SOROUSH_PHILOSOPHER Telegram 6029
Forwarded from اتچ بات
و بارها شنیده ایم که گفت :
" سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند."

و من هنگامه هایی که بر این بیت تامل میکنم، درک و تلقی ام نهایتا این میشود که نکویی با عشق‌ورزی توامان است: آنکس نکوست که توان عشق‌ورزیدن دارد؛ همان عشق ورزی که نام و یاد تو ِ انسان ِ مرگ‌پذیر را، حتی از چنگال مرگ ِ روی داده که به تعبیر شاملو دستانش از ابتذال شکننده تر است، می‌رهاند و به جاودانگی پیوند می‌زند.

حافظ، در اتمسفر همین تلقی اما، حتی یک گام بلند پیش می‌نهد و حکم سعدی را گسترش داده و فتوای ِ هشدار دهنده‌ای خود را ابراز می‌نماید که:
" هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نَمُرده به فتوای من نماز کنید!"
یعنی حتی آنکس که زنده است اما تاب و توان عشق ورزی ندارد و دایر ِ وجودش را در حول دوست داشتن ِ دیگری/ان نمی‌چرخاند، در کُنه و اصل ماجرا، فی الواقع، مرده ای متحرک است که خود نیازمند نماز ِ میت است! همانا که عیسی مسیح، در سخن تابناک ِ خود در انجیل متی، آنگاه که شاگردش برای همراهی‌اش از او رخصت خواست و گفت که "سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم." پاسخ داد که : مرا پیروی کن و "بگذار مردگان، مردگان ِ خود را به خاک بسپارند!"
انسانهای به ظاهر زنده اما در باطن مرده ای که چون از عشق تهی اند، نام ِ زنده حقیقی بر آنها نتوان داد چرا که به تعبیر نیچه ای، زنده اند اما زنده زندگی نمی‌کنند.

آری عشق، به نوعی تو را در زندگی، - به معنای شاعرانه و شاملویی کلمه- "رویین‌تن" می‌کند و جاودانه ات می‌سازد، بسان آن داستان کلبه عمو تُم هریت بیچر استو، که برده سیاه پوست بر اربابی که شلاق در دست داشت و بر تن عریان او می‌کوفت گفت، تو اگر تن مرا هم بکُشی، با روح من چه خواهی کرد؟ روحی که چون عشق به آزادی دارد، آزاده است و چون تویی را توان کشتن او هرگز نیست.

اینجا اکنون، در قلب ِ تاریخ ِ دهشتناک ِ معاصر ، این ندا ، اینبار از وجود #الکسی_ناوالنی بزرگترین منتقد پوتین، علیه حاکم ِ مستبد بر می‌خیزد ؛ آن هنگام که او در دادگاهی که او را محکوم به حبس کرده است، فارغ از هیاهو و اضطراب‌ها و هراس‌های شلاق و شکنجه و حبس و مرگ، هنگامی که در جایگاه متهم ایستاده است، برای همسر ِ خود یولیا روی، شکل قلبی بر شیشه می‌کشد و با دستان خود بر سینه خود نشانش می‌دهد : که ما در گلوگاه تاریخ، فارغ از هر اتفاقی که بیفتد، چون زنده‌ایم، زنده خواهیم ماند چرا که از عشق رویین تن ایم ، و آنکه بر نهج ِ عشق نیست، ولو امروز حاکم باشد، فردای ِ تاریخ، در گرداب فنا یا بدنامی، هموست که غرقه خواهد بود.

بنظر من اگر در یک تعبیر، مردن، فراموش شدن است، الکسی ناوالنی هیچگاه نخواهد مُرد، چرا که این تصویر ، برای ثبت و "یاد آوری" همیشگی او در سینه تاریخ ، کافی است.

امین جباری
👍5



tgoop.com/Soroush_Philosopher/6029
Create:
Last Update:

و بارها شنیده ایم که گفت :
" سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند."

و من هنگامه هایی که بر این بیت تامل میکنم، درک و تلقی ام نهایتا این میشود که نکویی با عشق‌ورزی توامان است: آنکس نکوست که توان عشق‌ورزیدن دارد؛ همان عشق ورزی که نام و یاد تو ِ انسان ِ مرگ‌پذیر را، حتی از چنگال مرگ ِ روی داده که به تعبیر شاملو دستانش از ابتذال شکننده تر است، می‌رهاند و به جاودانگی پیوند می‌زند.

حافظ، در اتمسفر همین تلقی اما، حتی یک گام بلند پیش می‌نهد و حکم سعدی را گسترش داده و فتوای ِ هشدار دهنده‌ای خود را ابراز می‌نماید که:
" هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نَمُرده به فتوای من نماز کنید!"
یعنی حتی آنکس که زنده است اما تاب و توان عشق ورزی ندارد و دایر ِ وجودش را در حول دوست داشتن ِ دیگری/ان نمی‌چرخاند، در کُنه و اصل ماجرا، فی الواقع، مرده ای متحرک است که خود نیازمند نماز ِ میت است! همانا که عیسی مسیح، در سخن تابناک ِ خود در انجیل متی، آنگاه که شاگردش برای همراهی‌اش از او رخصت خواست و گفت که "سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم." پاسخ داد که : مرا پیروی کن و "بگذار مردگان، مردگان ِ خود را به خاک بسپارند!"
انسانهای به ظاهر زنده اما در باطن مرده ای که چون از عشق تهی اند، نام ِ زنده حقیقی بر آنها نتوان داد چرا که به تعبیر نیچه ای، زنده اند اما زنده زندگی نمی‌کنند.

آری عشق، به نوعی تو را در زندگی، - به معنای شاعرانه و شاملویی کلمه- "رویین‌تن" می‌کند و جاودانه ات می‌سازد، بسان آن داستان کلبه عمو تُم هریت بیچر استو، که برده سیاه پوست بر اربابی که شلاق در دست داشت و بر تن عریان او می‌کوفت گفت، تو اگر تن مرا هم بکُشی، با روح من چه خواهی کرد؟ روحی که چون عشق به آزادی دارد، آزاده است و چون تویی را توان کشتن او هرگز نیست.

اینجا اکنون، در قلب ِ تاریخ ِ دهشتناک ِ معاصر ، این ندا ، اینبار از وجود #الکسی_ناوالنی بزرگترین منتقد پوتین، علیه حاکم ِ مستبد بر می‌خیزد ؛ آن هنگام که او در دادگاهی که او را محکوم به حبس کرده است، فارغ از هیاهو و اضطراب‌ها و هراس‌های شلاق و شکنجه و حبس و مرگ، هنگامی که در جایگاه متهم ایستاده است، برای همسر ِ خود یولیا روی، شکل قلبی بر شیشه می‌کشد و با دستان خود بر سینه خود نشانش می‌دهد : که ما در گلوگاه تاریخ، فارغ از هر اتفاقی که بیفتد، چون زنده‌ایم، زنده خواهیم ماند چرا که از عشق رویین تن ایم ، و آنکه بر نهج ِ عشق نیست، ولو امروز حاکم باشد، فردای ِ تاریخ، در گرداب فنا یا بدنامی، هموست که غرقه خواهد بود.

بنظر من اگر در یک تعبیر، مردن، فراموش شدن است، الکسی ناوالنی هیچگاه نخواهد مُرد، چرا که این تصویر ، برای ثبت و "یاد آوری" همیشگی او در سینه تاریخ ، کافی است.

امین جباری

BY عبدالکریم سروش و فلاسفه


Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/6029

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Each account can create up to 10 public channels Hashtags ZDNET RECOMMENDS When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. Deputy District Judge Peter Hui sentenced computer technician Ng Man-ho on Thursday, a month after the 27-year-old, who ran a Telegram group called SUCK Channel, was found guilty of seven charges of conspiring to incite others to commit illegal acts during the 2019 extradition bill protests and subsequent months.
from us


Telegram عبدالکریم سروش و فلاسفه
FROM American