کتاب "واکاوی مهمترین مسائل اجتماعی شهر اردبیل" رونمایی شد
ایسنا/اردبیل کتاب "واکاوی مهمترین مسائل اجتماعی شهر اردبیل" نوشته محمد زینالی به صورت آنلاین رونمایی و نقد شد.
محمد زینالی در حاشیه رونمایی این کتاب درگفت و گو با ایسنا اظهار کرد: این کتاب حاوی کارگاه دو روزمره هم اندیشی کارشناسان بخش های مختلف اردبیل در باره ی مسائل اجتماعی اردبیل است.
به گفته این نویسنده، در این کتاب، نتیجه بحث ها و بررسی های کارشناسان دولتی، غیردولتی، عمومی و دانشگاهی که نه مسئله ی اساسی اردبیل را مطرح نموده اند، آمده است. این کارشناسان در مورد این نه مسئله که نویسنده آن را در چهار دسته ی کلی تقسیم بندی کرده است، دو رویکرد اتخاذ نموده اند. آنان چهار مسئله را مطرح کرده اند که به عنوان مسائل جامعه شناخته شده نیستند و برای این موضوع، نیازمند پویش اجتماعی توسط گروه ها و فعالان مدنی است.
وی ادامه داد: دوم، برنامه هایی هستند که به نظر این کارشناسان مورد توجه بوده ولی سیاست های کلی اجرا شده در استان در مورد آن ها ناموفق بوده و نیاز به بازنگری دارند.
محمد زینالی اُناری، عضو انجمن جامعه شناسی ایران و تسهیلگر این انجمن در دفتر اردبیل، مجری این کارگاه دو روزه بوده که نتیجه ی آن را به همراه مقدمات و بحث های لازم به صورت کتابی در صد و سی صفحه نوشته و توسط انتشارات هامون نو به دست مخاطب سپرده است.
گفتنی است این کارگاه ها با که با مشارکت سی و دو نفر از کارشناسان اردبیل تا سال گذشته برگزار شده است، با حمایت معاونت امور بانوان و خانواده ی ریاست جمهوری و نظارت بخش استانی آن اجرا گردیده است
https://www.iribnews.ir/00CaFC
@ardabilnote
ایسنا/اردبیل کتاب "واکاوی مهمترین مسائل اجتماعی شهر اردبیل" نوشته محمد زینالی به صورت آنلاین رونمایی و نقد شد.
محمد زینالی در حاشیه رونمایی این کتاب درگفت و گو با ایسنا اظهار کرد: این کتاب حاوی کارگاه دو روزمره هم اندیشی کارشناسان بخش های مختلف اردبیل در باره ی مسائل اجتماعی اردبیل است.
به گفته این نویسنده، در این کتاب، نتیجه بحث ها و بررسی های کارشناسان دولتی، غیردولتی، عمومی و دانشگاهی که نه مسئله ی اساسی اردبیل را مطرح نموده اند، آمده است. این کارشناسان در مورد این نه مسئله که نویسنده آن را در چهار دسته ی کلی تقسیم بندی کرده است، دو رویکرد اتخاذ نموده اند. آنان چهار مسئله را مطرح کرده اند که به عنوان مسائل جامعه شناخته شده نیستند و برای این موضوع، نیازمند پویش اجتماعی توسط گروه ها و فعالان مدنی است.
وی ادامه داد: دوم، برنامه هایی هستند که به نظر این کارشناسان مورد توجه بوده ولی سیاست های کلی اجرا شده در استان در مورد آن ها ناموفق بوده و نیاز به بازنگری دارند.
محمد زینالی اُناری، عضو انجمن جامعه شناسی ایران و تسهیلگر این انجمن در دفتر اردبیل، مجری این کارگاه دو روزه بوده که نتیجه ی آن را به همراه مقدمات و بحث های لازم به صورت کتابی در صد و سی صفحه نوشته و توسط انتشارات هامون نو به دست مخاطب سپرده است.
گفتنی است این کارگاه ها با که با مشارکت سی و دو نفر از کارشناسان اردبیل تا سال گذشته برگزار شده است، با حمایت معاونت امور بانوان و خانواده ی ریاست جمهوری و نظارت بخش استانی آن اجرا گردیده است
https://www.iribnews.ir/00CaFC
@ardabilnote
IRIB NEWS AGENCY | خبرگزاری صدا و سیما
رونمایی از کتاب
مراسم آنلاین رونمایی و نقد از کتاب
به نام خدا
در اردبیل مسابقه ی قلم طلایی گذاشتن، من از حضور در این مسابقه تبری می جویم، قلم در این مملکت بوی نفت و رانت میده و طلا هم باشه طلای سیاه هست. معتقدم مخاطب مصرف کننده ی بی طرف در جامعه ی ما وجود نداره،من مخاطب ها رو در اعضای طایفه، محله، همکلاسی، جناحی و هم صنف دسته بندی می کنم. من نه طایفه دارم که برام رای بی منت بده، نه هم محله دارم که برام دوست کوچه اوشاغی باشه و رفاقت دیرینه داشته باشه.
چند همکلاسی نازنین دارم که اونها رو هم با نقدهام رنجوندم. عضو هیچ جناح، فرقه و حزبی هم نیستم که با من هم رای یا هم مرام باشند. فقط در یک گروه انجمنی عضو هستم که در اردبیل سه عضو داره. به نظر من این نوع مسابقه ها خوبند، اما به شرط این که با شناسنامه ی درست و در میان مخاطبان و بر اساس ذوق شان اجرا بشه و مجری تا زمان انتخاب آثار نام ها رو پنهان نگه داره.
اینجا همه چیز غیرحرفه ایه این هم روش
محمد زینالی اُناری
@ardabilnote
در اردبیل مسابقه ی قلم طلایی گذاشتن، من از حضور در این مسابقه تبری می جویم، قلم در این مملکت بوی نفت و رانت میده و طلا هم باشه طلای سیاه هست. معتقدم مخاطب مصرف کننده ی بی طرف در جامعه ی ما وجود نداره،من مخاطب ها رو در اعضای طایفه، محله، همکلاسی، جناحی و هم صنف دسته بندی می کنم. من نه طایفه دارم که برام رای بی منت بده، نه هم محله دارم که برام دوست کوچه اوشاغی باشه و رفاقت دیرینه داشته باشه.
چند همکلاسی نازنین دارم که اونها رو هم با نقدهام رنجوندم. عضو هیچ جناح، فرقه و حزبی هم نیستم که با من هم رای یا هم مرام باشند. فقط در یک گروه انجمنی عضو هستم که در اردبیل سه عضو داره. به نظر من این نوع مسابقه ها خوبند، اما به شرط این که با شناسنامه ی درست و در میان مخاطبان و بر اساس ذوق شان اجرا بشه و مجری تا زمان انتخاب آثار نام ها رو پنهان نگه داره.
اینجا همه چیز غیرحرفه ایه این هم روش
محمد زینالی اُناری
@ardabilnote
چرا نفرت پراکنی؟
محمد زینالی اُناری
در سال 98 و نه مثلا سال 58 جناب آقای فاضل احدی آقاحسن بیگلو مقاله ای بر اساس رساله ی دکترای خود در یکی از مجلات غیرحرفه ای و در غیاب داوران نکته سنج منتشر است که در حین مطالعه ی آن پاره جمله ای توجه مرا جلب کرده و ضرورت پرسش از ایشان برایم پیش آمد. ایشان در جایی نکته ای نوشته اند که چندان معقول و خردمندانه به نظر نمی رسد و به همین دلیل نیازمند ارزیابی پرسشگرانه است. نخست برای روشن شدن این که جمله در کجا و به چه صورتی درج گردیده است به آن اشاره می شود:
« بیشتر اقدامات انجام گرفته در خصوص فقر اجتماعی خصوصاً در مناطق کم برخوردار فقر اجتماعی شهر اردبیل جنبه رادیکالی داشته و به این مناطق بدون در نظر گرفتن ریشههای تاریخی و فرهنگی قوی ساکنان این مناطق، که بیشتر مهاجرین عشایر شاهسون مغان می باشند و روزگاری خود مانعی برای تهاجم دشمنان به کشور بودند، می نگرند و درصدد ریشه کنی فقر اجتماعی با دیدگاه بنیادی و رادیکالی دارند و متأسفانه در برخی مواقع افکار محافظهکارانه نیز مشاهده میشود و ساکنان این مناطق را پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم میپندارند.»
در جملهی آخر این پاراگراف فاعلی به آن صورت وجود نداشته و اشاره به نگاهی شده است که به عشایر مهاجر به اردبیل می شود، اما فاعل این جمله در جای خاصی قرار ندارد. جمله به صورت مجهول یا چنان که در زبان انگلیسی نوشته می شود، به صورت منفعل استفاده شده و در نهایت از « پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم » دانسته شدن عشایر شاهسون سخن به میان آمده است. یعنی آنها پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم شناخته میشوند اما مشخص نیست که آن کسی که آنها را به این صفت می بیند کیست!
پناه بر خدا! یک نویسنده ی دانشگاهی و «دکتر» مشخص نیست جمله به این سنگینی که نه تضاد منافع ساکنان پیشین اردبیل - که بین تمام کسانی که پیش از عشایر ساکن در حاشیه شهر در آن ساکن شده اند - با این ساکنان را برساند، پا را فراتر گذاشته و آن ها را پست و فرومایه بر می شمرد. آن هم احیاناً توسط کسانی که یا از دیرباز و نسل اندر نسل در اردبیل متولد شده اند یا از مهاجران دهه های پیشین هستند که در اردبیل متمول شده و در مکاسب رسمی و معتبر مشغول اند.
شاید بتوان در اردبیل در میان ساکنان و مهاجران قدیمی تر و مهاجران جدید تر تضاد یا تفاوت طبقاتی ای (حتی شدید) مشاهده کرد. اما منظور نویسنده ی محترم در «پست و فرومایه شمرده شدن» توسط دیگرانی که چندان هم مشخص نیستند، چه کسی است؟ نویسنده با تحلیل های آماری توانسته است پراکندگی فقر را در اردبیل نشان دهد، اما هیچ دلیلی برای استخراج این جمله از میان صحبت های مردمی ندارد. این جمله از بیخ و بن متکی بر ذهنیت خاص نویسنده است که نمیتوان آن را تعمیم داد. مهاجران مغان شاید در نیم قرن پیش به خاطر قلت حضرشان در اردبیل اذیت میشدند، اما اینک بخش زیادی از ساکنان اردبیل از همین عشایر شاهسون و اهل مغان هستند.
نویسنده حجتی برای پست و فرومایه دانستن شاهسون از سوی مردم امروز اردبیل ندارد و این جملات اگر توسط ایشان اصلاح نشده و از سوی ایشان از مردم منطقه عذر خواهی نشود، ممکن است با ترویج این قبیل سخنان موجب نفرت پراکنی در میان مردم استان اردبیل شده و برای امنیت آینده ی کشور و این منطقه بذر ناپاکی بکارد. آن فصلنامه ی غیرحرفه ای هم در این گناه شریک است!
---
نام مقاله: تحلیل فضایی فقر اجتماعی در شهر اردبیل؛ محل انتشار: فصلنامه مطالعات راهبردی بسیج، سال بیست و دوم، شماره 85 ، زمستان 1398.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
در سال 98 و نه مثلا سال 58 جناب آقای فاضل احدی آقاحسن بیگلو مقاله ای بر اساس رساله ی دکترای خود در یکی از مجلات غیرحرفه ای و در غیاب داوران نکته سنج منتشر است که در حین مطالعه ی آن پاره جمله ای توجه مرا جلب کرده و ضرورت پرسش از ایشان برایم پیش آمد. ایشان در جایی نکته ای نوشته اند که چندان معقول و خردمندانه به نظر نمی رسد و به همین دلیل نیازمند ارزیابی پرسشگرانه است. نخست برای روشن شدن این که جمله در کجا و به چه صورتی درج گردیده است به آن اشاره می شود:
« بیشتر اقدامات انجام گرفته در خصوص فقر اجتماعی خصوصاً در مناطق کم برخوردار فقر اجتماعی شهر اردبیل جنبه رادیکالی داشته و به این مناطق بدون در نظر گرفتن ریشههای تاریخی و فرهنگی قوی ساکنان این مناطق، که بیشتر مهاجرین عشایر شاهسون مغان می باشند و روزگاری خود مانعی برای تهاجم دشمنان به کشور بودند، می نگرند و درصدد ریشه کنی فقر اجتماعی با دیدگاه بنیادی و رادیکالی دارند و متأسفانه در برخی مواقع افکار محافظهکارانه نیز مشاهده میشود و ساکنان این مناطق را پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم میپندارند.»
در جملهی آخر این پاراگراف فاعلی به آن صورت وجود نداشته و اشاره به نگاهی شده است که به عشایر مهاجر به اردبیل می شود، اما فاعل این جمله در جای خاصی قرار ندارد. جمله به صورت مجهول یا چنان که در زبان انگلیسی نوشته می شود، به صورت منفعل استفاده شده و در نهایت از « پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم » دانسته شدن عشایر شاهسون سخن به میان آمده است. یعنی آنها پست و فرو مایه و تنبل و مستعد جرم شناخته میشوند اما مشخص نیست که آن کسی که آنها را به این صفت می بیند کیست!
پناه بر خدا! یک نویسنده ی دانشگاهی و «دکتر» مشخص نیست جمله به این سنگینی که نه تضاد منافع ساکنان پیشین اردبیل - که بین تمام کسانی که پیش از عشایر ساکن در حاشیه شهر در آن ساکن شده اند - با این ساکنان را برساند، پا را فراتر گذاشته و آن ها را پست و فرومایه بر می شمرد. آن هم احیاناً توسط کسانی که یا از دیرباز و نسل اندر نسل در اردبیل متولد شده اند یا از مهاجران دهه های پیشین هستند که در اردبیل متمول شده و در مکاسب رسمی و معتبر مشغول اند.
شاید بتوان در اردبیل در میان ساکنان و مهاجران قدیمی تر و مهاجران جدید تر تضاد یا تفاوت طبقاتی ای (حتی شدید) مشاهده کرد. اما منظور نویسنده ی محترم در «پست و فرومایه شمرده شدن» توسط دیگرانی که چندان هم مشخص نیستند، چه کسی است؟ نویسنده با تحلیل های آماری توانسته است پراکندگی فقر را در اردبیل نشان دهد، اما هیچ دلیلی برای استخراج این جمله از میان صحبت های مردمی ندارد. این جمله از بیخ و بن متکی بر ذهنیت خاص نویسنده است که نمیتوان آن را تعمیم داد. مهاجران مغان شاید در نیم قرن پیش به خاطر قلت حضرشان در اردبیل اذیت میشدند، اما اینک بخش زیادی از ساکنان اردبیل از همین عشایر شاهسون و اهل مغان هستند.
نویسنده حجتی برای پست و فرومایه دانستن شاهسون از سوی مردم امروز اردبیل ندارد و این جملات اگر توسط ایشان اصلاح نشده و از سوی ایشان از مردم منطقه عذر خواهی نشود، ممکن است با ترویج این قبیل سخنان موجب نفرت پراکنی در میان مردم استان اردبیل شده و برای امنیت آینده ی کشور و این منطقه بذر ناپاکی بکارد. آن فصلنامه ی غیرحرفه ای هم در این گناه شریک است!
---
نام مقاله: تحلیل فضایی فقر اجتماعی در شهر اردبیل؛ محل انتشار: فصلنامه مطالعات راهبردی بسیج، سال بیست و دوم، شماره 85 ، زمستان 1398.
@ardabilnote
Forwarded from علی - محمدبیانی (علی محمدبیانی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 منطق تاریخ جغرافیا، قادر به درک نحو و محتوای فولکلور و تاریخ مردم نیست.
برای درک مردم و فرهنگشان باید مجهز به تاریخ مردم شد.
#فولکلور_میراث_هزارهها
#تاریخ_جغرافیا
#تاریخ_مردم
@Alimohamadbayani
برای درک مردم و فرهنگشان باید مجهز به تاریخ مردم شد.
#فولکلور_میراث_هزارهها
#تاریخ_جغرافیا
#تاریخ_مردم
@Alimohamadbayani
آسیبشناسی بازار غیررسمی کتاب در اردبیل
محمد زینالی اناری؛
دولت های مختلف رویکردهای متفاوتی را به توسعه ی فرهنگ و مطالعه داشته اند. دولت مهرورز با راه اندازی نمایشگاه های استانی و اعطای تخفیف به غرفه دارهایی که ویژه ی این نمایشگاه ها فعالیت می کردند، اوائل تا چهل درصد و بعدها تا سی درصد تخفیف را شامل می کرد که افراد بر اساس کد ملی بن ها و سپس کارت های خرید دریافت کرده و از غرفه داران کتاب خرید می کردند. در این میان، کتاب های کمک درسی بیشتر می فروختند، اما به هر حال کار ناشران در این دوره رونق می گرفت.
پس از این تجربه، در دولت بعدی این تخفیف نه از طریق غرفه داران سالانه که این فرصت سالی چند بار به ویترین های کتابفروشی ها داده شد که بیست درصد تخفیف را از همین مکان همیشگی که در خدمت فرهنگ و مطالعه است محاسبه کنند. طبیعتاً کتاب فروشی ها به عنوان خرده فروش بازار کتاب، که سالها ویترین داری کرده و در سالهای اخیر با مشکلاتی مواجه بودند از این فرصت استفاده کردند تا بار مشقات شان را کاهش که نمی تواند داد، بلکه تسکین دهد. این روش بر عکس حمایت از غرفه دارها، به جای این که بازار روزمره کتاب را تضعیف کند، حمایت می کرد.
در این میان و با آمدن کرونا، جامعه با زمزمه های انقلاب اطلاعات همراه شد و بسیاری از مشاغل مجبور به بستن ویترین های فروش شده اما روی به ویترین های موبایلی مانند اینستاگرام و سایت ها و اپلیکیشن های فروش مانند فیدیبو شدند. انقلاب اطلاعات که در ایران فقط باد ملایمی از آن وزید، این امکان را دارد که همه ی جامعه ی کالبدی را بتواند به درون گوشی ها بفرستد و بانک ها و سازمان ها را از نیاز به محیط فیزیکی معاف کند. باری ویترین ها و روابط خیابانی در ایران علی رغم تعلیق مقطعی که به خاطر کرونا داشت، هنوز به طور مستمر ادامه دارد.
در کنار این وضع رسمی و رایج بازار رسمی کتاب، از گذشته بازار غیررسمی کتاب هم وجود داشته و آن شامل کهنه فروشی ها، دوره گردی و نمایشگاه های چادرنشین بوده که مختل کننده ی روابط میان ویترین داران و مشتریان کتاب بوده است. حال که بازار کتاب و ویترین داران آن با مشکل کرونا و نظام اطلاعاتی مواجه هستند مشاهده می شود که غرفه هایی در خیابان زده شده و کتاب های از رده خارج را به صورت پنجاه یا شصت در صد تخفیف به مردم می فروشد و طبیعی است بخشی از احساس نیاز به کتاب های متفرقه را به سوی خود جلب کند. یا این که کتاب هایی که به صورت بدون مجوز و تکثیر از سایر کتاب ها توسط دوره گردها فروخته می شود، راه بخشی از مشتریان بازار کتاب را کج می کند.
بازار و مخصوصا بازار فرهنگ وقتی دچار این قبیل اقدماات غیررسمی و زیرزمینی می شود، با چه کنم چه کنم مودیان فرهنگی حل نمی شود. بلکه باید موضعی صریح داشته و با ارزیابی صحیح نسبت به ساماندهی این رویه و با مختل کنندگان فرهنگ برخورد نمایند. ویترین های کتابفروشی مانند خانواده امیدیان که سالیان سال در این شهر زحمت کشیده اند، نیازمند توجه مدیران به حضور آنان هست. لذا اگر چنین اتفاقاتی مدیران را حساس نکرده، مختل کنندگان بازار کتاب را به خوبی نشناسند و در آن تدبیر نکنند، طبیعی است که در شرایط دشوار، سایر ویترین داران این حوزه از کار خسته شده و جای خود را به ساندویچی خواهند داد.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری؛
دولت های مختلف رویکردهای متفاوتی را به توسعه ی فرهنگ و مطالعه داشته اند. دولت مهرورز با راه اندازی نمایشگاه های استانی و اعطای تخفیف به غرفه دارهایی که ویژه ی این نمایشگاه ها فعالیت می کردند، اوائل تا چهل درصد و بعدها تا سی درصد تخفیف را شامل می کرد که افراد بر اساس کد ملی بن ها و سپس کارت های خرید دریافت کرده و از غرفه داران کتاب خرید می کردند. در این میان، کتاب های کمک درسی بیشتر می فروختند، اما به هر حال کار ناشران در این دوره رونق می گرفت.
پس از این تجربه، در دولت بعدی این تخفیف نه از طریق غرفه داران سالانه که این فرصت سالی چند بار به ویترین های کتابفروشی ها داده شد که بیست درصد تخفیف را از همین مکان همیشگی که در خدمت فرهنگ و مطالعه است محاسبه کنند. طبیعتاً کتاب فروشی ها به عنوان خرده فروش بازار کتاب، که سالها ویترین داری کرده و در سالهای اخیر با مشکلاتی مواجه بودند از این فرصت استفاده کردند تا بار مشقات شان را کاهش که نمی تواند داد، بلکه تسکین دهد. این روش بر عکس حمایت از غرفه دارها، به جای این که بازار روزمره کتاب را تضعیف کند، حمایت می کرد.
در این میان و با آمدن کرونا، جامعه با زمزمه های انقلاب اطلاعات همراه شد و بسیاری از مشاغل مجبور به بستن ویترین های فروش شده اما روی به ویترین های موبایلی مانند اینستاگرام و سایت ها و اپلیکیشن های فروش مانند فیدیبو شدند. انقلاب اطلاعات که در ایران فقط باد ملایمی از آن وزید، این امکان را دارد که همه ی جامعه ی کالبدی را بتواند به درون گوشی ها بفرستد و بانک ها و سازمان ها را از نیاز به محیط فیزیکی معاف کند. باری ویترین ها و روابط خیابانی در ایران علی رغم تعلیق مقطعی که به خاطر کرونا داشت، هنوز به طور مستمر ادامه دارد.
در کنار این وضع رسمی و رایج بازار رسمی کتاب، از گذشته بازار غیررسمی کتاب هم وجود داشته و آن شامل کهنه فروشی ها، دوره گردی و نمایشگاه های چادرنشین بوده که مختل کننده ی روابط میان ویترین داران و مشتریان کتاب بوده است. حال که بازار کتاب و ویترین داران آن با مشکل کرونا و نظام اطلاعاتی مواجه هستند مشاهده می شود که غرفه هایی در خیابان زده شده و کتاب های از رده خارج را به صورت پنجاه یا شصت در صد تخفیف به مردم می فروشد و طبیعی است بخشی از احساس نیاز به کتاب های متفرقه را به سوی خود جلب کند. یا این که کتاب هایی که به صورت بدون مجوز و تکثیر از سایر کتاب ها توسط دوره گردها فروخته می شود، راه بخشی از مشتریان بازار کتاب را کج می کند.
بازار و مخصوصا بازار فرهنگ وقتی دچار این قبیل اقدماات غیررسمی و زیرزمینی می شود، با چه کنم چه کنم مودیان فرهنگی حل نمی شود. بلکه باید موضعی صریح داشته و با ارزیابی صحیح نسبت به ساماندهی این رویه و با مختل کنندگان فرهنگ برخورد نمایند. ویترین های کتابفروشی مانند خانواده امیدیان که سالیان سال در این شهر زحمت کشیده اند، نیازمند توجه مدیران به حضور آنان هست. لذا اگر چنین اتفاقاتی مدیران را حساس نکرده، مختل کنندگان بازار کتاب را به خوبی نشناسند و در آن تدبیر نکنند، طبیعی است که در شرایط دشوار، سایر ویترین داران این حوزه از کار خسته شده و جای خود را به ساندویچی خواهند داد.
@ardabilnote
Forwarded from آرتاویل Artavi
#یادداشت_روز
🔴 از هزاران اندکی زین صوفیند
در مذمت هر آنچه که طی چند هزار سال گذشته طفیل ذهن به اصطلاح تکامل یافته بشر بوده و اکنون انتزاعات پیرامونی ما را شکل داده است، هرچقدر بگوییم بازهم کم است. نظامی گنجوی، حکیم و شاعر ایرانی نزدیک به هزار سال پیش در نصیحت فرزندش گفته« در شعر مپیچ و در فن او/ چون اکذب اوست احسن او» وی در ادامه همین مثنوی، علم را نه انتزاعات نوپای زمانه خود، بلکه علوم مطلق میداند« پیغمبر گفت علم العلمان/ علم الادیان و علم الابدان». این خیالات قاعدهمند هرچند زندگی را برای ما شیرینتر و منظمتر کرده اما باعث شده است تا در بزنگاههای تاریخی نوازشهای محکمی بیخ گوش ما به صدا درآید و خواب سنگین جهل را هرچند برای مدت زمان اندک از ذهن آشفته و سردرگم بشر به درکند.
یکی از این نوازشهای محکم اپیدمی کووید ۱۹ بود که انسان قرن ۲۱ را با چالشهای جدی مواجه کرد. به ویژه زمانیکه تمامی دولتهای جهان در اقدامی بیسابقه در دکان اجتماعات امروزی را برای ماهها تخته کردند و بنیآدم در هبوطی حیرتانگیز فرو رفت که در پی آن انسان قرن ۲۱ وارد سیاهچالههای ذهن معناگریز خود شد و سکوتی بیمناک از ترس دشمنی میکروسکپی جامعه جهانی را فراگرفت اما این جنایت چیزی جز یک واقعه طبیعی نبود ولی این بار پرونده ابرمجرم کیهانی را نه به دست کاراگاهان، حقوقدانان، سیاستمداران و فلاسفه که به دست زیستشناسان سپردند تا پاسخی برای این هولناکترین واقعه تاریخ معاصر بیابند.
فارغ از هر نتیجهای که قرار است جرمشناسان طبیعی به آن دست یابند مسالهای که افکار عمومی جامعه جهانی را متوجه خود کرد، اهمیت توجه به ابعاد زیستمولکولی بشر و لزوم احترام به قواعد و خط قرمزهای زیستی طبیعت بود. اکنون که بیش از ۵۰۰ روز از آغاز این قیام طبیعت علیه انسان میگذرد طبق آمارهای رسمی بیش از ۴ میلیون نفر در سراسر دنیا قربانی این پاسخ بیرحمانه شدهاند که طبق آمارهای غیررسمی رقم واقعی بیش از دو برابر این مقدار است و میلیونها نفر دیگر هم در انتظار عفو یا مجازات سنگین مرگ نشستهاند تا کام بشر را هر روز تلخ تر از گذشته کنند.
در ماههای نخست اپیدمی کرونا اخباری هم از اتمسفر تیره و تار آنتیساینسهایی به گوش میرسید که در حال رژه رفتن از غرب تا شرق عالم بودند. آنها در ایران لگد به درهای بسته زیارتگاهها و اماکن مقدس میزدند در بیتالمقدس با موگیسهای بلند در برابر دیوار ندبه استمداد میطلبیدند و در لندن با پلیس ضدشورش درگیر میشدند. شاید این همان پرده آخر بود که افتاد و به ما نشان داد که مدنیت و مدرنیته هر دو لباسی بدقواره بر تن انسانهاست که از چسبندگی آن به تنگ آمدهاند و هروقت لازم باشد بر علیه آن میشورند. اما چاره کار چیست؟
روایتی معروف منسوب به مادر ترزا وجود دارد. هنگامی که او را به تظاهرات ضد جنگ دعوت میکنند، میگوید«اگر تظاهراتی برای صلح بود به من بگویید من در تظاهرات ضد جنگ شرکت نمیکنم». شاید این جمله معروف مادر ترزا نسخه کارآزمودهای برای انسان امروزی باشد که در آینده با وقایعی سهمگینتر و پرهزینهتر مانند تغییرات اقلیمی و جنگ آب روبه رو خواهد شد.
در روزهای گذشته خبر بسیار خوشحال کنندهای از کسب مدال طلای المپیاد جهانی زیستشناسی (IBO ۲۰۲۱)، در کشور پرتغال توسط زهرا حسینینیا، دختر نوجوان اردبیلی به گوش رسید که زیر خروارها خبر ناامیدکننده از گوشه و کنار ایران عزیزمان دفن شد. زهرا حسینینیا شاید یکی از همان انگشت شمار انسانهایی باشد که کورسوی امید بشر امروزی چشم به راه پیشرفت اوست. شاید او همان مریم میرزاخانی دنیای زیستشناسی در دهههای آینده باشد یا شاید هم سارا گیلبرت، کاشف واکسن آسترازنیکا که در مسابقات تنیس ویمبلدون مورد تشویق چند دقیقهای حضار قرار گرفت و اکنون این ما هستیم که باید انتخاب کنیم. آیا باید او را همانند خبر موفقیت بزرگ و پا نهادن در دنیای آزمون و خطاها زیر خروارها بیتوجهی و سنگاندازی غرق کنیم یا راه پیشرفتش را هموارتر کنیم.
«از هزاران اندکی زین صوفیند/ باقیان در دولت او میزیند» آری زهرا شاید همان تک صوفی است و همه ما نه تنها باید امیدوار باشیم بلکه باید تلاش کنیم که نام زهرا حسینینیا را در سالهای آینده بیشتر بشنویم و از داشتن چنین فرزندی به خود ببالیم.
یادداشت از مسعود لاهوت
@Arta_vil
🔴 از هزاران اندکی زین صوفیند
در مذمت هر آنچه که طی چند هزار سال گذشته طفیل ذهن به اصطلاح تکامل یافته بشر بوده و اکنون انتزاعات پیرامونی ما را شکل داده است، هرچقدر بگوییم بازهم کم است. نظامی گنجوی، حکیم و شاعر ایرانی نزدیک به هزار سال پیش در نصیحت فرزندش گفته« در شعر مپیچ و در فن او/ چون اکذب اوست احسن او» وی در ادامه همین مثنوی، علم را نه انتزاعات نوپای زمانه خود، بلکه علوم مطلق میداند« پیغمبر گفت علم العلمان/ علم الادیان و علم الابدان». این خیالات قاعدهمند هرچند زندگی را برای ما شیرینتر و منظمتر کرده اما باعث شده است تا در بزنگاههای تاریخی نوازشهای محکمی بیخ گوش ما به صدا درآید و خواب سنگین جهل را هرچند برای مدت زمان اندک از ذهن آشفته و سردرگم بشر به درکند.
یکی از این نوازشهای محکم اپیدمی کووید ۱۹ بود که انسان قرن ۲۱ را با چالشهای جدی مواجه کرد. به ویژه زمانیکه تمامی دولتهای جهان در اقدامی بیسابقه در دکان اجتماعات امروزی را برای ماهها تخته کردند و بنیآدم در هبوطی حیرتانگیز فرو رفت که در پی آن انسان قرن ۲۱ وارد سیاهچالههای ذهن معناگریز خود شد و سکوتی بیمناک از ترس دشمنی میکروسکپی جامعه جهانی را فراگرفت اما این جنایت چیزی جز یک واقعه طبیعی نبود ولی این بار پرونده ابرمجرم کیهانی را نه به دست کاراگاهان، حقوقدانان، سیاستمداران و فلاسفه که به دست زیستشناسان سپردند تا پاسخی برای این هولناکترین واقعه تاریخ معاصر بیابند.
فارغ از هر نتیجهای که قرار است جرمشناسان طبیعی به آن دست یابند مسالهای که افکار عمومی جامعه جهانی را متوجه خود کرد، اهمیت توجه به ابعاد زیستمولکولی بشر و لزوم احترام به قواعد و خط قرمزهای زیستی طبیعت بود. اکنون که بیش از ۵۰۰ روز از آغاز این قیام طبیعت علیه انسان میگذرد طبق آمارهای رسمی بیش از ۴ میلیون نفر در سراسر دنیا قربانی این پاسخ بیرحمانه شدهاند که طبق آمارهای غیررسمی رقم واقعی بیش از دو برابر این مقدار است و میلیونها نفر دیگر هم در انتظار عفو یا مجازات سنگین مرگ نشستهاند تا کام بشر را هر روز تلخ تر از گذشته کنند.
در ماههای نخست اپیدمی کرونا اخباری هم از اتمسفر تیره و تار آنتیساینسهایی به گوش میرسید که در حال رژه رفتن از غرب تا شرق عالم بودند. آنها در ایران لگد به درهای بسته زیارتگاهها و اماکن مقدس میزدند در بیتالمقدس با موگیسهای بلند در برابر دیوار ندبه استمداد میطلبیدند و در لندن با پلیس ضدشورش درگیر میشدند. شاید این همان پرده آخر بود که افتاد و به ما نشان داد که مدنیت و مدرنیته هر دو لباسی بدقواره بر تن انسانهاست که از چسبندگی آن به تنگ آمدهاند و هروقت لازم باشد بر علیه آن میشورند. اما چاره کار چیست؟
روایتی معروف منسوب به مادر ترزا وجود دارد. هنگامی که او را به تظاهرات ضد جنگ دعوت میکنند، میگوید«اگر تظاهراتی برای صلح بود به من بگویید من در تظاهرات ضد جنگ شرکت نمیکنم». شاید این جمله معروف مادر ترزا نسخه کارآزمودهای برای انسان امروزی باشد که در آینده با وقایعی سهمگینتر و پرهزینهتر مانند تغییرات اقلیمی و جنگ آب روبه رو خواهد شد.
در روزهای گذشته خبر بسیار خوشحال کنندهای از کسب مدال طلای المپیاد جهانی زیستشناسی (IBO ۲۰۲۱)، در کشور پرتغال توسط زهرا حسینینیا، دختر نوجوان اردبیلی به گوش رسید که زیر خروارها خبر ناامیدکننده از گوشه و کنار ایران عزیزمان دفن شد. زهرا حسینینیا شاید یکی از همان انگشت شمار انسانهایی باشد که کورسوی امید بشر امروزی چشم به راه پیشرفت اوست. شاید او همان مریم میرزاخانی دنیای زیستشناسی در دهههای آینده باشد یا شاید هم سارا گیلبرت، کاشف واکسن آسترازنیکا که در مسابقات تنیس ویمبلدون مورد تشویق چند دقیقهای حضار قرار گرفت و اکنون این ما هستیم که باید انتخاب کنیم. آیا باید او را همانند خبر موفقیت بزرگ و پا نهادن در دنیای آزمون و خطاها زیر خروارها بیتوجهی و سنگاندازی غرق کنیم یا راه پیشرفتش را هموارتر کنیم.
«از هزاران اندکی زین صوفیند/ باقیان در دولت او میزیند» آری زهرا شاید همان تک صوفی است و همه ما نه تنها باید امیدوار باشیم بلکه باید تلاش کنیم که نام زهرا حسینینیا را در سالهای آینده بیشتر بشنویم و از داشتن چنین فرزندی به خود ببالیم.
یادداشت از مسعود لاهوت
@Arta_vil
بر عکس نظر خودم که این بود که وقتی هواپیماهای اردبیل به تهران هنوز سود کسب نکرده و قطار هم مانند پروازهای اردبیل به صورت غیررسمی اجرا شده و سودی هم برای سیستم حمل و نقل نخواهد داشت، مخالفتی با درخواست جدید گروهی معلوم الحال که به دنبال راه اندازی خطوط # راه_آهن #برای-اردبیل بودند نکردم. گنجشک جمع کرد و جمع کرد و بالاخره #زمستان رسید تا این که می توان این روزها گفت آن چیزی که گنجشک جمع کرده بود چیزی نبود که او را از زمستان #سالم به در ببرد.
اساسا مطالعه ی اقتصادی ای برای ریخت و پاشهای #عمرانی صورت نمی گیرد تا ببینیم که چه چیزی به سود زندگی و این روزها می توان گفت #بقای_جان و #حق_طبیعی مردم است تا آن را تقویت یا راه اندازی کنیم. بلکه در یک طرح دیگر هم دیدم بیش از آن چه می تواند مبنای #مطالعات_تخصصی یا حتی بررسی های کارشناسی سطحی باشد، مطالبات پوپولیستی و منفت گرایاییهای عامیانه که همان مطالبات تزریق شده ی خرده نظام های اقتصادی و #جریان_های_سرمایه به زبان روزمره ی مردم بوده، مبنای اصلی توجه و راهبرد #سرمایه_گذاری های رسمی شده است.
ما منتظر بودیم #دولت_محلی برای ما قطاری راه بیندازد که با آن از اردبیل به #مشهد و #اصفهان برویم و #زیارت و #گردش کنیم، اما اگر همین زیرساخت را برای و انجام مطالعات گسترده ی #بحران های #جامعه و تقویت #سیستم_بهداشتی و شرایط #زیست_پذیر تدارک می دیدند تا بتوانند در زمان آمدن چنین #اپیدمی هایی هوشمندانه عمل کنند، الآن با #قطار به سمت #آخرت نمیرفتیم. بدی ماجرا این نیست که ما هم اینک به طور دسته جمعی به سوی مرگ می رویم، بدی اش این است که همین حالا که باید بفهمیم اشکال کار از کجا است، مرگ طوری ما را سرگرم خواهد کرد که بازماندگان ما اصلا ندای پشیمانی و شمردن حساب سود و ضررهای ما را نخواهد شنید. البته اگر فریب امان مان بدهد و تا روز مرگ به این آگاهی رسیده باشیم که این تقدیر ما نبوده و این ضربه را از جایی خاص خورده ایم.
حالا دیگر تختی در #بیمارستان هم وجود ندارد که بتوان به آن جا رفته و درمیان امید و نومیدی به پایان زندگی در میان خانواده ی این جهانی رسید. نتیجه ی بریز و بپاش ها و قرض و قوله سازی های عمرانی این شده است که امروز #قطار_همگانی با کوپه هایی به تعداد همه ی خانه های شهر در روی #رختخواب_شخصی هر کسی رو به #ابدیت وصل است.
#مرگ_و_میر
#بهداشت
#صنعت
#محیط_زیست
#شهرداری
#_نظام_پزشکی
#نظام_پرستاری
#کرونا_اردبیل
#راز_کرونای_ایرانی
#کرونا
اساسا مطالعه ی اقتصادی ای برای ریخت و پاشهای #عمرانی صورت نمی گیرد تا ببینیم که چه چیزی به سود زندگی و این روزها می توان گفت #بقای_جان و #حق_طبیعی مردم است تا آن را تقویت یا راه اندازی کنیم. بلکه در یک طرح دیگر هم دیدم بیش از آن چه می تواند مبنای #مطالعات_تخصصی یا حتی بررسی های کارشناسی سطحی باشد، مطالبات پوپولیستی و منفت گرایاییهای عامیانه که همان مطالبات تزریق شده ی خرده نظام های اقتصادی و #جریان_های_سرمایه به زبان روزمره ی مردم بوده، مبنای اصلی توجه و راهبرد #سرمایه_گذاری های رسمی شده است.
ما منتظر بودیم #دولت_محلی برای ما قطاری راه بیندازد که با آن از اردبیل به #مشهد و #اصفهان برویم و #زیارت و #گردش کنیم، اما اگر همین زیرساخت را برای و انجام مطالعات گسترده ی #بحران های #جامعه و تقویت #سیستم_بهداشتی و شرایط #زیست_پذیر تدارک می دیدند تا بتوانند در زمان آمدن چنین #اپیدمی هایی هوشمندانه عمل کنند، الآن با #قطار به سمت #آخرت نمیرفتیم. بدی ماجرا این نیست که ما هم اینک به طور دسته جمعی به سوی مرگ می رویم، بدی اش این است که همین حالا که باید بفهمیم اشکال کار از کجا است، مرگ طوری ما را سرگرم خواهد کرد که بازماندگان ما اصلا ندای پشیمانی و شمردن حساب سود و ضررهای ما را نخواهد شنید. البته اگر فریب امان مان بدهد و تا روز مرگ به این آگاهی رسیده باشیم که این تقدیر ما نبوده و این ضربه را از جایی خاص خورده ایم.
حالا دیگر تختی در #بیمارستان هم وجود ندارد که بتوان به آن جا رفته و درمیان امید و نومیدی به پایان زندگی در میان خانواده ی این جهانی رسید. نتیجه ی بریز و بپاش ها و قرض و قوله سازی های عمرانی این شده است که امروز #قطار_همگانی با کوپه هایی به تعداد همه ی خانه های شهر در روی #رختخواب_شخصی هر کسی رو به #ابدیت وصل است.
#مرگ_و_میر
#بهداشت
#صنعت
#محیط_زیست
#شهرداری
#_نظام_پزشکی
#نظام_پرستاری
#کرونا_اردبیل
#راز_کرونای_ایرانی
#کرونا
صداقت به جای تبلیغات
محمد زینالی اُناری
یکی از دوستانم که امروز به ملاقات شهردار جدید اردبیل رفته بود، از حضور بی تکلف و سادهی او که یادآور افسانههای گفته شده دربارهی شهید باکری است، صحبت میکرد. می گوید او متفاوت از شهرداران قبلی که مانند مطب پزشکانی که وقتهای چندماهه داده و مطبها را شلوغ میکنند، طوری زمان و ملاقات را برنامهریزی کرده که در منظمترین شرایط و بیتکلفترین مکان با مردم صحبت میکند. او برای خود دربار و دالانهای تو در تو راه نینداخته و در مکانی گشوده پشت میزی کوچک به ملاقات عمومی با مردم حاضر شده و در مذاکرات خود از تصمیمش به حل ریشهای مشکلاتی و بلایایی میگوید که در این مدت بر سر شهروندان و شرکای سازمانی شهرداری آمده است.
درد دل شهردار این است که در گذشته سیاق شهرداریای که نمیتوانست نیروی انسانی خود را تأمین کند، این شده که از محل استقراض از آینده و ضرر زدن به شرکای سازمانی و شهروندان، تأمین نیروی انسانی کرده و اشتغالزایی زیانده برای کارگران ساده و فاقد مهارت به عمل آورده بود. در نتیجه به جای این که کارهای سودمند کرده و مردم را راضی کند، مجبور به اشتغالزایی دیگری برای کارگران تبلیغاتی کرده تا لذا کلهی شهردارن شهری که امروز از همه جهت دیوانه کننده است، به کلهی شیر تشبیه میکردند و این قاعده را در سالهای گذشته برعکس کرده بود که مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید!
«محمود صفری» را از دارالقرآن میشناسم، در آن سالها که با راهنمایی مدیرانم به عنوان خبرنگار افتخاری ایکنا سعی میکردم تا به تدریج این خبرگزاری را در اردبیل فعال کنم. به جلسات و برنامههای دارالقرآن الکریم میرفتم و سعی میکردم در کنار سایر اخبار، برنامههای این نهاد مردمی را پوشش دهم که شهردار امروز در آن زمان در اوقات فراغت خود در عصرها به هدایتش کمک میکرد. ایشان به عنوان فردی متعهد به دین و قرآن، در همان ساعاتی که سایرین به صرف کارهای پولساز یا خوشگذرانی میپرداختند، زندگی و زمان خود را صرف بنیاد نهادن فعالیتهای قرآنی و توسعهی آن میکردند.
به گمانم اینک با همان روحیهی قرآنی و ایمان به این که کار اصلی را باید بر اساس ایمان و رعایت صداقت –که با توجه به برخوردم با ایشان میدانم که به آن سخت باوردارد- انجام داد کار میکنند تا مردم نه صدای شیپور تبلیغاتی، بلکه ماتأخرش را ببینند. به همین خاطر به جای کارگران تبلیغاتی، ایمان ایشان به قرآن، درستی و صدق و وفای به عهد با مردم محافظ ایشان خواهد بود و به جای آگهیها و رپرتاژها وجدان مردم دربارهی ایشان قضاوت خواهد کرد. اردبیل شهر باسوادی است و هستند کسانی که در این شهر به دور از روابط معاملاتی با روابط عمومی شهرداری قلم بزنند و از افرادی که ساده و صادقانه و به صورت ریشهای مشکلات شهر را حل میکنند حمایت کرده و مدافع اخلاق در برابر زور باشند. در گذشته هم همین قلمها بودهاند اما خیلیها به جای بها دادن به آن، پشت سر آگهیها پنهان شدند.
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
یکی از دوستانم که امروز به ملاقات شهردار جدید اردبیل رفته بود، از حضور بی تکلف و سادهی او که یادآور افسانههای گفته شده دربارهی شهید باکری است، صحبت میکرد. می گوید او متفاوت از شهرداران قبلی که مانند مطب پزشکانی که وقتهای چندماهه داده و مطبها را شلوغ میکنند، طوری زمان و ملاقات را برنامهریزی کرده که در منظمترین شرایط و بیتکلفترین مکان با مردم صحبت میکند. او برای خود دربار و دالانهای تو در تو راه نینداخته و در مکانی گشوده پشت میزی کوچک به ملاقات عمومی با مردم حاضر شده و در مذاکرات خود از تصمیمش به حل ریشهای مشکلاتی و بلایایی میگوید که در این مدت بر سر شهروندان و شرکای سازمانی شهرداری آمده است.
درد دل شهردار این است که در گذشته سیاق شهرداریای که نمیتوانست نیروی انسانی خود را تأمین کند، این شده که از محل استقراض از آینده و ضرر زدن به شرکای سازمانی و شهروندان، تأمین نیروی انسانی کرده و اشتغالزایی زیانده برای کارگران ساده و فاقد مهارت به عمل آورده بود. در نتیجه به جای این که کارهای سودمند کرده و مردم را راضی کند، مجبور به اشتغالزایی دیگری برای کارگران تبلیغاتی کرده تا لذا کلهی شهردارن شهری که امروز از همه جهت دیوانه کننده است، به کلهی شیر تشبیه میکردند و این قاعده را در سالهای گذشته برعکس کرده بود که مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید!
«محمود صفری» را از دارالقرآن میشناسم، در آن سالها که با راهنمایی مدیرانم به عنوان خبرنگار افتخاری ایکنا سعی میکردم تا به تدریج این خبرگزاری را در اردبیل فعال کنم. به جلسات و برنامههای دارالقرآن الکریم میرفتم و سعی میکردم در کنار سایر اخبار، برنامههای این نهاد مردمی را پوشش دهم که شهردار امروز در آن زمان در اوقات فراغت خود در عصرها به هدایتش کمک میکرد. ایشان به عنوان فردی متعهد به دین و قرآن، در همان ساعاتی که سایرین به صرف کارهای پولساز یا خوشگذرانی میپرداختند، زندگی و زمان خود را صرف بنیاد نهادن فعالیتهای قرآنی و توسعهی آن میکردند.
به گمانم اینک با همان روحیهی قرآنی و ایمان به این که کار اصلی را باید بر اساس ایمان و رعایت صداقت –که با توجه به برخوردم با ایشان میدانم که به آن سخت باوردارد- انجام داد کار میکنند تا مردم نه صدای شیپور تبلیغاتی، بلکه ماتأخرش را ببینند. به همین خاطر به جای کارگران تبلیغاتی، ایمان ایشان به قرآن، درستی و صدق و وفای به عهد با مردم محافظ ایشان خواهد بود و به جای آگهیها و رپرتاژها وجدان مردم دربارهی ایشان قضاوت خواهد کرد. اردبیل شهر باسوادی است و هستند کسانی که در این شهر به دور از روابط معاملاتی با روابط عمومی شهرداری قلم بزنند و از افرادی که ساده و صادقانه و به صورت ریشهای مشکلات شهر را حل میکنند حمایت کرده و مدافع اخلاق در برابر زور باشند. در گذشته هم همین قلمها بودهاند اما خیلیها به جای بها دادن به آن، پشت سر آگهیها پنهان شدند.
@ardabilnote
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri Guivi)
فرصت تاریخی استان اردبیل برای توسعه یافتگی
حسین بشیری گیوی
#جامعه_شناس
✍مبنای توسعه یافتگی در ایران بر اساس خرده نظام سیاسی است. اگرچند استان برخورداری چون کرمان، اصفهان، تهران و تبریز را بررسی کنید مبنای برخورداری این استان ها به شخصیت های سیاسی که در دولت، مجلس یا حاکمیت دارند بستگی دارد و اگر دقیق تر بنویسم میزان توسعه استان ها به میزان سرمایه گذاری ارزی بستگی دارد و این نیازمند نفوذ شخصیت های سیاسی در دولت و مجلس است. بعد از تهران، اصفهان بیشترین برداشت ارزی از صندوق ذخیره ارزی را دارد. در حالیکه استان اردبیل در طول تاریخ فقط یک مورد از سرمایه گذاری ارزی برای پروژه پاياب سد خداآفرین استفاده کرده است.
✍استان اردبیل فرصتی تاریخی برای توسعه یافتگی را پیدا کرده است.
✍اول اینکه #مهندس_نیکزاد برای اولین بار از استان اردبیل به عنوان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است
✍دوم اینکه مسئولان ارشد استانی از همبستگی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کاملی برخوردارند #دکتر_عاملی به عنوان استاندار اردبیل و #آیت_الله_عاملی امام جمعه اردبیل برای توسعه استان دارای یک راهبرد هستند.
✍سوم اینکه دولت محلی، دولت مرکزی و نمایندگان مجلس در راستای اهداف حاکمیت قرار دارند.
✍استان اردبیل در یک فرصت تاریخی قرار گرفته است با شخصیت های سیاسی که در مجلس و دولت محلی قرار گرفته است انتظار می رود امسال سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل حداقل نصف سرمایه گذاری ارزی اصفهان یا تبریز باشد.
✍در ماه گذشته استان اردبیل بیشترین میزان تورم در بین استان ها را تجربه کرد و این مسئله طبیعی است چرا که درآمد سرانه استان کمتر از نصف درآمد سرانه کشوری است. برای اینکه درآمد سرانه استان اردبیل افزایش یابد نیازمند افزایش سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل هستیم.
✍با تکمیل کریدور شمال و جنوب که استاندار اردبیل قول داده اند با افتتاح خط ریلی با آغاز عملیات اجرایی و بهره برداری از منطقه آزاد بسیاری از مشکلات سرمایه گذاران در منطقه حل و فصل می شود و شهروندان شاهد شکوفای اقتصادی در استان اردبیل خواهند شد.
✍در هر روی مهمترین سرمایه در حال حاضر سرمایه انسانی است که خوشبختانه در سطح مدیریتی عالی این مهم شکل گرفته و انشاءالله نتایج آن در توسعه یافتگی به ثمر می رسد.
@azadikhojastehazadi
حسین بشیری گیوی
#جامعه_شناس
✍مبنای توسعه یافتگی در ایران بر اساس خرده نظام سیاسی است. اگرچند استان برخورداری چون کرمان، اصفهان، تهران و تبریز را بررسی کنید مبنای برخورداری این استان ها به شخصیت های سیاسی که در دولت، مجلس یا حاکمیت دارند بستگی دارد و اگر دقیق تر بنویسم میزان توسعه استان ها به میزان سرمایه گذاری ارزی بستگی دارد و این نیازمند نفوذ شخصیت های سیاسی در دولت و مجلس است. بعد از تهران، اصفهان بیشترین برداشت ارزی از صندوق ذخیره ارزی را دارد. در حالیکه استان اردبیل در طول تاریخ فقط یک مورد از سرمایه گذاری ارزی برای پروژه پاياب سد خداآفرین استفاده کرده است.
✍استان اردبیل فرصتی تاریخی برای توسعه یافتگی را پیدا کرده است.
✍اول اینکه #مهندس_نیکزاد برای اولین بار از استان اردبیل به عنوان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است
✍دوم اینکه مسئولان ارشد استانی از همبستگی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کاملی برخوردارند #دکتر_عاملی به عنوان استاندار اردبیل و #آیت_الله_عاملی امام جمعه اردبیل برای توسعه استان دارای یک راهبرد هستند.
✍سوم اینکه دولت محلی، دولت مرکزی و نمایندگان مجلس در راستای اهداف حاکمیت قرار دارند.
✍استان اردبیل در یک فرصت تاریخی قرار گرفته است با شخصیت های سیاسی که در مجلس و دولت محلی قرار گرفته است انتظار می رود امسال سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل حداقل نصف سرمایه گذاری ارزی اصفهان یا تبریز باشد.
✍در ماه گذشته استان اردبیل بیشترین میزان تورم در بین استان ها را تجربه کرد و این مسئله طبیعی است چرا که درآمد سرانه استان کمتر از نصف درآمد سرانه کشوری است. برای اینکه درآمد سرانه استان اردبیل افزایش یابد نیازمند افزایش سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل هستیم.
✍با تکمیل کریدور شمال و جنوب که استاندار اردبیل قول داده اند با افتتاح خط ریلی با آغاز عملیات اجرایی و بهره برداری از منطقه آزاد بسیاری از مشکلات سرمایه گذاران در منطقه حل و فصل می شود و شهروندان شاهد شکوفای اقتصادی در استان اردبیل خواهند شد.
✍در هر روی مهمترین سرمایه در حال حاضر سرمایه انسانی است که خوشبختانه در سطح مدیریتی عالی این مهم شکل گرفته و انشاءالله نتایج آن در توسعه یافتگی به ثمر می رسد.
@azadikhojastehazadi
Forwarded from پیام اردبیل (اخبار مهم ایران و استان اردبیل)
مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند
محمد زینالی اُناری
برگزاری نشست های مختلف تجلیل درباره ی اساتید و پیشکسوتان اداری و فرهنگی در اردبیل به یک روال جا افتاده تبدیل شده است. این خود به تنهایی جای شکر دارد، اما باید دید آیا این برنامه ها اثرگذار می باشند؟ آیا این رویدادها می توانند فرهنگی را در اردبیل ایجاد کنند یا تنها دل تجلیل شونده و دوستانش را برای مدت چند روز خوش می کند؟ فرهنگ، یک کالای یک بار مصرف نیست که خلق شود و پس از چند روز دیگر تمام شود. در این صورت به این چیزی که به صورت چند روزه تولید و از بین می رود، نمی توان گفت فرهنگ، می توان نام دیگری برایش گذاشت، مانند جشن یا اگر بهتر گفته شود مهمانی.
مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند. بسیاری از مردم اردبیل به این صورت، زندگی تک عمره دارند و وقتی مردند، یادشان از خاطره ها محو می شود. اما ذکر آن چیزی که سعدی گفته است مرد نکونام نمیرد هرگز، در اردبیل بسیار سخت است. ببینیم در تاریخ ایران چه کسانی و در کدام فرهنگ ها زندگی ماندگار داشته اند؟ این به معنای آن نیست که در میان مردم اردبیل آدم ناب و بزرگ وجود نداشته است، بلکه به این معنا است که ما برای آدم های بزرگ مان تاریخ ننوشته ایم. بلکه این روزها که خیلی جز جگر می خوریم و دل مان کباب می شود، تنها یک مهمانی می گیریم و اسمش را می گذاریم فرهنگ!
چند ماه پیش یک فرد از مشکین به بنده تلفن زد و گفت داریم در مورد روحانیون مشکین کتاب می نویسیم و در خصوص چگونگی ارتباط با پدرم سوالهایی پرسید. بعد از کمی صحبت متوجه شدم که موجی راه افتاده که در مشکین برای روحانیون کتابی بنویسند و برای برخی روحانیون در حد دو سطر نوشته شده است. بعد ایشان که با من حرف می زد، نمی دانست که قبلا کتاب دیگری، به سبک کتاب دهه ی چهلی آقای ننه کرانی، در دو جلد منتشر شده است که تقریبا شبیه مجله های تبلیغاتی منتشر شده و حتی در مشکین از وجود آن خبرندارند. به ایشان پیشنهاد کردم که فقط برای دو شخصیت خاص زندگی نامه بنویسند و برای یک جمعیت بزرگ کشکول ننویسند.
روش تولید خاطره و تاریخ در شهرها و حفظ اطلاعات زندگی مشاهیر در استان ما، دچار ابتذال و چشم و هم چشمی شده است و حتی برای نوشتن کتاب هم حد و وسعی چنان که باید باشد نداریم. عرصه ی فرهنگ در اردبیل تقریبا شبیه مغازه های قدیمی روستاها است که هم کافه بود، هم نفت و آفتابه می فروختند، هم سیگار، هم میوه و مواد غذایی. دایی من از این مغازه ها در شمس آباد باز کرده بود و یک بار در چاهش مار هم پیدا شده بود آن هم با لشگرش. به این صورت فرهنگی که اسیر کشکول زدگی و مهمانی بازار باشد، ممکن است از داخلش مار، گزش و خشونت هم پیدا شود.
مردم اردبیل تنها، فقط و فقط یک بار زندگی می کنند. حتی بزرگان اردبیل هم عمر یک باره دارند و قرار نیست به تاریخ تبدیل شوند. بلکه مراسم های تجلیل آن ها در نهایت تبدیل به یک مهمانی هیجانی می شود که بعد از مدتی اصلا یاد و خاطره ای از ان در میان نباشد. به برگزار کنندگان این مراسم ها پیشنهاد می کنم، هزینه ی مراسم را به یک خاطره نویس بدهند تا زندگی، آثار و خدمات افراد بزرگ و مشاهیر این شهر نوشته و منتشر شده به تاریخ و سند شهر و اندیشه های پیدا شده در اردبیل تبدیل شود. حتی اگر آن را امروزها نخوانیم و از ایشان بزرگواری یادنگیریم، می تواند به صورت سندی در بایگانی تاریخ اردبیل حفظ شود.
@ardabilnote
╭┅═💠 🌐 💠═┅╮
🆔 @payamardabil
╰┅═💠 🌐 💠═┅╯
محمد زینالی اُناری
برگزاری نشست های مختلف تجلیل درباره ی اساتید و پیشکسوتان اداری و فرهنگی در اردبیل به یک روال جا افتاده تبدیل شده است. این خود به تنهایی جای شکر دارد، اما باید دید آیا این برنامه ها اثرگذار می باشند؟ آیا این رویدادها می توانند فرهنگی را در اردبیل ایجاد کنند یا تنها دل تجلیل شونده و دوستانش را برای مدت چند روز خوش می کند؟ فرهنگ، یک کالای یک بار مصرف نیست که خلق شود و پس از چند روز دیگر تمام شود. در این صورت به این چیزی که به صورت چند روزه تولید و از بین می رود، نمی توان گفت فرهنگ، می توان نام دیگری برایش گذاشت، مانند جشن یا اگر بهتر گفته شود مهمانی.
مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند. بسیاری از مردم اردبیل به این صورت، زندگی تک عمره دارند و وقتی مردند، یادشان از خاطره ها محو می شود. اما ذکر آن چیزی که سعدی گفته است مرد نکونام نمیرد هرگز، در اردبیل بسیار سخت است. ببینیم در تاریخ ایران چه کسانی و در کدام فرهنگ ها زندگی ماندگار داشته اند؟ این به معنای آن نیست که در میان مردم اردبیل آدم ناب و بزرگ وجود نداشته است، بلکه به این معنا است که ما برای آدم های بزرگ مان تاریخ ننوشته ایم. بلکه این روزها که خیلی جز جگر می خوریم و دل مان کباب می شود، تنها یک مهمانی می گیریم و اسمش را می گذاریم فرهنگ!
چند ماه پیش یک فرد از مشکین به بنده تلفن زد و گفت داریم در مورد روحانیون مشکین کتاب می نویسیم و در خصوص چگونگی ارتباط با پدرم سوالهایی پرسید. بعد از کمی صحبت متوجه شدم که موجی راه افتاده که در مشکین برای روحانیون کتابی بنویسند و برای برخی روحانیون در حد دو سطر نوشته شده است. بعد ایشان که با من حرف می زد، نمی دانست که قبلا کتاب دیگری، به سبک کتاب دهه ی چهلی آقای ننه کرانی، در دو جلد منتشر شده است که تقریبا شبیه مجله های تبلیغاتی منتشر شده و حتی در مشکین از وجود آن خبرندارند. به ایشان پیشنهاد کردم که فقط برای دو شخصیت خاص زندگی نامه بنویسند و برای یک جمعیت بزرگ کشکول ننویسند.
روش تولید خاطره و تاریخ در شهرها و حفظ اطلاعات زندگی مشاهیر در استان ما، دچار ابتذال و چشم و هم چشمی شده است و حتی برای نوشتن کتاب هم حد و وسعی چنان که باید باشد نداریم. عرصه ی فرهنگ در اردبیل تقریبا شبیه مغازه های قدیمی روستاها است که هم کافه بود، هم نفت و آفتابه می فروختند، هم سیگار، هم میوه و مواد غذایی. دایی من از این مغازه ها در شمس آباد باز کرده بود و یک بار در چاهش مار هم پیدا شده بود آن هم با لشگرش. به این صورت فرهنگی که اسیر کشکول زدگی و مهمانی بازار باشد، ممکن است از داخلش مار، گزش و خشونت هم پیدا شود.
مردم اردبیل تنها، فقط و فقط یک بار زندگی می کنند. حتی بزرگان اردبیل هم عمر یک باره دارند و قرار نیست به تاریخ تبدیل شوند. بلکه مراسم های تجلیل آن ها در نهایت تبدیل به یک مهمانی هیجانی می شود که بعد از مدتی اصلا یاد و خاطره ای از ان در میان نباشد. به برگزار کنندگان این مراسم ها پیشنهاد می کنم، هزینه ی مراسم را به یک خاطره نویس بدهند تا زندگی، آثار و خدمات افراد بزرگ و مشاهیر این شهر نوشته و منتشر شده به تاریخ و سند شهر و اندیشه های پیدا شده در اردبیل تبدیل شود. حتی اگر آن را امروزها نخوانیم و از ایشان بزرگواری یادنگیریم، می تواند به صورت سندی در بایگانی تاریخ اردبیل حفظ شود.
@ardabilnote
╭┅═💠 🌐 💠═┅╮
🆔 @payamardabil
╰┅═💠 🌐 💠═┅╯
✍️ جامعه وحشت
محمد زینالی اناری
👈 صدسال قبل، در ایران دولت مدرن وجود نداشت و به صورت خانخانی، به شکل «ریاستی» اداره می شد و همه چیز و همه کس حتی معاملات، بازار و خوردن تابع اذن ملوکانه بود! با برچیده شدن ارباب رعیتی و بزرگ مالکی به تدریج بازار و دولت از هم تفکیک یافتند. اما از زمان مشروطه ببعد، راه اندازی مدارس مدرن، توسعه ی سواد و رونق مطبوعات جامعه مدنی در ایران متولد شده و تکامل یافت. جامعه مدنی ایران توانسته است دو انقلاب و چندی ن جنبش مدنی و سیاسی را به راه اندازد، با این حال بازرگانان همیشه دست برتر را در مهار آن ( و پنهان کردن منافع خود) داشته اند.
👈 در اردبیل، از گذشته اشعار نغز به جای مانده و تأثیر فضای سیاسی به ویژه از حوزه قفقاز بر اردبیل اثرات ماندگاری به جای گذاشته و درکتابها و خاطرات شفاهی گزارشی از روزنامه های اردبیل در دهه سی و چهل و اشعار انتقادی و اجتماعی زیادی به جای مانده که به درج اخبار و گزارش ها و در موارد ضروری به تقابل با سیاست و نقد رفتار اجتماعی مردم می پرداختند؛ میراث فرهنگی باید می توانست نشانی از چاپخانه ها، کتابخانه ها ومطبوعات دهه چهل را به عنوان خانه ی ذهن قشر فرهنگی اردبیل در این مدت احیا و مکتوب می کرد که مهم تر از خانه های متروک بازرگانان هست.
👈 در گزارش تصویری آمده بود که اردبیل کف مطالبه گری را داشته که البته این گزارش مربوط به سایت کارزارنت است، اما به جای خود مهم و افشا کننده است. بازار و جامعه ی مدنی دو رقیب جدید قدرت هستند که هر کدام می خواند دولت ر به نحوی تابع نظرات خود کنند. طبیعتا کسانی در بازار پیشرو هستند که بیشترین منابع را دارند و اگر جامعه مدنی را ساکت و دولت را محصور کند، آن را برده و اسیر منافع خود کرده اند، به طوری که تأثیر شرکت های مختلف در تسخیر نهادهای نمایندگی با علامت ویژه لیست دادن بازار در انتخابات اردبیل مشهود است.
👈 ماهیت بازار، رقابت و کارزار اساسی برای جمع آوری منابع توسط هر فرد بازاری است و کار دولت، تنظیم روابط آن و کنترل اخلاق اجتماعی و توزیع منابع و حمایت از محرومان است. اما اگر به جای عامه ی مردم که از طریق مطبوعات و مجالس می توانند حاکم بر سرنوشت خودباشند، بازار بر دولت مسلط باشد، کارزار رایج در بازار کل جامعه را در بر خواهد گرفت و منافع بازار از طریق تسخیر و ابزاری کردن دولت به قانون اساسی نانوشته جامعه تبدیل می شود. اگر جامعه مدنی بمیرد، ما با کشمکش اقتصادی شدید و در واقع با جامعه وحشت و آخرالزمانی روبرو خواهیم بود که سعی دارد کل جامعه را به پول تبدیل کند.
👈 تبدیل کردن گروه هایی از جوانان که مجوز ان جی او گرفته اند به گروه های کاری که دراپیدمی و اجرای برنامه های آموزشی وردست دولت باشند، ما را به جای جامعه مدنی به نوچه های بازار مواجه می کند که اساسا هر گونه نشانی از جامعه مدنی را بی معنا می کند. در چنین شرایطی شاهد این هستیم که حتی برندهایی که برای جامعه مدنی ایجاد می شود، مانند مطبوعات، خیریه ها و سازمان های غیردولتی(سمن ها) به ابزار بازار تبدیل شده و مجوزها و اسامی متملق آن تنها شبحی از جامعه مدنی را ساخته که هیچ وقت توانایی طرح مطالبه از سوی مردم را نخواهد داشت، بلکه متأسفانه به ابزار استثمار دیگری هر چند غیرمستقیم و نقابدار در دست بازار تبدیل شده و لذا نیازمند بازنگری است.
@ardabilnote
محمد زینالی اناری
👈 صدسال قبل، در ایران دولت مدرن وجود نداشت و به صورت خانخانی، به شکل «ریاستی» اداره می شد و همه چیز و همه کس حتی معاملات، بازار و خوردن تابع اذن ملوکانه بود! با برچیده شدن ارباب رعیتی و بزرگ مالکی به تدریج بازار و دولت از هم تفکیک یافتند. اما از زمان مشروطه ببعد، راه اندازی مدارس مدرن، توسعه ی سواد و رونق مطبوعات جامعه مدنی در ایران متولد شده و تکامل یافت. جامعه مدنی ایران توانسته است دو انقلاب و چندی ن جنبش مدنی و سیاسی را به راه اندازد، با این حال بازرگانان همیشه دست برتر را در مهار آن ( و پنهان کردن منافع خود) داشته اند.
👈 در اردبیل، از گذشته اشعار نغز به جای مانده و تأثیر فضای سیاسی به ویژه از حوزه قفقاز بر اردبیل اثرات ماندگاری به جای گذاشته و درکتابها و خاطرات شفاهی گزارشی از روزنامه های اردبیل در دهه سی و چهل و اشعار انتقادی و اجتماعی زیادی به جای مانده که به درج اخبار و گزارش ها و در موارد ضروری به تقابل با سیاست و نقد رفتار اجتماعی مردم می پرداختند؛ میراث فرهنگی باید می توانست نشانی از چاپخانه ها، کتابخانه ها ومطبوعات دهه چهل را به عنوان خانه ی ذهن قشر فرهنگی اردبیل در این مدت احیا و مکتوب می کرد که مهم تر از خانه های متروک بازرگانان هست.
👈 در گزارش تصویری آمده بود که اردبیل کف مطالبه گری را داشته که البته این گزارش مربوط به سایت کارزارنت است، اما به جای خود مهم و افشا کننده است. بازار و جامعه ی مدنی دو رقیب جدید قدرت هستند که هر کدام می خواند دولت ر به نحوی تابع نظرات خود کنند. طبیعتا کسانی در بازار پیشرو هستند که بیشترین منابع را دارند و اگر جامعه مدنی را ساکت و دولت را محصور کند، آن را برده و اسیر منافع خود کرده اند، به طوری که تأثیر شرکت های مختلف در تسخیر نهادهای نمایندگی با علامت ویژه لیست دادن بازار در انتخابات اردبیل مشهود است.
👈 ماهیت بازار، رقابت و کارزار اساسی برای جمع آوری منابع توسط هر فرد بازاری است و کار دولت، تنظیم روابط آن و کنترل اخلاق اجتماعی و توزیع منابع و حمایت از محرومان است. اما اگر به جای عامه ی مردم که از طریق مطبوعات و مجالس می توانند حاکم بر سرنوشت خودباشند، بازار بر دولت مسلط باشد، کارزار رایج در بازار کل جامعه را در بر خواهد گرفت و منافع بازار از طریق تسخیر و ابزاری کردن دولت به قانون اساسی نانوشته جامعه تبدیل می شود. اگر جامعه مدنی بمیرد، ما با کشمکش اقتصادی شدید و در واقع با جامعه وحشت و آخرالزمانی روبرو خواهیم بود که سعی دارد کل جامعه را به پول تبدیل کند.
👈 تبدیل کردن گروه هایی از جوانان که مجوز ان جی او گرفته اند به گروه های کاری که دراپیدمی و اجرای برنامه های آموزشی وردست دولت باشند، ما را به جای جامعه مدنی به نوچه های بازار مواجه می کند که اساسا هر گونه نشانی از جامعه مدنی را بی معنا می کند. در چنین شرایطی شاهد این هستیم که حتی برندهایی که برای جامعه مدنی ایجاد می شود، مانند مطبوعات، خیریه ها و سازمان های غیردولتی(سمن ها) به ابزار بازار تبدیل شده و مجوزها و اسامی متملق آن تنها شبحی از جامعه مدنی را ساخته که هیچ وقت توانایی طرح مطالبه از سوی مردم را نخواهد داشت، بلکه متأسفانه به ابزار استثمار دیگری هر چند غیرمستقیم و نقابدار در دست بازار تبدیل شده و لذا نیازمند بازنگری است.
@ardabilnote
آموزش فن بیان در اردبیل
محمد زینالی اُناری
به تازگی در اردبیل رسم رایج شده است که افرادی تحت عنوان معلم های سخنرانی یا مروجان فن بیان پدید آمده و به برگزاری کلاس های درس در مورد خوش صحبتی و مذاکره می پردازند. البته این برنامه ها مختص اردبیل نبوده و مدتی است که در کل کشور به رسم رایجی تبدیل شده و در قالب کلاس های فنون مذاکره و گفتگو اجرا می شود، اما مدتی است که در اردبیل هم گل کرده و ما هر روز شاهد تبلیغات این برنامه ها هستیم.
اینجا یک سوال پدید میآید و آن این است که: اصلاً فن بیان به چه دردی میخورد؟ فرضاً کسی که دردی در دل و حرفی در ذهن ندارد و ابتکاری ندارد، فن بیان چه دردی از او و طرف مقابلش دوا میکند؟ اگر در جامعه ای افراد غیر خلاقی وجود داشته باشند که از درون خود هیچ چیزی نداشته و در تحصیلات خود به بن بست رسیده باشند و نتوانسته باشند کار خوبی راه بیاندازند - و اصلاً اقتصاد این شهر چنین اجازه ای را به آن ها نمی دهد - اگر بتوانند خوش سخن بوده و خوب و نازک و دلنواز صحبت کنند قصد دارند چه چیزی بگویند؟
اساساً این فن بیان در گذشته هم در مناطق ما رایج بود که در اصطلاح به چنان افرادی می گفتند چاپلوس و بادمجان دور قاب چین که بلد بودند چگونه نوکر شاه باشند و نوکر بادمجان نباشند! اینجا سوال دیگری به ذهن می آید این تبلیغات های جدید برای آموزش فن بیان آیا ابتکار تازهای است یا دنباله همان آموزش های ارگانیک چاپلوسی و بادمجان دور قاب دیدن هستند؟
مشهور است و معروف است و محقق گشته است که جامعه ایران یک جامعه تجاری و نه صنعتی است کما این که شهر اردبیل از دیرباز یک بازار روستایی بوده و بیش از اینکه افراد خلاق و تولیدکنندگان صنعتی در آن جایگاه داشته باشند دلالان و بازرگانان می توانند تجارت و در نتیجه فرهنگ بیافریند. در جامعه ما بیش از آنکه تخیل های صنعتی و کارگاه ها و آموزشهای کار صنعتی رایج باشد حتی نهاد علم و فناوری هم مشغول یاد دادن زبان تجارت و کارآفرینی شده است. چیزی که بیشتر در بازار نمود دارد و البته صنایع ما هم چیزی بیش از بازرگانی تکنولوژی و مونتاژ کاری و تولید انواع و اقسام لپ لپ نیست. در نتیجه افراد خلاق مجبورند در شهرهای بزرگ کشور های خارجه کار کنند.
حال با توصیف وضعیت جامعه، سوال ذکر شده پاسخ خود را به تدریج روشن تر می کند اساساً در جایی که صنعت و خلاقیت که بیشتر به کنج و انزوای ریاضت کشی نیاز داشته و با درس و بحث سخت و سنگین و مستدل و محاسباتی میتواند خود را نشان بدهد و به جهت سیطره ی امور تجارتی بر شهر نخبگانش فراری می شوند، طبیعی است که بازرگانان، دلالان، نوکیسه ها و رمالان پول بتوانند میدان داری کنند. آن ها به شدت چه در شهرکهای صنعتی مشغول مونتاژ باشند چه پشت میز و چه در حجره ی بازار، به شدت نیازمند زبان بازی و فن بیان هستند. این هم نتیجه ی همیشگی ایجاد کسب و کار در کارزار ادبیات و شاعرانگی اردبیل!
@ardabilnote
محمد زینالی اُناری
به تازگی در اردبیل رسم رایج شده است که افرادی تحت عنوان معلم های سخنرانی یا مروجان فن بیان پدید آمده و به برگزاری کلاس های درس در مورد خوش صحبتی و مذاکره می پردازند. البته این برنامه ها مختص اردبیل نبوده و مدتی است که در کل کشور به رسم رایجی تبدیل شده و در قالب کلاس های فنون مذاکره و گفتگو اجرا می شود، اما مدتی است که در اردبیل هم گل کرده و ما هر روز شاهد تبلیغات این برنامه ها هستیم.
اینجا یک سوال پدید میآید و آن این است که: اصلاً فن بیان به چه دردی میخورد؟ فرضاً کسی که دردی در دل و حرفی در ذهن ندارد و ابتکاری ندارد، فن بیان چه دردی از او و طرف مقابلش دوا میکند؟ اگر در جامعه ای افراد غیر خلاقی وجود داشته باشند که از درون خود هیچ چیزی نداشته و در تحصیلات خود به بن بست رسیده باشند و نتوانسته باشند کار خوبی راه بیاندازند - و اصلاً اقتصاد این شهر چنین اجازه ای را به آن ها نمی دهد - اگر بتوانند خوش سخن بوده و خوب و نازک و دلنواز صحبت کنند قصد دارند چه چیزی بگویند؟
اساساً این فن بیان در گذشته هم در مناطق ما رایج بود که در اصطلاح به چنان افرادی می گفتند چاپلوس و بادمجان دور قاب چین که بلد بودند چگونه نوکر شاه باشند و نوکر بادمجان نباشند! اینجا سوال دیگری به ذهن می آید این تبلیغات های جدید برای آموزش فن بیان آیا ابتکار تازهای است یا دنباله همان آموزش های ارگانیک چاپلوسی و بادمجان دور قاب دیدن هستند؟
مشهور است و معروف است و محقق گشته است که جامعه ایران یک جامعه تجاری و نه صنعتی است کما این که شهر اردبیل از دیرباز یک بازار روستایی بوده و بیش از اینکه افراد خلاق و تولیدکنندگان صنعتی در آن جایگاه داشته باشند دلالان و بازرگانان می توانند تجارت و در نتیجه فرهنگ بیافریند. در جامعه ما بیش از آنکه تخیل های صنعتی و کارگاه ها و آموزشهای کار صنعتی رایج باشد حتی نهاد علم و فناوری هم مشغول یاد دادن زبان تجارت و کارآفرینی شده است. چیزی که بیشتر در بازار نمود دارد و البته صنایع ما هم چیزی بیش از بازرگانی تکنولوژی و مونتاژ کاری و تولید انواع و اقسام لپ لپ نیست. در نتیجه افراد خلاق مجبورند در شهرهای بزرگ کشور های خارجه کار کنند.
حال با توصیف وضعیت جامعه، سوال ذکر شده پاسخ خود را به تدریج روشن تر می کند اساساً در جایی که صنعت و خلاقیت که بیشتر به کنج و انزوای ریاضت کشی نیاز داشته و با درس و بحث سخت و سنگین و مستدل و محاسباتی میتواند خود را نشان بدهد و به جهت سیطره ی امور تجارتی بر شهر نخبگانش فراری می شوند، طبیعی است که بازرگانان، دلالان، نوکیسه ها و رمالان پول بتوانند میدان داری کنند. آن ها به شدت چه در شهرکهای صنعتی مشغول مونتاژ باشند چه پشت میز و چه در حجره ی بازار، به شدت نیازمند زبان بازی و فن بیان هستند. این هم نتیجه ی همیشگی ایجاد کسب و کار در کارزار ادبیات و شاعرانگی اردبیل!
@ardabilnote