تو چه می‌بینیم؟ از تو چه می‌شنویم، چه می‌بوییم؟ از سینه‌یِ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
می‌بینیم و می‌شنویم و می‌بوییم، جوابِ «قادسیه» را، بُرنده‌ترین جواب با نرم‌ترین آوا، پیامِ قرون و اعصار، صدایِ گمشدهٔ دور، بانگِ جرسه‌ها، و آن این است که ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صدا در خرابه‌هایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابه‌هایِ دیگر نیز پیچیده‌است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان می‌آیند و می‌روند، غولان می‌آیند و می‌روند، دوالپایان پاورچین پاورچین می‌گذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، می‌ماند.
خُرمشهر، دیده‌بانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز می‌گردند؛ مرغ‌ها که از بانگِ خمپاره‌ها رفتند باز می‌گردند؛ مارها می‌روند و کبوترها می‌آیند. مغیلان‌ها می‌خشکند و لاله‌ها می‌رویند، و باز نخل‌ها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ پیر همیشه جوان، چون یال‌هایِ خود را تکان دهد بادیه می‌لرزد، رمل‌ها و صحراهایِ غَفر می‌لرزند، سراب‌ها می‌لرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزهٔ» آن‌هاست، می‌لرزند.
غباری برخاسته ‌است و سواری در راه است.
“دکتر محمد علی اسلامی ندوشن – ۵ خردادماه ۱۳۶۱”
____
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan

BY دکتر اسلامی نُدوشن


Share with your friend now:
tgoop.com/dr_eslaminodoushan/1705

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram Android app: Open the chats list, click the menu icon and select “New Channel.” Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. “Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial)
from us


Telegram دکتر اسلامی نُدوشن
FROM American