tgoop.com/akseMahtab/2173
Last Update:
سالها قبل جاده باز بود. مردم اما گاهی برای گلهای زیبای کنار جاده گاه برای دقایقی پیاده میشدند و گشتی در دشت سبز آن میزدند... به مرور برخی با خود چای و قهوه هم آوردند... سالها بعد کم کم بساط کباب و حتی شب ماندن هم راه افتاد. بعدها عدهای آنجا برای مسافران جاده سبز دکه و فروشگاه بین راهی و رستوران زدند... به مرور حرکت در جاده کند شد و تعداد ماشینهای پارک شده بیشتر شد...
کار به جایی رسید که بیشتر مردم رسما کنار جاده پارک کرده بودند و عدهای دیگر ظاهرا در جاده بودند اما آنها هم توقف کرده بودند و با درهای باز، چای مینوشیدند.
و جاده... جاده شلوغ بود. اما نه شلوغ حرکت، بلکه شلوغ راهبندان. پارک کنندگان کنار جاده باز مزاحم روندگان نبودند. مشکل از آنان بود که سوار بر ماشینها داخل جاده توقف کرده بودند.
چند نفری که حواسشان بود را هم با گفتن این جمله که «جاده هم باید زیبا باشد» سرکوب کرده بودند. حتی راه آنها هم بسته شده بود و سعی میکردند با عبور از میان ماشینها راهشان را بروند. که همین هم با غر زدن رانندههای ایستاده در مسیر مواجه میشد. حتی برخی از رانندههای پارک کرده در مسیر، آنانی که قصد حرکت داشتند را نصیحت میکردند که عجله نکنند و در مسیر بودن مهم است و بالاخره حرکت هم خواهند کرد و اساسا مسیر مهم است نه مقصد! بعضی از حرکت کنندگان, بیخیال ماشین شده و پیاده از راهبندان میگذشتند.
دکههای کنار راه و رستورانهای بین راهی کم کم تبدیل به مراکز خرید شدند و جاده پارکینگ شد و باتریها کم کم خوابید...
BY عبدالله محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/akseMahtab/2173