#سفرنامهسر پردهی پانزدهم. دروازه ساعات. (ورود به شام) لطفاً با حال مناسببخوانید.
به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان، به شهر شام شد از عترت تو استقبال...
پس از طی منازل، به نزدیکی شام رسیدند، یزید که دستور داده بود شهر را آذینبندی کنند، پیکی به سمت کاروان فرستاد که دستور داده بود کاروان را از دروازه ساعات که باید از بازار و محله یهودیها رد میشد تا به کاخ برسند، وارد شهر کنند... وقتی کاروان به دروازه ساعات رسید، هنوز کار آذینبندی و جمع شدن مردم در گذرها تمام نشده بود، پس برای همین چندین ساعت کاروان را پشت دروازه نگه داشتند... پس از این مدت دروازه باز شد و کاروان اسرا وارد شام شد. چه غوغایی، همه شاد و خوشحال و امان از دل زینب کبری... در روایتی از ابن جوزی آمده خانوادههای کشته شدگان لشکر یزید آمده بودند و به سرها سنگ میزدند و از بام روی آنها خاکستر میریختند... ابن جوزی در جایی دیگر آورده که قبیله ازرق شامی در پشت دروازه ایستاده بودند و به محض اینکه سر قاسم ابن الحسن را مشاهده کردند، با سنگ سر را نشانه گرفتند و هم سرها و هم کاروان را سنگ باران کردند... عبدالله بن جوزی در روایتی دیگر آورده اسرا سرهاشان برهنه بود(بدون چادر) و مرکبها بدون جهاز بودند تا کاروان وارد دمشق شد و سر مطهر بین آنها بود، اگر کسی از زن ها و بچه ها به این سرها نگاه میانداخت، آنها را با تازیانه میزدند و اهل ذمه داخل بازار شام ایستاده بودند به صورتهاشون آب دهان میریختند... رسیدند به کنار در کاخ یزید. ملعون دستور داد سر حضرت را بر در کاخ آویزان کنند و همه زن و بچههای اسیر را دور سر نگه دارند و نگهبانهایی گذاشت که هرکس در این مدت به سر نگاه کرد و گریه کرد آن را بزنند... کاروان را نه ساعت در آنجا نگه داشتند، امکلثوم سر بلند کرد، سر را نگاه کرد، شروع به گریه و نجوا با پیغمبر نمود، یکی از نگهبانان دست بلند کرد و به صورت آن دختر امیرالمومنین زد... در «زيارت ناحيه مقدّسه» هم آمده، سرت را بر نيزه كردند و خانوادهات را مانند بردگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركبهاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورتهاشان را مىسوزانْد... آنان را در دشتها و صحراها میراندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مىچرخاندند... - منابع: قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ،روضة الواعظين : ص ٢١٠ السلام،بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ ،بستان الواعظین،زیارت ناحیه مقدسه - گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
#سفرنامهسر پردهی پانزدهم. دروازه ساعات. (ورود به شام) لطفاً با حال مناسببخوانید.
به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان، به شهر شام شد از عترت تو استقبال...
پس از طی منازل، به نزدیکی شام رسیدند، یزید که دستور داده بود شهر را آذینبندی کنند، پیکی به سمت کاروان فرستاد که دستور داده بود کاروان را از دروازه ساعات که باید از بازار و محله یهودیها رد میشد تا به کاخ برسند، وارد شهر کنند... وقتی کاروان به دروازه ساعات رسید، هنوز کار آذینبندی و جمع شدن مردم در گذرها تمام نشده بود، پس برای همین چندین ساعت کاروان را پشت دروازه نگه داشتند... پس از این مدت دروازه باز شد و کاروان اسرا وارد شام شد. چه غوغایی، همه شاد و خوشحال و امان از دل زینب کبری... در روایتی از ابن جوزی آمده خانوادههای کشته شدگان لشکر یزید آمده بودند و به سرها سنگ میزدند و از بام روی آنها خاکستر میریختند... ابن جوزی در جایی دیگر آورده که قبیله ازرق شامی در پشت دروازه ایستاده بودند و به محض اینکه سر قاسم ابن الحسن را مشاهده کردند، با سنگ سر را نشانه گرفتند و هم سرها و هم کاروان را سنگ باران کردند... عبدالله بن جوزی در روایتی دیگر آورده اسرا سرهاشان برهنه بود(بدون چادر) و مرکبها بدون جهاز بودند تا کاروان وارد دمشق شد و سر مطهر بین آنها بود، اگر کسی از زن ها و بچه ها به این سرها نگاه میانداخت، آنها را با تازیانه میزدند و اهل ذمه داخل بازار شام ایستاده بودند به صورتهاشون آب دهان میریختند... رسیدند به کنار در کاخ یزید. ملعون دستور داد سر حضرت را بر در کاخ آویزان کنند و همه زن و بچههای اسیر را دور سر نگه دارند و نگهبانهایی گذاشت که هرکس در این مدت به سر نگاه کرد و گریه کرد آن را بزنند... کاروان را نه ساعت در آنجا نگه داشتند، امکلثوم سر بلند کرد، سر را نگاه کرد، شروع به گریه و نجوا با پیغمبر نمود، یکی از نگهبانان دست بلند کرد و به صورت آن دختر امیرالمومنین زد... در «زيارت ناحيه مقدّسه» هم آمده، سرت را بر نيزه كردند و خانوادهات را مانند بردگان، اسير نمودند و با زنجير آهنين، به بند كشيدند و بر روى مَركبهاى بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى، صورتهاشان را مىسوزانْد... آنان را در دشتها و صحراها میراندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مىچرخاندند... - منابع: قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٨ ، الأمالي للصدوق : ص ٢٣٠ ح ٢٤٢ ،روضة الواعظين : ص ٢١٠ السلام،بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥٥ و ص ١٦٩ ح ١٥ ،بستان الواعظین،زیارت ناحیه مقدسه - گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
How to Create a Private or Public Channel on Telegram? The creator of the channel becomes its administrator by default. If you need help managing your channel, you can add more administrators from your subscriber base. You can provide each admin with limited or full rights to manage the channel. For example, you can allow an administrator to publish and edit content while withholding the right to add new subscribers. 1What is Telegram Channels? It’s easy to create a Telegram channel via desktop app or mobile app (for Android and iOS): How to create a business channel on Telegram? (Tutorial)
from us