tgoop.com/asharmolana/9486
Create:
Last Update:
Last Update:
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی ومن هم کردم سالها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته
پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر ازخار دامنگیر کن دستم
به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از
من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند
درمانت
امید خسته ام تاچند گیرد بااجل
کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان
ملک دل
میان گریه میگفتم که کو ای ملک ،
سلطانت
چه شب های که چون سایه خزیدم پای
ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من
خونین
نباشد خون مظلومان ؟ که میگیرد
دامانت
دل تنگم حریف درد و اندوه
فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق
میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
#شهریار
#ارسالی_عزیزامون 🤍
@asharmolana
BY اشعار مولانا ♡
Share with your friend now:
tgoop.com/asharmolana/9486