Ali Babachahi
Ali Babachahi
▪️شعر خوانی علی باباچاهی در هفتمین شب گوته؛
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
Ali Babachahi
Ali Babachahi
▪️شعر خوانی علی باباچاهی در هفتمین شب گوته؛
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته(ده شب شعر کانون نویسندگان ایران)
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته(ده شب شعر کانون نویسندگان ایران)
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
Ali Babachahi
Ali Babachahi
▪️شعر خوانی علی باباچاهی در هفتمین شب گوته؛
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته( ده شب شعر کانون نویسندگان ایران)
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
#علی_باباچاهی
#شبهای_گوته( ده شب شعر کانون نویسندگان ایران)
@ART_4_ARTIST
ارسال: مراد قلی پور
Forwarded from ویدلش | weedlashiha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت زاد روز یکی از افسانه های موسیقی ایران استاد محمد نوری تیکه از سریال هامی و کامی
(ساخته سال ۱۳۵۶) رو انتخاب کردم که استاد نوری برای تیتراژ این سریال شعری از نادر ابراهیمی رو اجرا کرد.
✍️ Mohem
♻️Ctrl+R @weedlashiha 🍁
(ساخته سال ۱۳۵۶) رو انتخاب کردم که استاد نوری برای تیتراژ این سریال شعری از نادر ابراهیمی رو اجرا کرد.
✍️ Mohem
♻️Ctrl+R @weedlashiha 🍁
Forwarded from Anti_daily
http://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-40690476
سالها پیش در مصاحبه با #دکتر_حسین_رجایی روانپزشک و تحصیل کردهی علوم سیاسی در بیبیسی فارسی
سالها پیش در مصاحبه با #دکتر_حسین_رجایی روانپزشک و تحصیل کردهی علوم سیاسی در بیبیسی فارسی
BBC News فارسی
طرح توزیع مواد مخدر دولتی بین معتادان در ایران - BBC News فارسی
در ایران صحبت از طرحی است که مصرف مواد مخدر را جرم محسوب نمیکند.
Forwarded from سایهسار (Sayeh Eghtesadinia)
ابتهاج و خشونت انقلابی
مرتبۀ ایمان ابتهاج به ضرورت انقلاب و خدمت هنرمندانۀ او به دوام آن نه در اشعارش مکتوم است و نه در مصاحبههایش پوشیده. آنچه زیر لایههای شاعرانۀ کلام و فیگور پُررحمت و عاطفۀ خودِ شاعر پنهان میمانَد اعتقاد او به انقلاب از طریق مشی مسلحانه است. دراماتیزه کردن خشونت و شورانگیز نمودن کشتارها و ترورهای انقلابی و ترویج شهادتطلبی از راه شعر صفحاتی از دفتر و دیوان ابتهاج را از اشعاری پُر کرده است که ظاهری عاشقانه یا عارفانه و وزنی مطبوع دارند اما جوهر آنها طلب خون است و تهییج خشونت. هرچند این اعتقاد او در زمان انقلاب شدیدتر و پُررنگتر به بیان و کلام شاعرانه درآمد و در چاووش اوج گرفت، در سالهای پیش از کودتای ۱۳۳۲ هم سابقه داشت و تنها محصول تحرکات اوان انقلاب نبود. دعوت عیان او به خونریزی و کینکشی در اشعارش گویای همدلی او با مبارزۀ مسلحانه حتی بسیار پیشتر از منسجم شدن این تئوری در سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین است.
بهخلاف کلیشۀ ناراستی که در دو دهۀ آخر حیات سایه (بهویژه پس از انتشار کتاب پیر پرنیاناندیش) بر چهرۀ او تنیده شد و او را در سیمایی پیامبرگونه با محاسن سفید و عوالمی آرام و ملکوتی ترسیم میکرد، راوی اشعار او از خیلی پیشتر در آرزوی «بزم کین» و «سبز شدن بذر کین» و سر دادن «سرودی دادخواه کینههای گمشده از یاد» بود:
تیغ باید به کف آوردن و دشمن کشتن
دل به خون ریختن و قتل رضا باید کرد...
(آبان ۱۳۲۵)
یا:
به دست گیر یکی تیغِ تیز و گردنِ خصم
بزن که آه و فغان را اثر نمیبینم...
به تیغِ تیز برون آر دل ز سینۀ خصم
که تیرِ آهِ تو را کارگر نمیبینم
(آبان ۱۳۲۵)
مثنوی «خون بلبل» که ابتهاج آن را در اسفند ۱۳۵۸ سروده نهتنها همدلی سایه با مشی مسلحانه را نشان میدهد، بلکه التزام عملی او به این مشی را نیز آشکار میسازد. در این شعر، ابتدا شاعر محمدرضا شاه را با اوصافی چون «بیدادگر»، «سرنگون»، «نامرد»، «خیرهسر»، «ستمکاره» وصف میکند، سپس سخن را به ثنای خسرو روزبه، افسر کمونیست و از مؤسسان سازمان نظامی حزب توده، میکشانَد. ابتهاج، پس از ستایش روزبه و ساختن تندیسی اسطورهای از قاتل محمد مسعود، بیپرده فاش میکند روزبه را، که سلاح همراه داشته، در خانۀ خود پنهان کرده است:
بهارا گلِ تازه را یاد ده
ز سروِ کهن، خسروِ روزبه
شبی با رفیقی درآمد به راز
درِ خانه کردم به رویش فراز...
سرا بود ایمن، سبکدل نشست
سلاح و کلاهش به نزدیک دست...
حزب تودۀ ایران در اطلاعیهای که در ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ با عنوان «بدرود رفیق هوشنگ ابتهاج» منتشر کرد، آورده: «رفیق ابتهاج پس از کودتا و سلطۀ فضای ترور و وحشت کودتایی مدتی کوپل حزبی رفیق روزبه بود و خانۀ خودش و آلما برای مدتی یکی از مخفیگاههای روزبه بود.»
جلوههای التزام فکری ابتهاج به خشونت انقلابی حتی چهبسا بیش از شعرش در تصنیفهایی آشکار باشد که در دورۀ سرپرستی او در چاووش ساخته میشد. تمنای خون و تقدیس خشونت در اغلب قطعات چاووش پیداست: چه در قطعاتی که شعر آنها سرودۀ سایه است (از جمله «بشارت» و «سپیده» و «حصار»)، چه در قطعاتی که شعر آنها از میان اشعار قدما انتخاب شده است («تیغ باید خون فشانَد» از لاهوتی) و چه در قطعاتی که شاعران همان روزگار سرودهاند (از جمله «شبنورد» سرودۀ اصلان اصلانیان با مصراع معروفِ «تفنگم را بده تا ره بجویم» که با صدای محمدرضا شجریان به اوج اعتبار رسید). سایه دبیر چاووش بود و خود تصریح میکند آنچه در چاووش به عنوان محصول نهایی منتشر میشده موافقت تام و تمام او را داشته است: «چیزی مخالف میل من نبود.» (پیر پرنیاناندیش، ص ۲۸۴) و همانجا تصریح میکند: «در اون زمان هم چاووش از انقلاب حمایت میکرد. حاصل کار ما و چاووش و سرودهایی که ساختیم نشون میده دیگه که چاووش در مسیر حمایت از انقلاب بوده».
به همین دلیل، واضح است که انتخاب یا حذف اشعار و ابیات در چاووش بسیار سیاسی بوده؛ از آن جمله حذف دو بیت از غزل فرخی یزدی با مطلع «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی» است که در آن کلمۀ «شیخ» و «صنف ارتجاعی» به کار رفته بوده. دو بیت محذوف از این قرار است:
با عواملِ تکفیر صنفِ ارتجاعی باز
حمله میکند دائم بر بنای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابیِ احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
واضح است اتحاد اکثریت چپها با مسلمانان و دلداری از روحانیون سبب قلعوقمع این دو بیت از بدنۀ شعر فرخی شده است.
https://www.tgoop.com/Sayehsaar
مرتبۀ ایمان ابتهاج به ضرورت انقلاب و خدمت هنرمندانۀ او به دوام آن نه در اشعارش مکتوم است و نه در مصاحبههایش پوشیده. آنچه زیر لایههای شاعرانۀ کلام و فیگور پُررحمت و عاطفۀ خودِ شاعر پنهان میمانَد اعتقاد او به انقلاب از طریق مشی مسلحانه است. دراماتیزه کردن خشونت و شورانگیز نمودن کشتارها و ترورهای انقلابی و ترویج شهادتطلبی از راه شعر صفحاتی از دفتر و دیوان ابتهاج را از اشعاری پُر کرده است که ظاهری عاشقانه یا عارفانه و وزنی مطبوع دارند اما جوهر آنها طلب خون است و تهییج خشونت. هرچند این اعتقاد او در زمان انقلاب شدیدتر و پُررنگتر به بیان و کلام شاعرانه درآمد و در چاووش اوج گرفت، در سالهای پیش از کودتای ۱۳۳۲ هم سابقه داشت و تنها محصول تحرکات اوان انقلاب نبود. دعوت عیان او به خونریزی و کینکشی در اشعارش گویای همدلی او با مبارزۀ مسلحانه حتی بسیار پیشتر از منسجم شدن این تئوری در سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین است.
بهخلاف کلیشۀ ناراستی که در دو دهۀ آخر حیات سایه (بهویژه پس از انتشار کتاب پیر پرنیاناندیش) بر چهرۀ او تنیده شد و او را در سیمایی پیامبرگونه با محاسن سفید و عوالمی آرام و ملکوتی ترسیم میکرد، راوی اشعار او از خیلی پیشتر در آرزوی «بزم کین» و «سبز شدن بذر کین» و سر دادن «سرودی دادخواه کینههای گمشده از یاد» بود:
تیغ باید به کف آوردن و دشمن کشتن
دل به خون ریختن و قتل رضا باید کرد...
(آبان ۱۳۲۵)
یا:
به دست گیر یکی تیغِ تیز و گردنِ خصم
بزن که آه و فغان را اثر نمیبینم...
به تیغِ تیز برون آر دل ز سینۀ خصم
که تیرِ آهِ تو را کارگر نمیبینم
(آبان ۱۳۲۵)
مثنوی «خون بلبل» که ابتهاج آن را در اسفند ۱۳۵۸ سروده نهتنها همدلی سایه با مشی مسلحانه را نشان میدهد، بلکه التزام عملی او به این مشی را نیز آشکار میسازد. در این شعر، ابتدا شاعر محمدرضا شاه را با اوصافی چون «بیدادگر»، «سرنگون»، «نامرد»، «خیرهسر»، «ستمکاره» وصف میکند، سپس سخن را به ثنای خسرو روزبه، افسر کمونیست و از مؤسسان سازمان نظامی حزب توده، میکشانَد. ابتهاج، پس از ستایش روزبه و ساختن تندیسی اسطورهای از قاتل محمد مسعود، بیپرده فاش میکند روزبه را، که سلاح همراه داشته، در خانۀ خود پنهان کرده است:
بهارا گلِ تازه را یاد ده
ز سروِ کهن، خسروِ روزبه
شبی با رفیقی درآمد به راز
درِ خانه کردم به رویش فراز...
سرا بود ایمن، سبکدل نشست
سلاح و کلاهش به نزدیک دست...
حزب تودۀ ایران در اطلاعیهای که در ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ با عنوان «بدرود رفیق هوشنگ ابتهاج» منتشر کرد، آورده: «رفیق ابتهاج پس از کودتا و سلطۀ فضای ترور و وحشت کودتایی مدتی کوپل حزبی رفیق روزبه بود و خانۀ خودش و آلما برای مدتی یکی از مخفیگاههای روزبه بود.»
جلوههای التزام فکری ابتهاج به خشونت انقلابی حتی چهبسا بیش از شعرش در تصنیفهایی آشکار باشد که در دورۀ سرپرستی او در چاووش ساخته میشد. تمنای خون و تقدیس خشونت در اغلب قطعات چاووش پیداست: چه در قطعاتی که شعر آنها سرودۀ سایه است (از جمله «بشارت» و «سپیده» و «حصار»)، چه در قطعاتی که شعر آنها از میان اشعار قدما انتخاب شده است («تیغ باید خون فشانَد» از لاهوتی) و چه در قطعاتی که شاعران همان روزگار سرودهاند (از جمله «شبنورد» سرودۀ اصلان اصلانیان با مصراع معروفِ «تفنگم را بده تا ره بجویم» که با صدای محمدرضا شجریان به اوج اعتبار رسید). سایه دبیر چاووش بود و خود تصریح میکند آنچه در چاووش به عنوان محصول نهایی منتشر میشده موافقت تام و تمام او را داشته است: «چیزی مخالف میل من نبود.» (پیر پرنیاناندیش، ص ۲۸۴) و همانجا تصریح میکند: «در اون زمان هم چاووش از انقلاب حمایت میکرد. حاصل کار ما و چاووش و سرودهایی که ساختیم نشون میده دیگه که چاووش در مسیر حمایت از انقلاب بوده».
به همین دلیل، واضح است که انتخاب یا حذف اشعار و ابیات در چاووش بسیار سیاسی بوده؛ از آن جمله حذف دو بیت از غزل فرخی یزدی با مطلع «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی» است که در آن کلمۀ «شیخ» و «صنف ارتجاعی» به کار رفته بوده. دو بیت محذوف از این قرار است:
با عواملِ تکفیر صنفِ ارتجاعی باز
حمله میکند دائم بر بنای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابیِ احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
واضح است اتحاد اکثریت چپها با مسلمانان و دلداری از روحانیون سبب قلعوقمع این دو بیت از بدنۀ شعر فرخی شده است.
https://www.tgoop.com/Sayehsaar
Telegram
سایهسار
یادداشتهای ادبی سایه اقتصادینیا
@Sayeheghtesadinia
@Sayeheghtesadinia
Forwarded from سپیدار
Forwarded from درنگ
اسماعیل، یک شعر بلند
https://youtube.com/watch?v=BbaxchnAI04&si=Epj9O2olgAXc53V0
شعر بلند اسماعیل با صدای دکتر رضا براهنی
.
این ویدئو را در یوتیوب ببینید و بشنوید👆
https://youtube.com/watch?v=BbaxchnAI04&si=Epj9O2olgAXc53V0
شعر بلند اسماعیل با صدای دکتر رضا براهنی
.
این ویدئو را در یوتیوب ببینید و بشنوید👆
YouTube
اسماعیل، یک شعر بلند
اسماعیل شعری بلند است که یکی از مشهورترین و محبوبترین آثار دکتر رضا براهنی است. این شعر را با صدا و تصویر خود استاد ببینید.
Forwarded from M، gh
d8b4d8b9d984d987_d8a8d984d8ae.pdf
2.1 MB
دیوان اشعار رابعه بلخی
شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری قمری، مادر شعر پارسی، نخستین زن شاعره پارسیگوی بعد از اسلام وهمدوره رودکی پدر شعر پارسی
شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری قمری، مادر شعر پارسی، نخستین زن شاعره پارسیگوی بعد از اسلام وهمدوره رودکی پدر شعر پارسی
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 04 - علی باباچاهی - قسمت چهارم
https://youtube.com/watch?v=bQRvXt1FSpU&si=k9Ifaw-ufcmRK7nc
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید👆
https://youtube.com/watch?v=bQRvXt1FSpU&si=k9Ifaw-ufcmRK7nc
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید👆
YouTube
Ali Babachahi - Part 04 - علی باباچاهی - قسمت چهارم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (عبدالله سلیمانی)
از همه جا
خشمگین شدم و گفتم به او
جنگ در غزه سر و دست می شکند
برای شکستن سر و دست ها!
تو از یهود ستیزی هایدگر هنوز در حیرتی
قضایا ولی پیچیده تر از آن است!
خوابم هنوز در تونلی که پراز مواد اخطاری ست
زنده زنده - قطعه قطعه شدم و کارد
خوش خدمتی های خودش را دارد
بر پرده ی سینمایی که حدس بزن!
درسایه - روشن جنگ
خنده هست و قهقهه و
عقل عذابم می دهد!
تانک هست و موشک و
راکت های دلبرانه ی دشمن نواز
کشتن کودک
کار آدم های بی تجربه نیز هست
هست و
گفت:
طنابیده بودند و شاید دراز کشانیده
بر فرشی که" خبر هولناک " را شنیده بود
یا؟
سلاخان بی طاقتی می کردند و
غرق خون نبود سر و صورت هایمان
بود غرقه به خون بود
بر پرده ی سینماهای جهان بود!
- به پناهگاه بروید!
رسوایی را به قرص نانی خریده بودند
رنگ پریده بود صورتشان و مهتابی
مارکس
کینه ی مهتاب به دل داشت که تکراری ست
ضربدر از نو !
بیرون انداخت آن که لاف ستمگری می زد!
از من بشنوید:
دختر فلسطینی پایش را گذاشت روی
" سر مار" همون مار و ناگهان
ظلمت برق انداخت در فضا
خیالیدم و جنگ از دو طرف می فشرد دنده هایم را
با دندان های ببر و پلنگ چه کنم
در وطنی با بی وطنانی که
پس نمی دهند جسدهایم را؟
#علی_باباچاهی
۲۶ مهرماه ۱۴۰۲
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
خشمگین شدم و گفتم به او
جنگ در غزه سر و دست می شکند
برای شکستن سر و دست ها!
تو از یهود ستیزی هایدگر هنوز در حیرتی
قضایا ولی پیچیده تر از آن است!
خوابم هنوز در تونلی که پراز مواد اخطاری ست
زنده زنده - قطعه قطعه شدم و کارد
خوش خدمتی های خودش را دارد
بر پرده ی سینمایی که حدس بزن!
درسایه - روشن جنگ
خنده هست و قهقهه و
عقل عذابم می دهد!
تانک هست و موشک و
راکت های دلبرانه ی دشمن نواز
کشتن کودک
کار آدم های بی تجربه نیز هست
هست و
گفت:
طنابیده بودند و شاید دراز کشانیده
بر فرشی که" خبر هولناک " را شنیده بود
یا؟
سلاخان بی طاقتی می کردند و
غرق خون نبود سر و صورت هایمان
بود غرقه به خون بود
بر پرده ی سینماهای جهان بود!
- به پناهگاه بروید!
رسوایی را به قرص نانی خریده بودند
رنگ پریده بود صورتشان و مهتابی
مارکس
کینه ی مهتاب به دل داشت که تکراری ست
ضربدر از نو !
بیرون انداخت آن که لاف ستمگری می زد!
از من بشنوید:
دختر فلسطینی پایش را گذاشت روی
" سر مار" همون مار و ناگهان
ظلمت برق انداخت در فضا
خیالیدم و جنگ از دو طرف می فشرد دنده هایم را
با دندان های ببر و پلنگ چه کنم
در وطنی با بی وطنانی که
پس نمی دهند جسدهایم را؟
#علی_باباچاهی
۲۶ مهرماه ۱۴۰۲
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
Telegram
☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر)
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
این کانال زیر نظر خودشاعر وادمین ها است. شامل :اشعار،مقالات،جستارها،سخنرانیها،نقد و نظرات،عکسها و فیلمهای شاعر و منتقد معاصر علی باباچاهی می باشد
این کانال زیر نظر خودشاعر وادمین ها است. شامل :اشعار،مقالات،جستارها،سخنرانیها،نقد و نظرات،عکسها و فیلمهای شاعر و منتقد معاصر علی باباچاهی می باشد
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 05 - علی باباچاهی - قسمت پنجم
https://youtube.com/watch?v=W7pFMZpZOEA&si=jQN1Ws5HshzYgnMy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
https://youtube.com/watch?v=W7pFMZpZOEA&si=jQN1Ws5HshzYgnMy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
YouTube
Ali Babachahi - Part 05 - علی باباچاهی - قسمت پنجم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Forwarded from M .
Ali Babachahi - Part 05 - علی باباچاهی - قسمت پنجم
https://youtube.com/watch?v=W7pFMZpZOEA&si=jQN1Ws5HshzYgnMy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
https://youtube.com/watch?v=W7pFMZpZOEA&si=jQN1Ws5HshzYgnMy
مستند سیزده قسمتی شعر و زندگی علی باباچاهی را در کانال یوتیوب آرته باکس ببینید و بشنوید 👆
YouTube
Ali Babachahi - Part 05 - علی باباچاهی - قسمت پنجم
Life in the style of Ali Babachahi
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
Edited by: Mohammad Lotij and Abdullah Soleimani
He was born in Kangan, Bushehr, in a rural family. He is the third child in the family.
Migration from Kangan to Jalali village, from Jalali to Jafreh (coastal villages of…
ممد نبودی
و گپ و گفت هایش را نوشت و نمرد
نیچه درخشید وسط سطرهایی که
مرده است خدا
و قورت نداد زبانش را
من من- من کنان
برجنازه ی دشمن شریدم و هق هقیدم
ضایعه یک اتفاق بود که " در زبان" جا افتاد
بیل آمد و کلنگ آمد و گلایول
اختیار مردن خود را نداشتم که بگویم
بمیر نمیر!
دو چرخه دزد بود و پا زد و زد
تا برسد به " هیچ- آنجا"
سیزیف را من دیدم و تخته سنگ را
که پراز نوک- نوک مرغانی بی نام بود
سنگ سقوطء از بالا بود که آمد-آمد
رنگ روسری هایی گرفت
که بوی تن و جانء زنانء اعتراضی داشت!
زنانگی گپ و گفتانگی
هقید و زارید که
ممد نبودی ببینی توماج آزاد شد!
و فقدان خدا چشم هایم را خیس نکرد
ای شبنم های صبحگاهی!
۱۱دیماه ۱۴۰۲
و گپ و گفت هایش را نوشت و نمرد
نیچه درخشید وسط سطرهایی که
مرده است خدا
و قورت نداد زبانش را
من من- من کنان
برجنازه ی دشمن شریدم و هق هقیدم
ضایعه یک اتفاق بود که " در زبان" جا افتاد
بیل آمد و کلنگ آمد و گلایول
اختیار مردن خود را نداشتم که بگویم
بمیر نمیر!
دو چرخه دزد بود و پا زد و زد
تا برسد به " هیچ- آنجا"
سیزیف را من دیدم و تخته سنگ را
که پراز نوک- نوک مرغانی بی نام بود
سنگ سقوطء از بالا بود که آمد-آمد
رنگ روسری هایی گرفت
که بوی تن و جانء زنانء اعتراضی داشت!
زنانگی گپ و گفتانگی
هقید و زارید که
ممد نبودی ببینی توماج آزاد شد!
و فقدان خدا چشم هایم را خیس نکرد
ای شبنم های صبحگاهی!
۱۱دیماه ۱۴۰۲
Forwarded from ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر) (عبدالله سلیمانی)
🛑تازهها از :شاعر معاصر علی باباچاهی
ممد نبودی
و گپ و گفت هایش را نوشت و نمرد
نیچه درخشید وسط سطرهایی که
مرده است خدا
و قورت نداد زبانش را
من من- من کنان
برجنازه ی دشمن شریدم و هق هقیدم
ضایعه یک اتفاق بود که " در زبان" جا افتاد
بیل آمد و کلنگ آمد و گلایول
اختیار مردن خود را نداشتم که بگویم
بمیر نمیر!
دو چرخه دزد بود و پا زد و زد
تا برسد به " هیچ- آنجا"
سیزیف را من دیدم و تخته سنگ را
که پراز نوک- نوک مرغانی بی نام بود
سنگ سقوطء از بالا بود که آمد-آمد
رنگ روسری هایی گرفت
که بوی تن و جانء زنانء اعتراضی داشت!
زنانگی گپ و گفتانگی
هقید و زارید که
ممد نبودی ببینی توماج آزاد شد!
و فقدان خدا چشم هایم را خیس نکرد
ای شبنم های صبحگاهی!
۱۱دیماه ۱۴۰۲
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
ممد نبودی
و گپ و گفت هایش را نوشت و نمرد
نیچه درخشید وسط سطرهایی که
مرده است خدا
و قورت نداد زبانش را
من من- من کنان
برجنازه ی دشمن شریدم و هق هقیدم
ضایعه یک اتفاق بود که " در زبان" جا افتاد
بیل آمد و کلنگ آمد و گلایول
اختیار مردن خود را نداشتم که بگویم
بمیر نمیر!
دو چرخه دزد بود و پا زد و زد
تا برسد به " هیچ- آنجا"
سیزیف را من دیدم و تخته سنگ را
که پراز نوک- نوک مرغانی بی نام بود
سنگ سقوطء از بالا بود که آمد-آمد
رنگ روسری هایی گرفت
که بوی تن و جانء زنانء اعتراضی داشت!
زنانگی گپ و گفتانگی
هقید و زارید که
ممد نبودی ببینی توماج آزاد شد!
و فقدان خدا چشم هایم را خیس نکرد
ای شبنم های صبحگاهی!
۱۱دیماه ۱۴۰۲
🅱️🅰🅱️🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi