Notice: file_put_contents(): Write of 20691 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 50
با‌ حُسین باش.@ba_hossein_bash P.21878
BA_HOSSEIN_BASH Telegram 21878
با‌ حُسین باش.
#امامزاده پرده‌ی نهم. زندگی در خفا و ترس. پس از وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، جو امنیتی و خفقان شدیدی بر امامزادگان در ایران حاکم گردید. عده‌ای از آنان به طبرستان و عده‌ای دیگر به ری و نزدیکی تهران گریختند. چهل و چند نفر از آنان که به ری گریخته بودند،…
#امامزاده
پرده‌ی دهم.
شاهزاده قاسم ابن الحسن علیه السلام.
قسمت اول:
از ولادت تا روز عاشورا.

در این قسمت از امامزاده، به پسر کریم اهل بیت، سهیل عرب، حضرت قاسم ابن الحسن می‌پردازیم. تاریخ ولادت قاسم بن حسن ثبت نشده است؛ با این حال در مقتل خوارزمی آمده است که وی در هنگام شهادت، به سن بلوغ نرسیده بود و در لباب الانساب اثر بیهقی، سن وی به هنگام شهادت، ۱۶ سال ثبت شده است. نقل‌های معتبری در اکثر مقاتل بر ۱۳ ساله بودن وی نیز موجود است، هم‌چنین تاریخ ولادت وی در منابعی از ۱۱ تا ۲۰ رمضان گزارش شده است. نام مادر بزرگوارشان نجمه ثبت شده است. نقل شده در شب عاشورا، هنگامی که امام حسین به یارانش خبر داد که روز بعد کشته می‌شوند، قاسم از او پرسید: آیا من هم کشته می‌شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چه گونه است؟ قاسم پاسخ داد: «یا عَمَّ اَحْلی مِن الْعَسَل: ای عمو، شیرین‌تر از عسل.» ملاحسین واعظ کاشفی در کتاب روضة الشهدا نقل کرده است که پس از اجازه امام حسین، به عازم شدن قاسم برای جنگ،‌ به قاسم فرمود: پدرت به من وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به حضرت عباس و عون و زینب سلام الله فرمود: مقدمات عقد قاسم را فراهم کنند. پس قاسم در روز عاشورا عروسی کرد و سپس وارد میدان شد. این مطلب به محافل عزاداری و تعزیه‌خوانی نیز راه پیدا کرده است. برخی از عالمان شیعه همچون علامه مجلسی، محدث نوری و شیخ عباس قمی، به دلیل ذکر نشدن ماجرای عروسی قاسم در منابع معتبر آن را نپذیرفته‌اند؛ اما ابوالحسن شعرانی در کتاب دمع السجوم گفته است دلیلی ندارد که تزویج قاسم را انکار کنیم؛ چون ملاحسین کاشفی در روضة الشهداء نقل کرده و او عالمی جامع و متبحر بود و این که می‌گویند تزویج در آن گیرودار بعید است، صحیح نیست؛ چون مصالح اعمال ائمه معصومین برای ما معلوم نیست. علی احمدی میانجی در مکاتیب الائمه از مدینة المعاجز نقل کرده که چون روز عاشورا، امام حسین با میدان رفتن حضرت قاسم مخالفت کرد، قاسم یادش آمد پدرش بازو بندی به بازويش بست كه در آن تَعويذی (حِرز) قرار دارد، كه پدر وصیت كرده، هرگاه غصه‌دار و ناراحت شدی، این بازوبند را باز كن و بخوان و معنی‌اش را بفهم و حتماً به آن عمل كن. قاسم به خودش گفت: سال‌ها است كه بر تو گذشته و چنين اندوه و غمی به تو هجوم نكرده، حالا بايد بازو بند را باز كنی و ورقه‌ی در آن را بخوانی. وقتی باز كرد دید نوشته: «فرزندم به تو سفارش می‌کنم هرگاه عمویت را در کربلا در محاصره‌ی دشمن دیدی، هرگز جنگ با دشمنان خدا و پیامبر خدا را رها مكن و از جانبازی در ركاب عمو امتناع نورز، اگر عمو اجازه‌ی رفتن نداد، به او اصرار كن تا اجازه بگیری و از این طریق به سعادت جاودان دست یابی.»، قاسم برخاست و نوشته را به عمویش حضرت حسين داد. امام وقتی خط برادر را دید، دست به گردن قاسم انداخت، او را در آغوش گرفت و به او اجازه رفتن میدان داد. قاسم روز عاشورا به حضور امام حسین آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. امام به او اجازه داد. قاسم در حالی که اشک از چشمانش می‌ریخت، به سمت میدان رفت و چنین رجز می‌خواند: إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ الحَسَن،‏ سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن،‌‏ هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن،‏ بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن‌‏؛ اگر مرا نمی‌‏شناسيد، من پسر حسن‏، نواده‌ی پيامبرِ برگزيده و امين هستم، اين حسين، همانند اسيرِ به گروگان گرفته شده‏، ميان مردمی كه خدا از آب باران سیرابشان نسازد...
- ادامه دارد.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.



tgoop.com/ba_hossein_bash/21878
Create:
Last Update:

#امامزاده
پرده‌ی دهم.
شاهزاده قاسم ابن الحسن علیه السلام.
قسمت اول:
از ولادت تا روز عاشورا.

در این قسمت از امامزاده، به پسر کریم اهل بیت، سهیل عرب، حضرت قاسم ابن الحسن می‌پردازیم. تاریخ ولادت قاسم بن حسن ثبت نشده است؛ با این حال در مقتل خوارزمی آمده است که وی در هنگام شهادت، به سن بلوغ نرسیده بود و در لباب الانساب اثر بیهقی، سن وی به هنگام شهادت، ۱۶ سال ثبت شده است. نقل‌های معتبری در اکثر مقاتل بر ۱۳ ساله بودن وی نیز موجود است، هم‌چنین تاریخ ولادت وی در منابعی از ۱۱ تا ۲۰ رمضان گزارش شده است. نام مادر بزرگوارشان نجمه ثبت شده است. نقل شده در شب عاشورا، هنگامی که امام حسین به یارانش خبر داد که روز بعد کشته می‌شوند، قاسم از او پرسید: آیا من هم کشته می‌شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چه گونه است؟ قاسم پاسخ داد: «یا عَمَّ اَحْلی مِن الْعَسَل: ای عمو، شیرین‌تر از عسل.» ملاحسین واعظ کاشفی در کتاب روضة الشهدا نقل کرده است که پس از اجازه امام حسین، به عازم شدن قاسم برای جنگ،‌ به قاسم فرمود: پدرت به من وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به حضرت عباس و عون و زینب سلام الله فرمود: مقدمات عقد قاسم را فراهم کنند. پس قاسم در روز عاشورا عروسی کرد و سپس وارد میدان شد. این مطلب به محافل عزاداری و تعزیه‌خوانی نیز راه پیدا کرده است. برخی از عالمان شیعه همچون علامه مجلسی، محدث نوری و شیخ عباس قمی، به دلیل ذکر نشدن ماجرای عروسی قاسم در منابع معتبر آن را نپذیرفته‌اند؛ اما ابوالحسن شعرانی در کتاب دمع السجوم گفته است دلیلی ندارد که تزویج قاسم را انکار کنیم؛ چون ملاحسین کاشفی در روضة الشهداء نقل کرده و او عالمی جامع و متبحر بود و این که می‌گویند تزویج در آن گیرودار بعید است، صحیح نیست؛ چون مصالح اعمال ائمه معصومین برای ما معلوم نیست. علی احمدی میانجی در مکاتیب الائمه از مدینة المعاجز نقل کرده که چون روز عاشورا، امام حسین با میدان رفتن حضرت قاسم مخالفت کرد، قاسم یادش آمد پدرش بازو بندی به بازويش بست كه در آن تَعويذی (حِرز) قرار دارد، كه پدر وصیت كرده، هرگاه غصه‌دار و ناراحت شدی، این بازوبند را باز كن و بخوان و معنی‌اش را بفهم و حتماً به آن عمل كن. قاسم به خودش گفت: سال‌ها است كه بر تو گذشته و چنين اندوه و غمی به تو هجوم نكرده، حالا بايد بازو بند را باز كنی و ورقه‌ی در آن را بخوانی. وقتی باز كرد دید نوشته: «فرزندم به تو سفارش می‌کنم هرگاه عمویت را در کربلا در محاصره‌ی دشمن دیدی، هرگز جنگ با دشمنان خدا و پیامبر خدا را رها مكن و از جانبازی در ركاب عمو امتناع نورز، اگر عمو اجازه‌ی رفتن نداد، به او اصرار كن تا اجازه بگیری و از این طریق به سعادت جاودان دست یابی.»، قاسم برخاست و نوشته را به عمویش حضرت حسين داد. امام وقتی خط برادر را دید، دست به گردن قاسم انداخت، او را در آغوش گرفت و به او اجازه رفتن میدان داد. قاسم روز عاشورا به حضور امام حسین آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. امام به او اجازه داد. قاسم در حالی که اشک از چشمانش می‌ریخت، به سمت میدان رفت و چنین رجز می‌خواند: إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ الحَسَن،‏ سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن،‌‏ هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن،‏ بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن‌‏؛ اگر مرا نمی‌‏شناسيد، من پسر حسن‏، نواده‌ی پيامبرِ برگزيده و امين هستم، اين حسين، همانند اسيرِ به گروگان گرفته شده‏، ميان مردمی كه خدا از آب باران سیرابشان نسازد...
- ادامه دارد.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.

BY با‌ حُسین باش.


Share with your friend now:
tgoop.com/ba_hossein_bash/21878

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

So far, more than a dozen different members have contributed to the group, posting voice notes of themselves screaming, yelling, groaning, and wailing in various pitches and rhythms. The imprisonment came as Telegram said it was "surprised" by claims that privacy commissioner Ada Chung Lai-ling is seeking to block the messaging app due to doxxing content targeting police and politicians. Read now Channel login must contain 5-32 characters Today, we will address Telegram channels and how to use them for maximum benefit.
from us


Telegram با‌ حُسین باش.
FROM American