tgoop.com/Soroush_Philosopher/6045
Last Update:
بشریت راه بسیار بلندی آمده تا به اینجا رسیده است. جایی که رهبران مذهبی دو دین بزرگ جهان، مسیحیت و اسلام، در یک اتاق و خانه، مینشینند و به گفتوگو درباب صلح و آزادی و ادیان مشغول میشوند و مهربانانه هم را ترک میکنند. یکی پاپ و یکی آیت الله، یکی کاتولیک و یکی شیعه، یکی پیرو عیسی و یکی مرید محمد.
بشر روزگاری کار و بارش ستیز و جدال دینی بوده است. حضور غالب ادیان اقتدارطلبی که هدف را در سلطه مطلق بر جهان و ساختن عالم و جامعهای یکنواخت با یک دین و آیین میدیدند، کافی بود تا شمشیرها نیرو بگیرند. کافرکُشی و قتل مرتد و شکنجه اهل بدعت و الحاد، در جهان ادیان چنان بود که حتی عارفان و عاشقان خدا هم بر آن صحه مینهادند و مهر تأیید بر خشونتهای مذهبی میزدند. حتی آن دسته از اهل ایمان که برداشت متفاوتی با دین غالب داشتند، قربانی این خشونتها میشدند. گاهی هم از مرزها فراتر میرفتند و کار به جنگهای بزرگ و خونین دینی میکشید. اصل بر حذف بود، دایرهی انسانیت تنگ بود و محدود به حدود و خطوط دینی.
ادیان آنقدر بر سر خود و هم کوبیدند که رفتهرفته، سرهایشان را عقب کشیدند. دیدند که میان این همه خون و جنگ، چیزی که نمیتوان انکارش کرد، کثرت و تفاوت میان آدمهاست. گریزی از این نبود و جدال هم، نتوانست آنچنان که باید، افراد را یکدست کند. گویی در برابر فاجعهی جنگهای دینی، باید تحمل دیگری تحمل میشد.
اما به تدریج، با توسعهی تمدن بشر و ظهور تمدن جدید، انسان دریافت که میتواند به جای سر بریدن گفتوگو کند، به جای جنگیدن صلح کند، به جای ستیز تعامل، به جای خشونت مدارا، به جای دگرستیزی دگرپذیری، به جای حذف پذیرش. پس دایرهی انسانیت وسیعتر شد، خشونت کمتر و مدارا بیشتر، و حقوق بشر، ضامن آدمیت و صلح.
جان رالز میگوید هنگام جنگهای دینی مردمان دربارهی سرشت برترین خیر و اساس ضرورت اخلاقی در قانون الهی شکی به خود راه نمیدادند و بیچونوچرا ایمان میآوردند. اما پرسش اساسی این بود «پدیدآییِ جامعه با انسانهای برخوردار از باورهای دینی گوناگون چگونه امکانپذیر است؟» این پرسش آن چیزی است که بنیاد جامعه و بشر را دگرگون میکند و مبنای مدارا و رواداری میشود. از این روست که رالز خاستگاه تاریخی لیبرالیسم را «جنبش اصلاح دینی و پیامدهای آن، با ستیزهای دیرپای بر سر رواداری دینی» میداند. اینجا بود که درک نوینی از «آزادی وجدان و آزادی اندیشه» شکل گرفت و با واقعیت تکثرگرایی، آزادی دینی ممکن شد.
اکنون؛ مسیحیت با گذشتهی سیاهاش، در رویارویی با علم مدرن، هیومانیسم، دموکراسی و حقوق بشر، بر سر عقل آمد و مهار شد. اسلام اما، بدون قرون وسطی، به ترور و خشونت پناه برد و با چپ رادیکال انقلابی رقابت کرد و ایدئولوژی اسلامگرایی را برگرفت. در این میان، وجود کسانی مانند آیت الله سیستانی که به گفتوگو، صلح و تعامل روی خوش نشان دادند، مغتنم و ارزشمند است. البته این کافی نیست، جهد بیشتری لازم است و اجتهاد در اصول واجب. باشد که جهان اسلام هم، از شر خشونت و ترور رها شود و در پناه دموکراسی و حقوق بشر، در امن و امان باشد.
@shahrvand_sabz
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/6045