Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
549 - Telegram Web
Telegram Web
طوبى لمن علم من عيوب نفسه أكثر مما يعلم الناس منها.

خنک آن که بیش از مردم به عیب‌های خود آگاه است.

#ابن_الحزم_الاندلسی
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی


@azrajavanmardi
مرّي على صحراء عمري غِيمةً
فصلاةُ روحي كلّها استسقاء

ابروار از بیابان زندگیم بگذر
زیرا دعای جان من همه دعای باران است

#فالح_بن_طفلة
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
Forwarded from کارگاه خیال
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نظر نوام چامسکی درباره‌ی اهمیت زبان عربی
حَطّتْ علی شفتیّ القصیدة
قبلّتْ صمتي وناحت.

شعری بر لبانم نشست
سکوتم را بوسید و ناله سر داد.

#سائر_ابراهیم
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
سکن اللیل و فی ثوب السکون تختبئ الاحلام.

شب از راه رسید و رویاها در پیراهن سکوت پنهان می‌شوند.

#جبران_خلیل_جبران
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
‏أشتاق عطرَك كلما عادَت مع الليل الهموم.

هر بار اندوه همراه شب برمی‌گردد
دلم برای عطر تو تنگ می‌شود.

#فاروق_جویده
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
أرقصي مذبوحة القلب وغني واضحكي
فالجرح رقص وابتسام.

دل‌مرده
برقص و بخوان و بخند
زیرا که زخم
رقص است و لبخند.

#نازک_الملائکة
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
إحترامك للناس لا يعني أنك بحاجة إليهم فتلك أخلاقك حتى وإن كانوا لا يستحقون.

به مردم احترام گذاشتنت به این معنا نیست که محتاجشانی. بلکه مرام و مسلک توست؛ هر چند لایقش نباشند.

#واسینی_الأعرج
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«در آغاز کلمه بود. کلمه نزد خدا بود. کلمه خدا بود.»
اولین آیات انجیل یوحنا
Forwarded from کارگاه خیال
عيناكَ مقعدانِ مهجورانِ
على شرفةٍ مشمسة.


چشم‌هایت
دو صندلی متروکند
در بالکنی آفتابی.

#سوزان_علیوان
ترجمه: عذرا جوانمردی
قضتِ الحَياةُ أَن يكُونَ النَّصرُ لمن يحتملُ الضَّرباتِ لا لمن يضربُها.

حُکم زندگی است که کامیابی نصیب کسی باشد که ضربه را تاب می‌آورد؛ نه آن کسی که ضربه می‌زند.

#مصطفی_صادق_الرافعی
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی


@azrajavanmardi
حبيبي، أخاف سكوت يديك.

عزیزم! من از سکوت دستانت می‌ترسم.

#محمود_درویش
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
Forwarded from کارگاه خیال
بعینَیك
یلعَبُ طفلٌ جمیلٌ
یُسَمّونَه في بلادي القمرَ.

در چشمانت
کودک زیبایی گرم بازی است
که در سرزمین من به آن ماه می‌گویند.

#نزار_قبانی
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی
وعلّمني السقوط ببئر نفسي
بأن الماء في الأعماق أحلى

سقوط در چاه درونم به من آموخت
که آب در ژرفنا گواراتر است

#جاسم_الصحیح
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی
@azrajavanmardi
واعلم أنّ العربيّة تعلّم العقل، فمن شاء أن يطلبها بحقّها فليصبر عليها صبر المؤمن.


بدان که عربی خردآموز است و هر که بخواهد آن را چندان که شاید بیاموزد، باید مومنانه برایش صبر کند.

#محمود_محمد_شاكر
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی
@azrajavanmardi
أحسن الظن بالناس كأنهم كلهم خير واعتمد على نفسك كأنه لا خير في الناس.

چنان به مردم خوش‌بین باش که انگار جملگی خوبند و چنان به خودت تکیه کن انگار هیچ خیری در مردم نیست.

#عباس_محمود_العقاد
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
الصمت الطويل أقنعتني
أنني شجرة
تبزغ في أغصانها أقمار الصبر.

سکوت طولانی مجابم کرد
من درختی هستم
که ماه‌های صبر از شاخه‌هایش برمی‌آید.

#سرکون_بولص
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
كأن يديك المكان الوحيد
كأن يديك بلد
آه من وطن في جسد!

دستانت انگار تنها مکان ممکن!
دستانت انگار سرزمین!
آه از وطنی که در تنی است!

#محمود_درویش
ترجمه: عذرا جوانمردی
@azrajavanmardi
Forwarded from کارگاه خیال
ينتابني في أول الخريف
إحساس غريب بالأمان و الخطر
أخاف أن تقتربي
أخاف أن تبتعدي.


آغاز پاییز
حس غریب آرامش و خطر به جانم می‌افتد
می‌ترسم نزدیک شوی
می‌ترسم دور شوی.

#نزار_قبانی
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی

@azrajavanmardi
Forwarded from کارگاه خیال
ولا تحمل الطَيْرُ أكثرَ من وُسْعها:
ريشها والحنين وحبَّةَ قمحٍ ضروريَّة للغناء.

پرنده بیش از توانش با خود نمی‌بَرَد:
فقط پَرَش
اشتیاقش
و دانه‌ی گندمی که برای آواز لازم است.


#محمود_درویش
ترجمه‌ی عذرا جوانمردی
2025/10/18 06:33:54
Back to Top
HTML Embed Code: