tgoop.com/data_hub_ir/694
Last Update:
پاییز 1400، دیتاست به دستم رسید و قرار شد پیاده سازی ها رو انجام بدم.
یک ماهه پروندش جمع کردم و فرستادم برای دوستم که بنویسه.
یک سال به تعویق افتاد و من صبر کردم (چون برادرشون به واسطه کوید فوت کردن).
پاییز پارسال خواهش کردم که حالا که شرایط روحی تون بهتر شد، انجام بدید
6 ماه عقب جلو شد و در نهایت گفتن دکتر فلانی مهاجرت کرده منم حوصله و وقت کار ندارم و در کمال خوش قولی و تعهد بعد از یک سال و نیم بهم گفت
خودت هر کاری می تونی انجام بده و دیگه به ایشون این کار ربطی نداره و قیدش میزنه و یک دوستی چندساله به همین راحتی تمام شد.
ولی من ول نکن تر از این حرفا بودم و دست به کار شدم و با کمک یکی از همکارا کار جمع کردیم.
اینارو نوشتم که فکر نکنید مقاله نوشتن آسونه، راحته. برعکس استرس و فشار داره، دعوا داره و گاهی باعث از بین رفتن دوستی های قدیمی میشه.
باید پوست کلفت باشی که بتونی دووم بیاری. من سعی کردم پشت پرده ها هم یکم بگم که بدونین واقعیت ماجرا چی هست
گاهی فکر می کنم این هزینه های که بابت مقاله دادم ارزش داشت یا نه.
اوایل امسال، گل پسری که، منو داداش صدا می کرد، سر اینکه باهاش مقاله مشترک ننوشتم قطع رابطه کرد.
پس تبریک ها و خوشحالی ها فقط نبینیم و قسمت های واقعی تر داستان هم توجه کنیم.
به هر حال مقاله چاپ شدش و می تونین به زودی بخونیدش چون open access هست.
مسیر سختی بود ولی دیدن این پیام یک تسکین موقتی بود واسه چیزهایی که از دست دادم
I am pleased to inform you that your manuscript has been accepted for publication.
BY دیتاهاب
Share with your friend now:
tgoop.com/data_hub_ir/694
