tgoop.com/Soroush_Philosopher/5939
Last Update:
🌺◾️ شرحی بر #اوصاف_پارسایان
بخش دهم
■ عمل پارسایان به دنبال علم و آگاهی محقق می شود"
شب را هراسان به سر می برند و صبح را شادمان بر می خیزند. هراسان از غفلتی که ورزیده اند و شادمان از فضل و رحمتی که نصیب آنها شده است.اگر نفسش چیزی را ناخوش دارد و بر او سرکشی کند او هم خواهش نفس را برآورده نمی کند. روشنی چشمش در آن چیزی است که زوال نمی پذیرد و بی میلی اش در آن چیزی که باقی نمی ماند.
انسان متقی اولا به مجاهده با نفس می پردازد و درثانی زهد در دنیا را پیش می گیرد. وی به دنبال پایداری و جاودانگی است نه چیزهایی که زوال می پذیرد و فنا می شود. اما یکی از خصوصیت های روانی انسان این است که رفتار خودش را به گونه ای تنظیم می کند که در داوری دیگران مورد قبول واقع شود. این دست از توصیه های اخلاقی اگرچه باطل نیست اما نسبت به مراعات اخلاق در خلوت مقام پایین تری دارد. لذا انسانی که خدا را ناظر بر رفتار و اعمال خود می بیند مساله مجاهده با نفس را هم مدنظر قرار می دهد.
بنابراین اگر انسان بنگرد که همواره چشمانی تیزبین در عالمی نورانی به نظاره او نشسته است مساله جهاد با نفس هم برای او اهمیت پیدا می کند. این شخص چون چشمانی را حاضر و ناظر می یابد در نگارش سطور شخصیت خود مبارزه با نفس را سرلوحه قرار می دهد. بنابراین رسیدن به خود از آنجا اهمیت می یابد که مجاهده و مراقبه با یک دیگر لحاظ شوند. گویی آدمی مرکب از دو "خود" است و این نفس که در شریعت از آن به "خود" تعبیر می شود همچون چهارپای سرکشی است که علم باید آن را به جلو بکشد و عمل آن را پیش براند.
لذا انسانی که بر چموش تن سوار است مورد نفرین قرار می گیرد و چه نفرینی بالاتر از اینکه او هرگز به مقصد نرسد. درک این نکته منوط به توجه به نفس و درک مراتب نفس است. نفسی که گاهی ملامت گر و گاهی مطمئن و خشنود است. اما این نفس امر واحدی است و همچون نردبانی که پا، گاهی روی پله اول و گاهی روی پله آخر آن است. در این راستا امیرالمومنین(ع)، به نفس چنان ریاضتی می دهد که به صفتی موصوف شود که در آن نفس هرگز سرکشی نمی کند. اما درک این نکته واجب است که باید میان کشتن امیال و مبارزه با آن فرق نهاد. چرا که در غیر این صورت به قول امام محمد غزالی ما نمی خواهیم انسانی بسازیم که غضب و شهوت نداشته باشد؛ وانگهی که اینها از ضروریات وجود انسان است.
با این مراتب، پیامبر رحمت(ص) با علاقه خود در رسیدگی به امور دنیوی شان نشان دادند که من هم خالی از عواطف نیستم و این تصور نادرست است که پیامبر خدا باید از همه چیز تهی باشد.
در توجه به نفس مساله ازخودبیگانگی که در منطق اسلامی از آن به "خودفراموشی" و "کم آوردن از خود" تعبیر شده است در خصوص موجودی تصویر می شود که درکی از خود داشته باشد. اما به صورت کلی ازخودبیگانگی به این معنا است که انسان یک چیز باشد ولی تصورش از خود به گونه ای دیگر جلوه کند. بنابراین با اعوجاج و کجی درون، انسان جهان را کج می بیند و ازهمین روی است که باید علم_آگاهی و عمل با یک دیگر در وجود انسان حضور داشته باشند. با این اوصاف می توان گفت، انسانی زیان کار است که عملش گم باشد و در عین حال بپندارد که فعلی نیکو انجام می دهد. بنابراین مبارزه با نفس به معنای این است که انسان تصویری صحیح از خودش به دست آورد و بر خط مستقیم حرکت کند و کشمکش درونی را بیرون کند و خود را مجدد بسازد. بنابراین، انسانی که خود را خوب می شناسد نه مدح دیگران در او اثر می گذارد و نه ملامت های نابجای آنها. اما می دانیم که انسان به صورتی زندگی می کند که گویی مرگ برایش "یقینی شک آور" است؛ درحالی که اگر پی ببرد که مرگ نزدیک است اعمال و حساب های خود را بر اساس آن تنظیم می کند. در نتیجه اولین مرحله مجاهده با نفس محاسبه خود و پرسش از این است که به دنبال چه هدفی هستیم و در نهایت چه چیزی را می جوییم؟ بنابراین با فراموشی مرگ به "ازخودبیگانگی" می رسیم.
مع الوصف، انسان پارسا ماندنی ها و رفتنی ها را درک می کند و می یابد که مهم ترین صفت این دنیا "فنا" است. و از این روی خود را از چنگال آن می رهاند.
جان گشاید سوی بالا بالها/ در زده تن در زمین چنگال ها
ادامه دارد...
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5939