tgoop.com/dellldadeganavafarideh/4243
Last Update:
شوکران شب خونی
شورشی در درون من برپاست
می جَود روحِ نازکِ من را
زخم دل های این تب بسیار
می کند پاره پاره این تن را
شعر ِ تلخ و سیاه و ،دلگیری ست
غزلم شوکران ِشب خونی است
تلخی اش در گلوی من جاری است
زهر آن می کُشد تمامَن را
روح من درد می کشد اینجا
خسته از هر کسی و هر چیزی
شکل زن های یائسه ،گاهی
می کِشد درد گر گرفتن را
حس تحقیر
حس استنکاف
حس سرخوردگیش، آسان نیست
شاعر این جا به لکنت افتاده
می بَرد رنج شعر گفتن را
بعد این روزهای وانفسا
روزی از نوتر از تو می خواهد
نه که تقدیر بهتری حتی
قسمتی دیگر از تو می خواهد
در زمستان تلخ دیروزش
گل نیلوفری او پژمرد
شاخه ی ارغوانی از امید
سایه ای سرتر از نو می خواهد
خلقتی از نو از خدایانی
که به انسان خیال آزادی
نه ببخشند بلکه بخشیدند
خلقتی برتر از تو می خواهد
گفت و می گفت در دلش شاعر
که چه می خواهد و نمی خواهد
دو سه بیتی نوشت و بعدش دید
نفسی دیگر از تو می خواهد
...
شاعر #محمد صابری
اجرا #فریده_بینایی
تنظیم و میکس #اکبر_ترکان_میکس
✝️@dellldadeganavafarideh
@ava.faridehbinaei
✝️
BY مدرس فن بیان گوینده و مجری دکلماتور🌹کمی شاعر
Share with your friend now:
tgoop.com/dellldadeganavafarideh/4243