Forwarded from لینک ساز / دکمه شیشه ای
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعر : زندگی در من
شاعر : حمید مشگی
آهنگ متن :قطعه ی انتظار شبانه
آهنگ و اجرا از حمید مشگی
دکلمه :فرهاد ارکانی
www.tgoop.com/Hamidmoshgy
شاعر : حمید مشگی
آهنگ متن :قطعه ی انتظار شبانه
آهنگ و اجرا از حمید مشگی
دکلمه :فرهاد ارکانی
www.tgoop.com/Hamidmoshgy
Forwarded from گردهمائی شاعران و نویسندگان پیشرو مهاجر و داخلی
جهان متوجه شد، کامل.pdf
4.5 MB
پی دی اف
مجموعه شعر
جهان متوجه شد
علی باباچاهی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
مجموعه شعر
جهان متوجه شد
علی باباچاهی
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
به
به غزه نرسیده سر و صورتم کلا
با دست های خودم از دست دادم و
آمبولانس تنم را کشاند به چار طرف و
چار شقه شدنم شوخی ست!
گیس بلند و ابرو کمندی های اورشلیمی دور وبرش
جمع شده اند که
--بخوان و بخوانم و میخوانم غزل به غزل های
سلیمانی را
از بس که تو شبیه خودت بودی!
از تونل هایی سر در می آورد گزارشگر- ما جغجغه در دست -
که پیش از این ها ها عاشق مردی بوده در سرزمینی که روی نقشه فقط پیداست
- اسمش را تو بگو!
به زلفم گلی زده ام که بوی سوخته ی تریاک نمی دهد ای نوزاد برهنه ی بیرون زده از زیر جسد ها!
آتش بخشی می کند" جبار" یتی که پوست عوض
می کند موقتا پشت شاهنامه ی فردوسی!
جنگ آن طرف سکه زن و کودک سوخته را
برمی گرداند به این طرف شوخی شوخی
وبه زبان عربی/ عبری
--تو همه ی چهره هایی و هیچیک از انان*
باید امشب زیر سرم بگذارم تفنگم را
از زیر بالش من سر در می آوری تو به ناگه گهان!
و آشفته خیالی هایم را می بری نوک کوه
تا سرسره بازی کنم در خواب های آتش پروری که
بقیه اش یادم نیست!
#علی_باباچاهی
۳ آذرماه ۱۴۰۲
به غزه نرسیده سر و صورتم کلا
با دست های خودم از دست دادم و
آمبولانس تنم را کشاند به چار طرف و
چار شقه شدنم شوخی ست!
گیس بلند و ابرو کمندی های اورشلیمی دور وبرش
جمع شده اند که
--بخوان و بخوانم و میخوانم غزل به غزل های
سلیمانی را
از بس که تو شبیه خودت بودی!
از تونل هایی سر در می آورد گزارشگر- ما جغجغه در دست -
که پیش از این ها ها عاشق مردی بوده در سرزمینی که روی نقشه فقط پیداست
- اسمش را تو بگو!
به زلفم گلی زده ام که بوی سوخته ی تریاک نمی دهد ای نوزاد برهنه ی بیرون زده از زیر جسد ها!
آتش بخشی می کند" جبار" یتی که پوست عوض
می کند موقتا پشت شاهنامه ی فردوسی!
جنگ آن طرف سکه زن و کودک سوخته را
برمی گرداند به این طرف شوخی شوخی
وبه زبان عربی/ عبری
--تو همه ی چهره هایی و هیچیک از انان*
باید امشب زیر سرم بگذارم تفنگم را
از زیر بالش من سر در می آوری تو به ناگه گهان!
و آشفته خیالی هایم را می بری نوک کوه
تا سرسره بازی کنم در خواب های آتش پروری که
بقیه اش یادم نیست!
#علی_باباچاهی
۳ آذرماه ۱۴۰۲
ماتریالیسم شعر
اميرهوشنگ افتخاري راد
شعر به عنوان زباني از نوشتار تا پيش از انقلاب عنصري انقلابي يا به عبارتي، شکلي از مبارزه به حساب مي آمد. هرچند نوشتار همچنان شکلي از مبارزه است. شعر بعد از انقلاب به دلايلي مشهود همچون بلايي که سر فوتوريسم روسي آمد، رسالت خود را واگذار کرد تا دوره افولش را طي کند و بدل به نوشتاري محفلي شد. اين مساله در دهه هفتاد به نقطه اوج خود رسيد، به ويژه به يمن دوم خرداد که مشاجرات مربوط به نظريات شعري به روزنامه هاي متنوع کشيد. تا پيش از اين آدينه و دنياي سخن از جمله مجلات ادبي و روشنفکري محسوب مي شدند و با اين بهانه که « مطالبتان دشوار و نامفهوم اند، شما هنوز جوان هستيد و بايد حالا حالا بخوانيد و بنويسيد» اغلب از چاپ شعر و داستان جوان ترها ممانعت مي کردند مگر با معيار هاي آنها همخواني داشتند. و اين مساله چنان بر ما ابرام و نهادينه شد که يکي از علل خود- سرکوبي در ما بود تا حدي که اعتماد به نفس و فرصت ابراز وجود از ما گرفته شد و يک بار ديگر ثابت شد در اين سرزمين عقده اديپ بي اعتبار و سهراب کشان اصالت دارد. اما از قضا آن جوانان که اکنون به ميانسالي رسيده اند درست به خاطر تجربه زيسته خود بايد چنان مي نوشتند. ما در هر شماره از آنها شاهد اسامي تکراري بوديم. از اين لحاظ گردون وضع بهتري داشت. اين ماجرا تنها تا دوم خرداد دوام آورد، يعني زماني که نسل جديدتر با پتانسيل بيشتري وارد گود شد. همين جا هم نسل هاي امثال رضا براهني و علي باباچاهي که دست کم مدعي دموکراسي و آزادي در بيان هستند بايد پاسخ بدهند که چرا بر خلاف مدعيات خود به نوعي سانسور دست زدند.
اما مناقشات شعري يک بار ديگر چنان که در دهه چهل رايج بود، اين بار با عناوين شعر پست مدرن، پسانيمايي، شعر حرکت، شعر چندصدايي، شعر فلان و بهمان باب شد که به هر حال بعد از تعطيلي روزنامه ها و اشباع شدگي مناقشات شعري نيز تعطيل شد. در حقيقت دعوا به همان تضاد دوگانه هنر يعني هنر براي هنر يا هنر ناب و آن شق ديگر برمي گشت (به عبارتي چه و چگونه بايد گفت). من چند مقاله مفصل در همين رابطه نوشتم که تنها شهريار مندني پور در عصر پنجشنبه ها (77 و 78 ) در چند شماره حاضر به چاپ شد که از زمان نوشتن آنها تا چاپ حدود يک سال طول کشيد. تکرار چنين بحث هايي اکنون قدري ملال آور و لوث شده است و نمي دانم چرا شاپور جورکش اخيراً در گفت وگويي تقريباً بعد از يک دهه دوباره طرحش کرده است. آن هم در چنين شرايطي که شعر ديگر خواننده ندارد حتي خود شاعران هم حاضر به خواندن شعر يکديگر نيستند. به ويژه آن که نصيحت مي کند بايد اليوت وار با سنت، مدرن شد. اما سنتي که مدام جز تهديد و تحديد کاري نمي کند، با آن چه کار بايد کرد؟
براهني که به قول رويايي در قامت منتقد قابليت برانگيختگي و ايجاد شور در جامعه ادبي را دارد و اکنون حضورش در ايران خالي است، با چاپ شعر «دف» در آدينه(1368)، يک بار ديگر بعد از موج نويي ها و شعر حجم و موج نابي ها، مي خواست شعر متفاوت ارائه دهد دست کم در نظم نمادين. او که خود روزگاري به شعر نابي ها معترض بود اين بار خود در کار «نابيت» و «ادبيت» آمد- و به قول خودش بالاخره تحول، امري ضروري است- رساله «چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم يا خطاب به پروانه ها» (1374) را همراه با اشعاري چاپ کرد.
* حقیقت ، نزد همه است!
اميرهوشنگ افتخاري راد
شعر به عنوان زباني از نوشتار تا پيش از انقلاب عنصري انقلابي يا به عبارتي، شکلي از مبارزه به حساب مي آمد. هرچند نوشتار همچنان شکلي از مبارزه است. شعر بعد از انقلاب به دلايلي مشهود همچون بلايي که سر فوتوريسم روسي آمد، رسالت خود را واگذار کرد تا دوره افولش را طي کند و بدل به نوشتاري محفلي شد. اين مساله در دهه هفتاد به نقطه اوج خود رسيد، به ويژه به يمن دوم خرداد که مشاجرات مربوط به نظريات شعري به روزنامه هاي متنوع کشيد. تا پيش از اين آدينه و دنياي سخن از جمله مجلات ادبي و روشنفکري محسوب مي شدند و با اين بهانه که « مطالبتان دشوار و نامفهوم اند، شما هنوز جوان هستيد و بايد حالا حالا بخوانيد و بنويسيد» اغلب از چاپ شعر و داستان جوان ترها ممانعت مي کردند مگر با معيار هاي آنها همخواني داشتند. و اين مساله چنان بر ما ابرام و نهادينه شد که يکي از علل خود- سرکوبي در ما بود تا حدي که اعتماد به نفس و فرصت ابراز وجود از ما گرفته شد و يک بار ديگر ثابت شد در اين سرزمين عقده اديپ بي اعتبار و سهراب کشان اصالت دارد. اما از قضا آن جوانان که اکنون به ميانسالي رسيده اند درست به خاطر تجربه زيسته خود بايد چنان مي نوشتند. ما در هر شماره از آنها شاهد اسامي تکراري بوديم. از اين لحاظ گردون وضع بهتري داشت. اين ماجرا تنها تا دوم خرداد دوام آورد، يعني زماني که نسل جديدتر با پتانسيل بيشتري وارد گود شد. همين جا هم نسل هاي امثال رضا براهني و علي باباچاهي که دست کم مدعي دموکراسي و آزادي در بيان هستند بايد پاسخ بدهند که چرا بر خلاف مدعيات خود به نوعي سانسور دست زدند.
اما مناقشات شعري يک بار ديگر چنان که در دهه چهل رايج بود، اين بار با عناوين شعر پست مدرن، پسانيمايي، شعر حرکت، شعر چندصدايي، شعر فلان و بهمان باب شد که به هر حال بعد از تعطيلي روزنامه ها و اشباع شدگي مناقشات شعري نيز تعطيل شد. در حقيقت دعوا به همان تضاد دوگانه هنر يعني هنر براي هنر يا هنر ناب و آن شق ديگر برمي گشت (به عبارتي چه و چگونه بايد گفت). من چند مقاله مفصل در همين رابطه نوشتم که تنها شهريار مندني پور در عصر پنجشنبه ها (77 و 78 ) در چند شماره حاضر به چاپ شد که از زمان نوشتن آنها تا چاپ حدود يک سال طول کشيد. تکرار چنين بحث هايي اکنون قدري ملال آور و لوث شده است و نمي دانم چرا شاپور جورکش اخيراً در گفت وگويي تقريباً بعد از يک دهه دوباره طرحش کرده است. آن هم در چنين شرايطي که شعر ديگر خواننده ندارد حتي خود شاعران هم حاضر به خواندن شعر يکديگر نيستند. به ويژه آن که نصيحت مي کند بايد اليوت وار با سنت، مدرن شد. اما سنتي که مدام جز تهديد و تحديد کاري نمي کند، با آن چه کار بايد کرد؟
براهني که به قول رويايي در قامت منتقد قابليت برانگيختگي و ايجاد شور در جامعه ادبي را دارد و اکنون حضورش در ايران خالي است، با چاپ شعر «دف» در آدينه(1368)، يک بار ديگر بعد از موج نويي ها و شعر حجم و موج نابي ها، مي خواست شعر متفاوت ارائه دهد دست کم در نظم نمادين. او که خود روزگاري به شعر نابي ها معترض بود اين بار خود در کار «نابيت» و «ادبيت» آمد- و به قول خودش بالاخره تحول، امري ضروري است- رساله «چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم يا خطاب به پروانه ها» (1374) را همراه با اشعاري چاپ کرد.
* حقیقت ، نزد همه است!
Forwarded from عبدالله سلیمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از چپ: زنده یاد علی اشرف درویشیان. علی باباچاهی
🎆🎆🎆🎆🎆🎆
🌍#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
@Adabiyat_Moaser_IRAN
https://www.tgoop.com/Adabiyat_M
🎆🎆🎆🎆🎆🎆
🌍#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
@Adabiyat_Moaser_IRAN
https://www.tgoop.com/Adabiyat_M
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 06 - علی باباچاهی - قسمت ششم
https://youtube.com/watch?v=yRrO01uyR9c&si=l2gp-AWawLom937T
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید
https://youtube.com/watch?v=yRrO01uyR9c&si=l2gp-AWawLom937T
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید
YouTube
Ali Babachahi - Part 06 - علی باباچاهی - قسمت ششم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر)
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 07 - علی باباچاهی - قسمت هفتم
https://youtube.com/watch?v=S_mmH3A1Y0A&si=XKbgS2oxJuUlmD9Q
👆مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید
https://youtube.com/watch?v=S_mmH3A1Y0A&si=XKbgS2oxJuUlmD9Q
👆مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید
YouTube
Ali Babachahi - Part 07 - علی باباچاهی - قسمت هفتم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Forwarded from گردهمائی شاعران و نویسندگان پیشرو مهاجر و داخلی
#اروپا_امریکا_و...
به
به غزه نرسیده سر و صورتم کلا
با دست های خودم از دست دادم و
آمبولانس تنم را کشاند به چار طرف و
چار شقه شدنم شوخی ست!
گیس بلند و ابرو کمندی های اورشلیمی دور وبرش
جمع شده اند که
--بخوان و بخوانم و میخوانم غزل به غزل های
سلیمانی را
از بس که تو شبیه خودت بودی!
از تونل هایی سر در می آورد گزارشگر- ما جغجغه در دست -
که پیش از این ها ها عاشق مردی بوده در سرزمینی که روی نقشه فقط پیداست
- اسمش را تو بگو!
به زلفم گلی زده ام که بوی سوخته ی تریاک نمی دهد ای نوزاد برهنه ی بیرون زده از زیر جسد ها!
آتش بخشی می کند" جبار" یتی که پوست عوض
می کند موقتا پشت شاهنامه ی فردوسی!
جنگ آن طرف سکه زن و کودک سوخته را
برمی گرداند به این طرف شوخی شوخی
وبه زبان عربی/ عبری
--تو همه ی چهره هایی و هیچیک از انان*
باید امشب زیر سرم بگذارم تفنگم را
از زیر بالش من سر در می آوری تو به ناگه گهان!
و آشفته خیالی هایم را می بری نوک کوه
تا سرسره بازی کنم در خواب های آتش پروری که
بقیه اش یادم نیست!
#علی_باباچاهی
۳ آذرماه ۱۴۰۲
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
به
به غزه نرسیده سر و صورتم کلا
با دست های خودم از دست دادم و
آمبولانس تنم را کشاند به چار طرف و
چار شقه شدنم شوخی ست!
گیس بلند و ابرو کمندی های اورشلیمی دور وبرش
جمع شده اند که
--بخوان و بخوانم و میخوانم غزل به غزل های
سلیمانی را
از بس که تو شبیه خودت بودی!
از تونل هایی سر در می آورد گزارشگر- ما جغجغه در دست -
که پیش از این ها ها عاشق مردی بوده در سرزمینی که روی نقشه فقط پیداست
- اسمش را تو بگو!
به زلفم گلی زده ام که بوی سوخته ی تریاک نمی دهد ای نوزاد برهنه ی بیرون زده از زیر جسد ها!
آتش بخشی می کند" جبار" یتی که پوست عوض
می کند موقتا پشت شاهنامه ی فردوسی!
جنگ آن طرف سکه زن و کودک سوخته را
برمی گرداند به این طرف شوخی شوخی
وبه زبان عربی/ عبری
--تو همه ی چهره هایی و هیچیک از انان*
باید امشب زیر سرم بگذارم تفنگم را
از زیر بالش من سر در می آوری تو به ناگه گهان!
و آشفته خیالی هایم را می بری نوک کوه
تا سرسره بازی کنم در خواب های آتش پروری که
بقیه اش یادم نیست!
#علی_باباچاهی
۳ آذرماه ۱۴۰۲
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://www.tgoop.com/gerdehamaeiadabitate
Forwarded from A-Babachahi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 08 - علی باباچاهی - قسمت هشتم
https://youtube.com/watch?v=2HMX2aPsFNk&si=iWnrjFqPMIc5jGUy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
https://youtube.com/watch?v=2HMX2aPsFNk&si=iWnrjFqPMIc5jGUy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
YouTube
Ali Babachahi - Part 08 - علی باباچاهی - قسمت هشتم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
قبل از معرفی کتاب، بخوانیم:
زندگینامه کوتاهی از علی باباچاهی
علی باباچاهی متولد 20 آبان 1321 در بندر کنگان استان بوشهر است. باباچاهی از سال 1340 فعالیت ادبی خود رسماً آغاز کرد و تاکنون نیز ادامه دارد. باباچاهی دورهی دبستان و دبیرستان را در بوشهر گذراند و در سال 1340 وارد دانشکدهی ادبیات شیراز شد. او در مصاحبهای با شهاب داراییان میگوید که اولینبار در اول دبیرستان یکی از اشعارش به نام "باران" را در کلاس درس برای دوستانش خوانده و مورد تشویق معلمش منوچهر آتشی قرار میگیرد. باباچاهی این اتفاق را شروع ماجرای شاعرشدنش می داند. علی باباچاهی از همان زمان اشعارش را با نام اختصاری "ع.فریاد" برای مجلات پرتیراژ ارسال میکرد. علی باباچاهی در سال 1345 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و تا سال 1362 تدریس کرد تا اینکه اجباراً بازنشسته شد.
باباچاهی از سال 1340 تا امروز همچنان به فعالیتهای ادبی خود ادامه داده است. برخی از مهمترین فعالیتهای او عبارتند از:
* انتشار مجله تکاپو
* ویرایش کتابهای مختلف
* تنظیم نمایشنامههای رادیویی
* تحقیق در متون فارسی
* همکاری با نشرهای مختلف
* همکاری در پروژهی لغات متون کهن فارسی که از سال 68 تا 1384 ادامه داشت.
* برگزاری جلسات سخنرانی در محافل و دانشگاهها
* نوشتن مقاله و انتخاب شعر برای نشریههای معتبر ادبی مانند نشریه "آدینه"
* و انتشار حدود ۵۰ جلد کتاب شعر و نقد و تحقیق متون ادبی
زندگینامه کوتاهی از علی باباچاهی
علی باباچاهی متولد 20 آبان 1321 در بندر کنگان استان بوشهر است. باباچاهی از سال 1340 فعالیت ادبی خود رسماً آغاز کرد و تاکنون نیز ادامه دارد. باباچاهی دورهی دبستان و دبیرستان را در بوشهر گذراند و در سال 1340 وارد دانشکدهی ادبیات شیراز شد. او در مصاحبهای با شهاب داراییان میگوید که اولینبار در اول دبیرستان یکی از اشعارش به نام "باران" را در کلاس درس برای دوستانش خوانده و مورد تشویق معلمش منوچهر آتشی قرار میگیرد. باباچاهی این اتفاق را شروع ماجرای شاعرشدنش می داند. علی باباچاهی از همان زمان اشعارش را با نام اختصاری "ع.فریاد" برای مجلات پرتیراژ ارسال میکرد. علی باباچاهی در سال 1345 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و تا سال 1362 تدریس کرد تا اینکه اجباراً بازنشسته شد.
باباچاهی از سال 1340 تا امروز همچنان به فعالیتهای ادبی خود ادامه داده است. برخی از مهمترین فعالیتهای او عبارتند از:
* انتشار مجله تکاپو
* ویرایش کتابهای مختلف
* تنظیم نمایشنامههای رادیویی
* تحقیق در متون فارسی
* همکاری با نشرهای مختلف
* همکاری در پروژهی لغات متون کهن فارسی که از سال 68 تا 1384 ادامه داشت.
* برگزاری جلسات سخنرانی در محافل و دانشگاهها
* نوشتن مقاله و انتخاب شعر برای نشریههای معتبر ادبی مانند نشریه "آدینه"
* و انتشار حدود ۵۰ جلد کتاب شعر و نقد و تحقیق متون ادبی
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (A-Babachahi)
اعتراض ۸
دست و پا می زنداکنون در دام هایی
که برای این و آن پهن کرده است :
جمع می کند اول ازسطح خیابان
چشم هایی که به کجاها می چرخند و
پاهایی را که
-- چشم باید تحسین کند
رقت قلب و دقت تیرانداز ها را
خریدار چشم های از حلقه بیرون زده ام
به یک سوم قیمت هم که بخرند--
سمساری ته کوچه گفت : مفت نمی ارزند!
یک گونی چشم ریز و درشت خونچکان و
بخیه خورده
ریختم جلوش
خالی کردنش آسان نبود!
خندید به قهقهه آنقدر که انقدرها
از پوست تنم من که زدم بیرون
کامیون ها بوق بوق آمبولانس ها جیغ ویغ
رد می شدند از روی تنم وتنم
و خرمگسی که به گاوی غضبناک بسته شده بود
می چسباند مرا به ملکوت اعلا ویز ویز
خیره به دیوار خط خطی شده ای بودم که
ریختند روی صورتم ۴× ۴ نفر نفرات !
- هاه ! دهنم "غار کبود "شد و
بوی شراب که زد بیرون
با هی هی و بی هی هی
برقیدند و آذرخشیدند
قنداق بود و لوله های تفنگ بود و
بود--!
ومرا قل داد سرگین غلتانی به ملکوت موعود
----------
هفشت ماه فقط از اعدامم گذشته بود
زنده شدم اما در فاصله ی چند اعدام موازی
قورت ندادم نفس به نفس ای ای آزادی را
ریختند باز بر سر و صورت هایم
چهره به چهره چشم به چشم اندر
شطرنجی بودند و فیل بودند و باد کنکی
رفتم فرو به فکر به فکریت !
یافتم و دریافتم و از فرط چند شقگی
شقه به شقه رقصیدم و
برخاک صحنه پا کوبیدم!
دیدمشان از نزدیک و
از گیس نبافته ام چیدم دو- سه انگشت را
جمع شدند دور و برم
مامور معذور
ژورنالیست های بازاری
مخبر دو زاری
هنرمند درباری سوراخ موش بخر
موش بخر آری آری !
-------
جابه جا کرد مهره های شطرنج را
استخاره چرا!
آزاد شده بودند از زندان اما
چند نفر از رفقا در هیچ آباد
به دست هیتلری ها افتاده بودند
برشت یکی از آن ها بود !
۱۴۰۱ #علی_باباچاهی
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
دست و پا می زنداکنون در دام هایی
که برای این و آن پهن کرده است :
جمع می کند اول ازسطح خیابان
چشم هایی که به کجاها می چرخند و
پاهایی را که
-- چشم باید تحسین کند
رقت قلب و دقت تیرانداز ها را
خریدار چشم های از حلقه بیرون زده ام
به یک سوم قیمت هم که بخرند--
سمساری ته کوچه گفت : مفت نمی ارزند!
یک گونی چشم ریز و درشت خونچکان و
بخیه خورده
ریختم جلوش
خالی کردنش آسان نبود!
خندید به قهقهه آنقدر که انقدرها
از پوست تنم من که زدم بیرون
کامیون ها بوق بوق آمبولانس ها جیغ ویغ
رد می شدند از روی تنم وتنم
و خرمگسی که به گاوی غضبناک بسته شده بود
می چسباند مرا به ملکوت اعلا ویز ویز
خیره به دیوار خط خطی شده ای بودم که
ریختند روی صورتم ۴× ۴ نفر نفرات !
- هاه ! دهنم "غار کبود "شد و
بوی شراب که زد بیرون
با هی هی و بی هی هی
برقیدند و آذرخشیدند
قنداق بود و لوله های تفنگ بود و
بود--!
ومرا قل داد سرگین غلتانی به ملکوت موعود
----------
هفشت ماه فقط از اعدامم گذشته بود
زنده شدم اما در فاصله ی چند اعدام موازی
قورت ندادم نفس به نفس ای ای آزادی را
ریختند باز بر سر و صورت هایم
چهره به چهره چشم به چشم اندر
شطرنجی بودند و فیل بودند و باد کنکی
رفتم فرو به فکر به فکریت !
یافتم و دریافتم و از فرط چند شقگی
شقه به شقه رقصیدم و
برخاک صحنه پا کوبیدم!
دیدمشان از نزدیک و
از گیس نبافته ام چیدم دو- سه انگشت را
جمع شدند دور و برم
مامور معذور
ژورنالیست های بازاری
مخبر دو زاری
هنرمند درباری سوراخ موش بخر
موش بخر آری آری !
-------
جابه جا کرد مهره های شطرنج را
استخاره چرا!
آزاد شده بودند از زندان اما
چند نفر از رفقا در هیچ آباد
به دست هیتلری ها افتاده بودند
برشت یکی از آن ها بود !
۱۴۰۱ #علی_باباچاهی
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
گسست ها و پیوست ها
در اشعار علی باباچاهی
این کتاب که به نقد و بررسی ۱۶ مجموعه شعر علی باباچاهی اختصاص دارد ، جاوید تکاوران نوشته است. این منتقد تیز بین جنوبی فقط ۲۶
سال در بین ما زیست!
مولف کتاب ، در عمر کوتاهش ، زندگی سختی را
از سر می گذراند، تا جایی که در مقطعی دیگر قدرت خرید کتاب را ندارد. با این وصف با همیاری
خویشان و دوستانش ، به فکر دایر کردن یک کتابفروشی می افتد و سرانجام موفق می شود
اما " کتابفروشی جاوید، با شروع پایانء جاوید ،
آغاز می شود" ص ۱۲
-----------
این کتاب با " پیشگفتار ی از " بامداد تکاوران"
همراه است . مقدمه ای نیز دارد که بامداد ذیل این
مقدمه می نویسد: علی باباچاهی در شعر و ادبیات
معاصر .....است( که از آن می گذرم)
او می نویسد: این پژوهش بارویکرد روایت شناسی به مطالعه ۱۶ مجموعه شعر این شاعر ،
از" نم نمءبارانم" تا" آءورا و دیگران من" پر داخته ام.
--------------
جاوید تکاوران ذیل عنوان " پرسش های پژوهش"
براین نکته تاکید دارد که از منظر روایت شناسانه
به بررسی" گسست ها و پیوست های روایی باباچاهی که یکی از شاعران .... معاصر است ،
پرداخته ...او علاوه بر شعر آفرینی و نقد جریان های شعری معاصر، به بررسی و پرورش استعداد هایی نیز پرداخته است ( ص ۲۰)
سپس با طرح عناوینی مختلف همچون" مراحل و روش پژوهش بر انواع روایت های دیگر تامل ورزیده است و به دنبال شرح و بسط این روایات
می نویسد: روایت در اشعار علی باباچاهی ، همان طور که قابل حدس است ، از محوری ترین ء عنوان هاست و آن ها را بر می شمرد:
افشانش، حذف و سپید نویسی ، مجنون نگاری ،
زبان پریشی ، عدم رعایت محورعمودی منسجم ، گروتسک ، نفی آرمان و قهرمان سازی ، چند روایتی ، گسست و پیوست های روایی و...( ص،۵۰)
در اشعار علی باباچاهی
این کتاب که به نقد و بررسی ۱۶ مجموعه شعر علی باباچاهی اختصاص دارد ، جاوید تکاوران نوشته است. این منتقد تیز بین جنوبی فقط ۲۶
سال در بین ما زیست!
مولف کتاب ، در عمر کوتاهش ، زندگی سختی را
از سر می گذراند، تا جایی که در مقطعی دیگر قدرت خرید کتاب را ندارد. با این وصف با همیاری
خویشان و دوستانش ، به فکر دایر کردن یک کتابفروشی می افتد و سرانجام موفق می شود
اما " کتابفروشی جاوید، با شروع پایانء جاوید ،
آغاز می شود" ص ۱۲
-----------
این کتاب با " پیشگفتار ی از " بامداد تکاوران"
همراه است . مقدمه ای نیز دارد که بامداد ذیل این
مقدمه می نویسد: علی باباچاهی در شعر و ادبیات
معاصر .....است( که از آن می گذرم)
او می نویسد: این پژوهش بارویکرد روایت شناسی به مطالعه ۱۶ مجموعه شعر این شاعر ،
از" نم نمءبارانم" تا" آءورا و دیگران من" پر داخته ام.
--------------
جاوید تکاوران ذیل عنوان " پرسش های پژوهش"
براین نکته تاکید دارد که از منظر روایت شناسانه
به بررسی" گسست ها و پیوست های روایی باباچاهی که یکی از شاعران .... معاصر است ،
پرداخته ...او علاوه بر شعر آفرینی و نقد جریان های شعری معاصر، به بررسی و پرورش استعداد هایی نیز پرداخته است ( ص ۲۰)
سپس با طرح عناوینی مختلف همچون" مراحل و روش پژوهش بر انواع روایت های دیگر تامل ورزیده است و به دنبال شرح و بسط این روایات
می نویسد: روایت در اشعار علی باباچاهی ، همان طور که قابل حدس است ، از محوری ترین ء عنوان هاست و آن ها را بر می شمرد:
افشانش، حذف و سپید نویسی ، مجنون نگاری ،
زبان پریشی ، عدم رعایت محورعمودی منسجم ، گروتسک ، نفی آرمان و قهرمان سازی ، چند روایتی ، گسست و پیوست های روایی و...( ص،۵۰)