tgoop.com/akseMahtab/1971
Last Update:
کار انسان این شکلی است که گویا یافتن برایش از داشتن خوشتر است و اتفاقا خیلیها وقتی مییابند تازه از خود میپرسند که «خب حالا چکار کنم؟». نیت و تلاش ما انگار از جنس دنیا نیست ولی دستاوردهایمان محدود به همین دنیاست. خواستهها نامحدود است و داشتهها هم محدود است و هم ملال آور. خواستهها از داشتهها زیباترند. و این است که ویدیوهای بررسی محصول آنقدر جذابند؛ محصولاتی که هنوز نداریم.
آیا میشود که خواسته را داشته تصور کرد و پرسش آخر را همان اول مطرح کرد که: بعدش چه؟
یا نه؛ آیا میشود داشتهها را بازبینی کنیم؟ مثلا بگویم: خب، من فلان گوشی را میخواهم اما گوشی الانی هم در برابر خواستههای پنج سال قبلم خیلی خوب است. چرا خواسته را با نگاه گذشته نبینم تا داشتهام باارزش شود؟
بحث من اصلا ثروت و فقر نیست. سخنم دربارهٔ احساس ثروت است نه ثروت. هر کسی در هر سطح از دارایی نیازمند حس بینیازی است. چرا حس بینیازی ضروری است؟ چون ذات تو پادشاه است و عرصهات محدود. یک اقلیم است و میلیونها پادشاه. تا رسیدن به سرزمین خودت چگونه با این همه خواستهٔ نامحدود و رسیدنهای ملال آور کنار خواهی آمد؟ با حسی پادشاهگونه: احساس بینیازی.
امروز پس از افطار به داشتهها فکر کن. این گرسنگی اختیاری، تنظیم کننده است. گرسنگی و تشنگی به ما میگویند سیری آنقدر هم بدیهی نیست. سیری و گرما و سقفی بالای سر و امنیت. بالای نود و پنج درصد رفاه همین است. حواس مردم اما پرتِ آن مقدار باقی مانده است.
«هر یک از شما شب را با خانوادهاش در امنیت به صبح رساند در حالی که بدنش سالم بود و غذای روزش را داشت، انگار همهٔ دنیا را در اختیار دارد». (بخاری در الأدب المفرد و ترمذی).
BY عبدالله محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/akseMahtab/1971