tgoop.com/dotnet_internals/89
Create:
Last Update:
Last Update:
این مطلب صرفا نظر و تجربه شخصیه؛ نسخه جهانشمول یا خطکش نیست. تجربهی بیش از دو دهه تعامل و دقت در رفتارها و مسیر رشد آدمها از نگاه یک نفر از ۸ میلیارد جمعیت زمین است! قطعا میشه متون دقیقتر، کاملتر و موشکافانهتری هم نوشت؛ ولی شاید مرورش خالی از لطف نباشه...
لیست معضلات رفتاری، فنی، اخلاقی و تیمی خیلی بلند و مفصله. اما بعضی ویژگیها، نهفقط مشکل هستن، بلکه مانع یادگیری و ریشهی معضلات دیگه هم میشن. من قبل از نوشتن این مطلب، سعی کردم رفتارها و خصوصیتهایی که در خودم «تصور» میکنم بهبود دادم رو مرور کنم، ببینم اگر چه خصوصتی داشتم، مانع جدی برای بهبود میشد؟! بعد این لیست رو اینقدر مرور کردم که چکیدهای از رذائل دربیارم که ریشه مشکلات باشن! به نظرم اونهایی واقعاً «افتضاحترین» هستن که ترکیب خطرناکی از این ۳ ویژگی رو دارن:
۱. نداشتن صداقت و اخلاق حرفهای
یادمون نره: بدترین برنامهنویس، کسی نیست که اشتباه میکنه؛ کسیه که اشتباهش رو پنهان میکنه.
- وانمود میکنه چیزی رو بلده ولی بلد نیست
- دروغ میگه که پیشرفت پروژه خوبه، درحالیکه نیست (green shifting)
- عامدانه code review تقلبی میده؛ فقط یه ابزار آنالیز خودکار باز کرده
- باگها رو قایم میکنه
۲. بیسؤالی، تعصب، توقف رشد
بزرگترین ریسک صنعت ما توقف یادگیریه؛ نه نابلدی!
🧠 کسی که سوال نداره، انگار دیگه دنبال بهتر شدن نیست.
🔒 کسی که تعصب داره (فقط فلان زبان، فقط فلان ابزار)، راه اصلاح رو به خودش بسته؛ شاید فکر کنه داره یاد میگیره؛ ولی داره مهارتش در یاد نگرفتن و توجیه نادانیاش رو تقویت میکنه.
🙈 کسی که اشتباه میکنه، ولی فکر میکنه تقصیر دنیاست، یعنی از دورِ یادگیری خارج شده.
فرق کسی که رو به جلو میره و کسی که رو به زواله توی همین چیزاست.
۳. بیمالکیتی و انفعال
"به من بگو چیکار کنم" ممکنه از دهن یه تازهکار قابل قبول باشه. ولی یه مهندس واقعی باید خودش دنبال معنی، مشکل، راهحل، و تبعات کارش باشه.
- فقط همون کاری رو میکنه که دقیقاً بهش گفتن
- هیچ پیشفرضی رو به چالش نمیکشه (تفکر نقادانه نداره اساسا)
- تغییرات رو با مقاومت پاسخ میده (فناوری، فرآیند، ابزار)
- کارش رو فقط "تا اینجا وظیفهم بود" میبینه
ریشه همهٔ اینها، نداشتن principle (به فارسی پرنسیپ گفته میشه). یعنی کسی که هیچ چارچوب فکری و اخلاقی برای خودش نساخته. درسته که میشه چارچوب بد هم داشت ولی این کلمه در ذاتش بار مثبت اخلاقی داره. کسی که principle نداره نه از خودش نمیپرسه:
«این رفتار درسته؟»
«چرا دارم این کار رو اینجوری انجام میدم؟»
«اصلاً من دارم رشد میکنم یا درجا میزنم؟»
«آیا آدمها از تعامل با من خوشحالن؟ آیا مفیدم؟ چجوری بهتر بشم؟»
یه آدم فاقد principle، بر اساس منفعت لحظهای رفتار میکنه. یه بار پنهان میکنه، یه بار تقلب میکنه، یه بار مقاومت در برابر حرف صحیح، یه بار انفعاله... چون "راهنمای درونی" نداره.
🤝 و آخرش اینه:
- میشه چیزی رو بلد نبود، ولی یاد گرفت، «سوال خوب داشت»
- میشه همتیمی خوبی نبود، ولی مهارت کار تیمی رو تقویت کرد
- میشه اشتباه کرد، ولی پنهانش نکرد، دنبال راهحل گشت، مقاومت و فرافکنی نکرد و دیگه تکرار نکرد
- میشه بهترین نبود، بهترین جا نبود؛ ولی با ساکن و منفعل نبودن، جای بهتری قرار گرفت، محیط بهتری ساخت...
البته بعضی از این رفتارها، در واکنش به محیطهای ناسالم یا تیمهای سمی شکل میگیرن؛ برخیشون ریشه در تربیت، کودکی، جامعه و اطرافیان دارن. ولی اینکه ما با چه اصولی رفتار میکنیم، هنوز دست خودمونه.
کامنت کنید؛ شاید کمک کنه فردا کمی بهتر از امروز باشیم 🌱
