AKSEMAHTAB Telegram 2025
فانوس
حال و هوای این مسجد فقط❤️🥲 با اون دیوارهای کاه گِلی،سقف چوبی و طاقچه‌های کوچیک و ... سادگی‌ها همیشه به دل نزدیک‌ترند @fanus9 | فانوس
در سال‌هایی خیلی دور، مردی از سرزمینی دور یعنی مراکش عازم سفر حج می‌شود. در آن دوران سفر حج به ویژه از سرزمین‌های دوری مانند اندلس و مغرب تنها برای یک بار در عمر امکان پذیر بود و آن هم با سختی‌های خاص خودش. مرد ناشناس داستان ما هم مدت‌های مدید از خانواده و سرزمین خود دور می‌شود تا سفر عمر را انجام دهد: حج بیت الله...

مرد ناشناس پس از ماه‌ها سفر سخت به بیت الله می‌رسد و مناسک را انجام می‌دهد، سپس در بازگشت از حج از یمن می‌گذرد و به شهر یا روستای کوچکی به نام تریم می‌رسد. شهری با جمعیت کمی از صالحان. مرد ناشناس در آن شهر چیزهایی از عبادت و زهد و سادگی و خلوص و راستی آن مردم می‌بیند که برایش عجیب بود. مرد ناشناس خودش از خانواده‌ای دیندار بود اما مردم آن شهر چیز دیگری بودند. مرد آنقدر شیفتهٔ مردم تریم می‌شود که مدت‌ها آنجا می‌ماند و از زهد و ایمان آنان بهره می‌برد و سپس با کوله‌باری از خاطره و داستان و درس به سرزمین خودش برمی‌گردد.

از آن روز مرد ناشناس هر شب برای خانواده‌اش از تریم می‌گفت. از شهری که مردمش از «اشراف» بودند و این اشراف در سیاق عربی با آن اشراف ما فرق می‌کند. اشراف به اصطلاح مردم ما همان «سید» است یعنی از نسل پیامبر صلی الله علیه وسلم. مردم تریم از نسل پیامبر بودند اما نه فقط این بلکه پیرو او بودند. صلی الله علیه وسلم.

پسر آن مرد ناشناس به شدت شیفتهٔ داستان‌های پدر از «تریم» می‌شود. آن روستای صالحان برایش مدینهٔ فاضله بود. شهری دور در جایی که شب‌هایش روشن است و کل شب از مسجدش صدای ذکر و قرآن می‌آید و آدم‌های عادی‌اش هم به حساب دیگران اولیاء الله هستند.

مرد ناشناس از دنیا رفت ولی پسر می‌دانست که پدرش خاطرات خود را نوشته است اما هرچه گشت آن خاطرات را پیدا نکرد و این بر غم او افزود. چگونه می‌توانم خاطرهٔ پدر را به پسرانم بگویم؟ پس داستان شهر دور چه می‌شود؟

چون خاطرات پدر گم شده بود، راهی نبود جز آنکه پسر خود خاطره سازی کند. پسر تصمیمش را گرفت. حج و سپس شهر صالحان... پسر هم بار سفر را بست و راه مشرق را در پیش گرفت. حجاز و سپس یمن و من الان واقعا نمی‌توانم خاطرات پسر را هم بنویسم. فقط همین را بگویم که تریم دقیقا همان بود که پدر برای آنان بازگو کرده بود... پسر بعد از بازگشت سفرنامه خود را نوشت. این سفرنامه بدون نام به ما رسیده است. سفر به شهر صالحان...



tgoop.com/akseMahtab/2025
Create:
Last Update:

در سال‌هایی خیلی دور، مردی از سرزمینی دور یعنی مراکش عازم سفر حج می‌شود. در آن دوران سفر حج به ویژه از سرزمین‌های دوری مانند اندلس و مغرب تنها برای یک بار در عمر امکان پذیر بود و آن هم با سختی‌های خاص خودش. مرد ناشناس داستان ما هم مدت‌های مدید از خانواده و سرزمین خود دور می‌شود تا سفر عمر را انجام دهد: حج بیت الله...

مرد ناشناس پس از ماه‌ها سفر سخت به بیت الله می‌رسد و مناسک را انجام می‌دهد، سپس در بازگشت از حج از یمن می‌گذرد و به شهر یا روستای کوچکی به نام تریم می‌رسد. شهری با جمعیت کمی از صالحان. مرد ناشناس در آن شهر چیزهایی از عبادت و زهد و سادگی و خلوص و راستی آن مردم می‌بیند که برایش عجیب بود. مرد ناشناس خودش از خانواده‌ای دیندار بود اما مردم آن شهر چیز دیگری بودند. مرد آنقدر شیفتهٔ مردم تریم می‌شود که مدت‌ها آنجا می‌ماند و از زهد و ایمان آنان بهره می‌برد و سپس با کوله‌باری از خاطره و داستان و درس به سرزمین خودش برمی‌گردد.

از آن روز مرد ناشناس هر شب برای خانواده‌اش از تریم می‌گفت. از شهری که مردمش از «اشراف» بودند و این اشراف در سیاق عربی با آن اشراف ما فرق می‌کند. اشراف به اصطلاح مردم ما همان «سید» است یعنی از نسل پیامبر صلی الله علیه وسلم. مردم تریم از نسل پیامبر بودند اما نه فقط این بلکه پیرو او بودند. صلی الله علیه وسلم.

پسر آن مرد ناشناس به شدت شیفتهٔ داستان‌های پدر از «تریم» می‌شود. آن روستای صالحان برایش مدینهٔ فاضله بود. شهری دور در جایی که شب‌هایش روشن است و کل شب از مسجدش صدای ذکر و قرآن می‌آید و آدم‌های عادی‌اش هم به حساب دیگران اولیاء الله هستند.

مرد ناشناس از دنیا رفت ولی پسر می‌دانست که پدرش خاطرات خود را نوشته است اما هرچه گشت آن خاطرات را پیدا نکرد و این بر غم او افزود. چگونه می‌توانم خاطرهٔ پدر را به پسرانم بگویم؟ پس داستان شهر دور چه می‌شود؟

چون خاطرات پدر گم شده بود، راهی نبود جز آنکه پسر خود خاطره سازی کند. پسر تصمیمش را گرفت. حج و سپس شهر صالحان... پسر هم بار سفر را بست و راه مشرق را در پیش گرفت. حجاز و سپس یمن و من الان واقعا نمی‌توانم خاطرات پسر را هم بنویسم. فقط همین را بگویم که تریم دقیقا همان بود که پدر برای آنان بازگو کرده بود... پسر بعد از بازگشت سفرنامه خود را نوشت. این سفرنامه بدون نام به ما رسیده است. سفر به شهر صالحان...

BY عبدالله محمد


Share with your friend now:
tgoop.com/akseMahtab/2025

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Among the requests, the Brazilian electoral Court wanted to know if they could obtain data on the origins of malicious content posted on the platform. According to the TSE, this would enable the authorities to track false content and identify the user responsible for publishing it in the first place. The Channel name and bio must be no more than 255 characters long Choose quality over quantity. Remember that one high-quality post is better than five short publications of questionable value. The group’s featured image is of a Pepe frog yelling, often referred to as the “REEEEEEE” meme. Pepe the Frog was created back in 2005 by Matt Furie and has since become an internet symbol for meme culture and “degen” culture.
from us


Telegram عبدالله محمد
FROM American