Telegram Web
محمد لوطیج

صدای شلیک ها را نشنیدید
شبی که از خیابان می آمدید
روزنامه خریدید
عابربانک های بین راه پول نقد نداشتند
و شما شک نکردید
شک نکردید به تداوم بوق ها
و خلوتی نانوایی
حتی نگاه غیر معمول دخترک
به جعبه ی شیرینی تان
...
شام مفصلی خوردید
چند شعر موظفی هم
فردا از خبرها شنیدید
تعداد شلیک ها زیاد بوده
در خیابانی که دیشب از آن می آمدید.

#محمدلوطیج
جاوید تکاوران زیر عنوان" تاثیر گسست و پیوست های روایی" می نویسد:
شیوه ی به کارگیری روایت عموما در آثار نویسندگان و شاعران پست مدرن قابل مشاهده
است و در آثار چند روایتی پست مدرن ' از جمله
اشعار چند روایتی باباچاهی ، گسست های روایی ، ناگهان اتفاق می افتد و عموما هیچ ارتباطی با روایت اصلی ندارد....( ص۱۰۵)

مولف کتاب" گسست ها...." می نویسد:
علی باباچاهی معتقد است :
کتاب با کتاب ، اگر تفاوتی نداشته باشد ، زمینه ی
اعتیاد مخاطب را به متنی مکرر فراهم می آورد (باباچاهی بعد از) مجموعه" نم نمء بارانم "،
دست به تحول عظیمی در ساختار و فرم شعرش
زده است....( ص۵۵)
این شیوه به کارگیری روایت که قبل از نم نمء بارانم کم سابقه بوده است را می توان " گسست ها و پیوست های روایی دانست ، اتفاقی که ساختار شعرباباچاهی را دگرگون کرده است ( ص ۵۶)
جاوید تکاوران ذیل عنوان " انواع گسست روایت"
می نویسد:
گسست در اشار باباچاهی با ده عامل اتفاق می افتد که عبارتند از: ۱- انفصال عاملی ۲- انفصال مکانی و ......هنگامی رخ می دهد که" گفته پرداز
در تک تک کائنات حضور دارد و از زبان آن ها سخن می گوید، اما در گفته غایب است و ناگهان
حضور می یابد........(ص۵۷)
پزشک موازی بود
متقاطع و کمی قاطع
دیوانه های نصف و نیمه ( مخصوصاً مرده ها)
نصف دیگرشان را اول‌ باید پیدا کنند
بعد برن آهنگری
کوره به کوره. پتک به پتک
خطوط موازی شان را خوب خمیر کنند
از زیر آب نگاهت کردم
چه خنده ای


* می توان درباره این کتاب ۱۲۰ صفحه ای همچنان نوشت، دیگران بی کار نخواهند نشست شاید!
اما آن چه را باید به تصریح بنویسم این است که
پس از مطالعه کتاب جاوید تکاوران ۲۶ ساله از
خودم خجالت کشیدم:
من در ۲۶ سالگی از عهده ی نوشتن چنین کتابی
بر نمی آمدم، بر نمی آمدم اصلا اری!
ع. ب


🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
سعید جهانپولاد:
در کتاب" فصل دیگرتری از زن بودن"
از صدا و حضور و زبان و حس زن خبری نیست ، یعنی زن از نگاه باباچاهی سوژه جنسی و قربانی چنین نگاه مذکر زده و پدر سالاری زبانی و بدنی و حسی است
علی باباچاهی:
الف- آقای جهانپولاد باید شاهدی بر این ادعا از مجموعه شعر" فصل .‌‌..."
می آورد
ب- پدر سالاری زبانی ؟
من در نقش یک راوی( مذکر) ظاهرشده ام. این راوی در نوشتن شعرهای این کتاب ( با ذکرسند) نه مذکر زده است و نه پدر سالار زبانی و...
شعرهای اعتراضی در این مجموعه شعر در دورانی نوشته شده که معطوفسعید جهانپولاد( در پیج تلگرامی اش) :
علی باباچاهی در مجموعه شعر" فصل دیگرتری از
زن بودن" تلاش کرده زن قربانی، زن مغفول تاریخی و زن زخم خورده آن نگاه سنتی را در نظام مستبد و مقتدر و مرد سالار باز نمایی کند
علی باباچاهی: با بهترین بیان پاسخ این است:
الف: چرا سعید جهانپولاد شاهدی براین ادعا در شعرهای " فصل دیگری...." ارائه نکرده است؟
ب: پاسخ مستند:
من در " اتاقی ازانء خودم" به زن های شعرم در
کتاب مورد اشاره فکر می کنم ، به زن هایی که ماه ها و یا سال ها در سلول های انفرادی به جرم
اعتراض به قدرت های قابل تصور زندانی اند( ص ۱۰، مقدمه کتاب)
پ: زخمی عمیق برداشته بود و یک چشم نداشت
به شایدها
مخفی شدم از زن بودنم به سرنگی که
نجات بخش بود
ددد دنگ
در گرفت جنگ و به خیابان ها! (ص ۲۸ فصل دیگری...)
شعرهای این کتاب ناظر بر تردید و بدگمانی ها و در نهایت عدم قطعیت است :
" او مرا برد به باغ گل سرخ"
پرسشی داشت کلاغ گل سرخ
تا که رسیدم به پارکی متروک سگ مرده پرنده کور و اسبی" به سراغم آمد پیچان"
در عصر حجری هستم به این دقیقه
زنی آمد پیچان کفل زن زین اسب
دیدم مردی سنگین سایه کفل مرد زین اسب " غرور و تعصب"
شمشیر کشیدم و زن شد.‌‌
( ص ۷۴، همان)
سعید جهانپولاد:
زبان زنانه ، حضور زنانه ، عاملیت اجرای زبانی ، حسی، عاطفی و جنسیتی زن در این مجموعه خالی است
علی باباچاهی:
زبان زنانه؟ در عجبم که منء راوی موظفم در این کتاب اعتراض محور زبان و لحنی زنانه داشته باشم!
( لحن شعرهای فروغ فرخزاد ، به معنای زنانه نویسی نیست)
از منظر میشل فوکو و تقابل هایش -
دو قطبی دیدن پدیده ها- که بگویم
تفکیک قطب ها و ارجحیت یکی بر دیگری و جدا سازی مقوله زن از مرد در شعرهایم مد نظر من نیست!
من در واقع نه صرفا در شعرهای اعتراضی " فصل دیگر.‌‌‌." معتقد و موظف به اجرای زبانی شعرهایم هستم. اصولا شعرء فاقد اجرای زبانی- چه اعتراضی و چه غیر اعتراضی-را نمی توان شعر نامید!
تعریف شعر اعتراضی:
شعرچند گفتمانی ، قدرت ستیز ، ساختار شکنانه ، متکثر و رها از تسلط گفتمان های ادبی- سیاسی ،
که در واقع نوعی اعتراض مدنی- ادبی است ، مقبول طبع من است.
( ص ۱۲، مقدمه فصل دیگری.‌‌‌.‌‌.)
نمونه ای از این گونه شعر در بحث عدم قطعیت آمده است.
جهانپولاد:
باباچاهی در این مجموعه بسیار تلاش کرده که وضعیت تحمیلی پر تشویش و پر از سلطه و خشونت در زیست اجتماعی زنان در طول تاریخ چه سنتی چه معاصر را به عنوان این تفکیک و آپارتاید جنسی نشان دهد، از این منظر قابل تقدیر( لوح تقدیر)
است.اما خود زن اینجا در هرصورتی
با نگاه جنسیتی و غیریت مورد سوژگی قرارگرفته
باباچاهی:
اشتباه اگر نکنم جهانپولاد سخت دچار تناقضی بد خیم است و میان تقدیر و تنبیه درنوسان! و در این میان" خوش دست و پایی می زند"
و می کوشد نظرات خود را کش دهد یا از تن آن بکاهد تا در صندوقی و یا تابوتی که برای" دیگری" در نظر گرفته جا بدهد
۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲
Forwarded from Ali Babachahi
فردای روشن( مجموعه علی باباچاهی)
ترجمه به کردی: بابک صحرانورد
Forwarded from Ahmad Taba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من بازنده هستم یا برنده؟
علی باباچاهی


برشی از مستندِ «باور کنید این هم یک شوخی بود»، سال ۱۳۹۳
‍ وگرنه



وگرنه پیش از آن که گردنم را بزنید ای گیوتین ها!
دو قلو دو قلو زاده می شدم چند سر و گردن لااقل از من باقی می ماند
عینک مریخی می‌زدیم و ماسک عطاردی
که قایم نمی شدیم لای هزارتوهای پیازهایی که
و هردو /هردو می‌رفتیم از خودمان بالا
که تخم بگذارند پرنده‌ها: آن بالا
                         این بالا
گرچه اگرچه

آدم سربریده را دوباره سرنمی برند اما
سر هایش را در دست گرفته بود
                سفت و محکم
مه بود    به‌سرم زد که عاشق‌اش بشوم
پیش از آن‌که    و فقط پیش از آن‌که ...
در شیلات    بوی تند ماهی و...


#علی_باباچاهی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...

https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخن‌سرا
گزیده‌ای از شعر «زندانی اختیاری» علی باباچاهی

@iranintltv
دریچه را بگشا
بهار آمده است!

حق با شماست : به قهقهه قاه قاه؟
بخندیم یا ابر بشویم در بهاران؟
فقرو تنگدستی و فجایع را؟
طرح و بسط تعذیب جسم و جان آدمیان را؟
ان کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد!

ادوارد سعید به عهده می گیرد لابد که می نویسد : هرکسی که به نوشتن روی می آورد، نمی تواند به اعتراض های مردم بی اعتنا بماند!
و من به فکر اندر شدم که در این وضعیت اسفبار
ضرورت دارد که به تغزل بپردارم ، به تغزل و دوست داشتن ها ؟
همان که بورخس می گوید: دوستت دارم تا ابد +یک روز!
پس بهتر آن است که به پیشواز این بهار حزن انگیز برویم و همدیگر را دوست بداریم :بغل کردنی مهرورزانه
و عاشقانه!
دوستت دارد، دوستش بدار!
بغلش کن ، بغلت می کند!
بله! بغل کردنی که جهان را بغل می کند!
نافرمانی مدنی!
عامه ی مردم در مقاطعی که فقر و تهیدستی
آنان را به فغان در می آورد، اعتراض به خیابان ها
می اید‌ ودر همین زمان است که روشنفکران نمی گویند کار ما خلاقیت هنری ست و ما سیاسی نیستیم!
تا اینجا اعتراض را در عرصه ی زیست ادبی - اجتماعی مطرح کرده ام ! مایلم اما که به شعر اعتراضی و انواع آن بپردازم. اما نخست تعریفی
از شعر که کاری ست دشوار!
علی الحساب این تعریف فی البداهه ! را ازمن
بپذیرید:
شعر، صفحه ی سفیدی ست که دیوانه ای آن را
خط خطی می کند و دیوانه ای دیگر مشتاقانه آن
را می‌خواند!
بله. اشاره ی من به شعر اعتراضی ست و اصولا شعر ، قاءم به ذات خود و
به شعریت شعراست که فاقد ضمائم و آرایه های
ادبی است !
و اگر اجازه بدهید انواع اعتراض ها را بر می شمرم:
* وقتی در تعارض با قدرت هاقرار می گیرد
*اعتراض به سیطره ی اوامر اجتماعی- سیاسی
* اعتراض به گفتمان های مستقر ادبی- هنری
* اعتراض به شاعران فریبکاری که در شعرشان
نوید رستگاری بشریت را به ما می دهند
و به شاعرانی که پشت سر استعاره و سمبل دم
از آزادی و عدالتخواهی می زنند:
......
......
مردم به گمان که شاعر آزادی ست
از بسکه مدام ، صحنه سازی می کرد!

*در پایان برخود لازم می دانم از دوستانی
که در سالی که
ای سال بر نگردی، صد سال برنگردی؛
همواره کنار من بودند و یار من بودند
تشکر کنم و فردایی روشن و تابناک را
برایشان آرزو کنم:
دوستانی همچون عبدالله سلیمانی، محمدلوطیج ، ابوالقاسم ایرانی ، سعید جهانپولاد، اکبر قناعت زاده، علی قنبری و
.....باشد که فردا از آنء ما و فرزندان ما باشد!
#علی_باباچاهی
۲۸ اسفندماه ۱۴۰۲


🅱️🌈🅰🌈🅱️🌈🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
سه شعر از: علی باباچاهی
ترجمه : علی عبدالهی به زبان آلمانی
🅱️🌈🅰🌈🅱️🌈🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
سه شعر از: علی باباچاهی
ترجمه : علی عبدالهی به زبان آلمانی
🅱️🌈🅰🌈🅱️🌈🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
خاموش نشدند

هو وووووف !
خاموش نشدند پت پت پت و
خاموشی کم آورد!
تشنج و ترس آمد
و موقتا فراموشی !
بود که دخترکان در کیف های مدرسه شان
پنهان شدند
تشنج و ترس آمد!

درندگانی که یونیفورم پوش بودند
تا زیر زمین های تار عنکبوتی!
- معجون معجزه وار بود (‌ گفتند) و
من‌ لب نزدم اما
در گردنه ی حیران سرگردانم هنوز
با چشمانی که هنوز
حیرتی اند و هنوز--

پریدنم از قله های نوسانی بود
نفرات این ور حشرات آن ور
خواب هایم زلزله خیز بود
اتوبوس سیاه بود
بدرقه با من بودو سراشیب بود و
سیاه بود
تامدرسه کلی راه بودو
هوووووف !

این ور و آن ور بود!

شعر باید شره کند روی کاغذ و میز و لباس
قیچی چاقو ابزار جراحی
فرشته ای آمد لاغر وچاق بود و شاید!
آبی بود مطلقا آبی و شاید!
بخیه نزد به زخمی که نداشتم
--جدی نگفت و دخترک از هوش نرفت
و‌شاید!

--این دفه در کیفم قایم نشدم---

افلیج نبود مگسی در انزوا!

#علی_باباچاهی
Forwarded from گردابی چنین هایل (سجاد حقیقی)
علی باباچاهی، شاعر و منتقد ادبی درباره شعر و زمانه زنده‌یاد احمدرضا احمدی:
جناح سرزنده‌ای از شعر را نمایندگی می‌کرد/ درباره وفور قافیه در شعر با احمدی موافقم
علی باباچاهی : ضرورت دارد گفتن این نکته که احمدرضا احمدی در سال‌های دهه ۴۰، چون هوشنگ چالنگی، بیژن الهی و چندین شاعر آن زمان، جناح سرزنده‌ای از شعر را در معرض خوانش مخاطبان انتقادی قرار داد.

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی - علی باباچاهی یکی از پیشکسوتان شعر امروز همچون زنده‌یادان محمدعلی سپانلو، عباس صفاری، م. آزاد، منصور اوجی، مفتون امینی، احمد شاملو، یدالله رویایی، هوشنگ ابتهاج و ... که یادشان گرامی باد درباره احمدی با ما سخن‌ها گفت.
 علی باباچاهی، جزو شاعران نکته سنج و ظریف اندیش است. مخاطب انبوه شعرهایش که آنها هم ذائقه منحصر به فرد خودشان را دارند، او را از پیشینیان و هم‌عصرانش ممتاز می‌کند. احمدرضا احمدی، شاعر «قافیه در باد گم می‌شود»، «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود» و مجموعه چشمگیری از شعر جهان را وداع گفت. علی باباچاهی یکی از معدود کسانی است که برای اظهار نظر درباره شعر او، شایستگی کامل دارد. با او درباره شعر و زمانه احمدرضا احمدی صحبت کردیم.
گفت‌وگوی ما را با علی باباچاهی بخوانید:
فضای شعری احمدرضا احمدی خاکستری است. یعنی جهان را نه سراسر سیاه می‌بیند و نه سراسر سپید. شعرهای احمدی همان قدر تنهایی درشان حس می‌شود که در زندگی شخصی‌اش تنهایی را لمس کرد. او ساکن خیابان گیتی در محله جردن بود. چند بار با او مصاحبت داشتم. وقتی در شعرش از «کوچه» صحبت می‌کند و آن را شاعرانه روایت می‌کند، روایت او منحصر به خود اوست. احمدرضا احمدی قائل به این هم بود که شاعر قرار نیست همه کتاب‌ها را بخواند. شاعر نباید کرم کتاب باشد و مدام کتاب بخواند یا در سیر مطالعاتش سریع به خلاقیت برسد. به خاطر دارم که زنده‌یاد کیومرث منشی‌زاده هم ‌می‌گفت «من از آدمی که کرم کتاب باشد خوشم نمی‌آید. آدمی باید زندگی کند و نه اینکه ادبیات کند.» نظر شما در مجموع چیست؟



من با عقاید این دوستان به طور مشروط موافقم و به طور مشروط مخالف.
کرم کتاب و کتابخانه بودن هم مثال دارد. فرض کنید (ناچارم نام ببرم و البته با احترام نام می‌برم) فردی فاضل و عزیز توانایی مانند دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را شاید بتوانیم کرم کتابخانه بنامیم. من از دستاورد این مرد بزرگ که عمرش دراز باد، استفاده کرده‌ام و همچنان هم از تحقیقاتش استفاده می‌کنم. اما ایشان نتوانسته به دلیل مشغله زیاد بعضی موارد را به درستی متوجه شود.
یعنی هم مشغله محصور و هم مسحور ماندن در کتابخانه باعث شده که نتواند به دیگر جریان‌های شعر معاصر، نگاه کند و عمق پیدا کند و دریابد که چه ابتکارهایی وجود دارد. از این حیث حرف منشی‌زاده و احمدی هر دو مصداق دارد و به همین دلیل گفتم که به طور مشروط با صحبت احمدی موافقم.
ایشان در جایی مثلاً عیناً عنوان کرده‌اند که باباچاهی می‌توانست شاعر خوبی باشد اما افسوس که منحرف شد!
خب، من برای سخن ایشان هم احترام قائلم اما با صحبتشان موافق نیستم. همین جاست که وجه تفاوت دیدگاه من با ایشان مطرح می‌شود و به احمدرضا احمدی بازمی‌گردیم که به آن اندازه خودم در کتابخانه سکونت مدام ندارد. اما مطالعه به آن گونه که زنده‌یاد احمدرضا احمدی هم گفته است که نیاز به خواندن مداوم کتاب نیست، سخن اشتباهی است. با این سخن هم اصلاً موافق نیستم.
من از روزی که خودم را به جای آوردم و در دانشکده دانشجو بودم، تا همین دیشب که به خاطر دارم، مدام کتاب می‌خوانم و اگر دیده باشید بیش از ۵۰ عنوان کتاب هم چاپ کرده‌ام.
نمی‌خواهم قضاوت کنید و بگوییم خوب است یا بد اما شعر خودم را هم گفته‌ام و آخرین کتاب شعرم، «جهان متوجه شد» به تازگی به چاپ دوم رسیده است. ناچارم نام خودم را ببرم و بگویم نتیجه خواندن من، همین نقدهایی است که دیگران بر شعرهایم نوشته‌اند و بسیار هم نقد نوشته‌اند.
نقدها بیش از ۹۰ درصدشان جنبه ایجابی و تأییدی داشته. شاید به نظر برسد که از خودم تعریف می‌کنم اما باید یادآور شوم که صرفاً مثال می‌آورم تا موضوع روشن شود و تکیفمان با گفته و نگاه احمدی روشن شود.


احمدرضا احمدی درباره شعر شما نظری داده است؟
دقیق نمی‌دانم اما من در «گزاره‌های منفرد» که سه جلد است، در یکی از بخش‌های کتاب درباره یکی از شعرهای او صحبت کرده‌ام و نوشته‌ام و بسیار مثبت و برجسته هم آن شعر را ارزیابی کرده‌ام.
واکنش احمدی وقتی آن مطلب را خواند و دید چه بود؟
با من تماس گرفت و با سادگی خودش گفت این موضوع ادامه دارد؟! که در واقع صحبتی مثلاً طنزآمیز و غیرحرفه‌ای بود. یعنی سخن معصومانه‌ای است. چون کتاب وقتی چاپ شده که دیگر نمی‌تواند ادامه داشته باشد! بگذریم...
Forwarded from گردابی چنین هایل (سجاد حقیقی)
برمی‌گردم به پرسش نخستم. احمدرضا احمدی قائل به این بود که ۱۰، ۲۰ یا ۱۰۰ عنوان کتاب که خواندی دیگر باید با دانسته‌هایت خلاقانه برخورد کنی. یعنی همه را از فیلتر خودت عبور دهی و خودت شعر بنویسی. خیلی‌ها مخاطب حرفه‌ای و نیمه حرفه‌ای شعر و ادبیات‌داستانی‌اند اما خلاق نیستند. احمدرضا احمدی توانست خلاق باشد. با مطالعه به قول خودش اندک توانست خلاقیتش را بروز دهد. تا اینجا چه نظری دارید؟
من برای صحبت‌های ایشان احترام قائلم. اما ۱۰۰ کتاب خواندن برای بچه‌هاست. حالا شاید نظر من هم غلط باشد. من از نظر خودم می‌گویم و عنوان می‌کنم که نظر غلطی است. حکایتی است که پیری بود که ساز می‌نواخت. دوستش نزدش آمد و گفت باز هم ساز می‌زنی؟ در این سن و سال؟ و او گفت بله، تا زنده‌ام می‌نوازم. آن دوست هنوز از خانه بیرون نرفته بود که صدای فریاد و ضجه از خانه بیرون آمد...
من هم از آن آدم‌هایی هستم که تا لحظه آخر می‌خوانم. مطالعه مطلوب احمدرضا احمدی نتیجه منفی بر شعرش گذاشت و آن هم شعرهای تکراری اوست. یعنی ما می‌توانیم از یک شعر بلندش سطرهایی را حذف کنیم. سستی کلام را در بیانش می‌توان دید. در مقابل به شعر یدالله رویایی که مراجعه می‌کنید، می‌بینید که کلمه یعنی چه و او از چه ذخایر واژگانی برخوردار است.
در هفتاد سنگ قبر می‌نویسد: «رقص شکسته در ترتیبم/ شیبم/ از واژه تاریکم کن/ حالا که تیر/ در مسیر خود/ از زخم خاموش می‌شود.»
آفرین.  
می‌خواهم چالشی ایجاد کنم. احمدرضا احمدی در قله شعر بدون وزن ایستاد. آیا منظور شما از سستی کلام شعر او قافیه است که در شعرش گم می‌شود؟
من به هیچ وجه شعر احمدی را به دلیل نبودن قافیه، آسیب‌پذیر نمی‌دانم و اصلاً چنین نظری ندارم. اگر هم او حرف‌هایی درباره شعرهای قافیه‌مند می‌گوید و با شاملو هم چالشی دارد، بحث دیگری است که من هم از وفور قافیه در شعرهای نیما فریادم برآسمان است. اما نمی‌توانیم از کنار نیما و شاملو بگذریم. به خاطر شعرهای ماندگارشان هم نمی‌توانیم به سادگی از آنها عبور کنیم.
احمدرضا احمدی منتقد درجه یک شاملو بود. می‌دانم که شاعر و نویسنده نه معلم است و نه قاضی. اما کفه ترازوی حق به سمت چه کسی سنگینی می‌کند؟ انتقادهای او به شاملو وارد است؟
من در حال حاضر وارد این بحث نمی‌شوم. دامنه این بحث گسترده است. بنابراین اکتفا می‌کنم به همان سخنانی که گفتم. به همان نقد مثبتم درباره احمدی تکیه دارم و اینکه نبود قافیه در شعر او را اصلاً عیب نمی‌دانم. ضرورت دارد گفتن این نکته که احمدرضا احمدی در سال‌های دهه ۴۰، چون هوشنگ چالنگی، بیژن الهی و چندین شاعر آن زمان، جناح سرزنده‌ای از شعر را در معرض خوانش مخاطبان انتقادی قرار داد.

#علی_باباچاهی
#احمدرضا_احمدی

@gerdabichoninhayel
با سمبل و استعاره بازی می کرد
در ظلمت شب، ستاره بازی می کرد
مردم به گمان، که شاعر آزادی ست
از بسکه مدام، صحنه سازی می کرد!
#علی_باباچاهی
Forwarded from عبدالله سلیمانی
گستره ی نامحدود معنا.docx
27.5 KB
🛑گستره‌ی نامحدود معنا
🔳از :علی باباچاهی




🅱️🌈🅰🌈🅱️🌈🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
2025/10/21 17:11:37
Back to Top
HTML Embed Code: