tgoop.com/Soroush_Philosopher/5937
Last Update:
🔴◾️ سخنی در باب #علم_و_دین 8
#اددمین_کانال
■ تعریف و حقیقت مذهب [بخش دوم]
البته تمام مسائلی که اینجا صحبت شد، برای شما تازگی نداشته است. شایان ذکر است که نماینده علوم طبیعی هم، باید این معنی و مفهوم مذهب در اجتماع انسانی را به رسمیت بشناسد، اگر میخواهد درباره رابطه حقیقت مذهبی و حقیقت علمی تأمل و تفکر کند.
نزاع [Konflikt] بین این دو حقیقت، اثر مهمی در تاریخ تفکر اروپا از قرن ۱۷ به بعد گذاشت. نقطه شروع این نزاع، مسئله #محاکمه_گالیله در دادگاه تفتیش عقاید [Inquisition] در سال 1616 میلادی است، که در آن، عقیده کپرنیک مطرح بود و بعد از آن بیشتر در مورد نزاع بین علم و مذهب به بحث پرداخته شد. (Heisenberg. ۱۹۸۴: ۳۰۴-۳۰۷)
خلاصه آنکه آقای کاستلی [Castelli] شاگرد گالیله اظهار کرد که فیلسوفان الهی میبایست سعی کنند کتاب مقدس [Bibel] را با در نظر گرفتن حقایق علمی تفسیر کنند. ولی این اظهار نظر حمله به کتاب مقدس محسوب میشود. به این دلیل گالیله مجبور شد، طبق رأی دادگاه از نظریهاش صرفنظر کند. درباره ی جزییات این قضیه نمیتوان صحبت کرد. فقط باید بگویم که هر دو طرف، خود را بر حق میدانستند چون هر یک به طریقی، ارزشهای عالی را در خطر میدیدند، و از آن، میبایست دفاع کنند. گالیله نمیخواست نگاه جدید به نظم الهی را از دست بدهد و کلیسا هم فکر میکرد که کسی حق ندارد، پای خود را از تصویر جهان بر مبنای عقاید مسیحیت فراتر گذارد. قضات دادگاه به مرجعیت علمی گالیله احترام میگذاشتند و نمیخواستند مانع تحقیقات او شوند ولی میخواستند از به وجود آمدن ناآرامی در تصویر سنتی مسیحیت درباره ی جهان جلوگیری کنند. بالاخره به خاطر اشتباههایی که شد، رأی تکاندهنده دادگاه علیه گالیله صدمات شدیدی به کلیسا وارد کرد. (Heisenberg, ۱۹۸۴: ۳۰۷-۳۱۰)
خلاصه چه ارزشی امروز میتوانیم برای این استدلال قائل شویم، که انسان اجازه ندارد بدون تأمل، ناآرامی و بیاطمینانی در یک تصویر جهانی وارد کند که بهعنوان قسمتی از ساختار فکری اجتماع، نقش مهمی در هماهنگی زندگی در جامعه بازی میکند. بعضی از متفکران اصولگرا [radikal]، امروزه با تمسخر نسبت به این استدلال عکسالعمل نشان میدهند. آنها به این مطلب اشاره میکنند که مسئله سر حفظ بقاء ساختار قدرت خیلی قدیمی است که باید برعکس، فکری شود تا چنین ساختارهای اجتماعی هر چه زودتر تغییر کند یا از بین برود. اما به این متفکران اصولگرا، باید یادآوری کرد که نزاع بین کلیسا و علم و جهانبینی حاکم هنوز هم وجود دارد و در حقیقت در حکومتهای خودکامه که در آنها ماتریالیسم دیالکتیک، بهعنوان اساس تفکر انتخاب شده است، این مسئله دیده میشود. برای مثال فلسفه اتحاد جماهیر شوروی نتوانست نظریههای نسبیت [Relativität] و کوانتوم [Quantum] را تحمل کند و با آنها کنار بیاید، بهخصوص در مسائل مربوط به جهانشناسی، عقاید مختلف سخت با یکدیگر برخورد میکردند. در سال ۱۹۴۸ میلادی، در شهر لنینگراد، کنگرهای دربارة مسائل ایدئولوژیکی علم نجوم برگزار شد تا دربارة مسائل مربوطه، بحث کرده و قراردادهایی در آن باره امضا کنند.
در اینجا مساله سر نزاع بین تشکل فکری یک اجتماعی است که ذات آن، باید کمی ایستا باشد و تشکل فکری دینامیکی اجتماعی که همیشه در آن تجربیات علمی جدید باید ادامه داشته باشد. جامعهای که با تحولات و تغییرات انقلابی به وجود آمده است، سعی میکند دارای فکر ثابتی باشد تا بتواند اساس همیشگی جامعه جدید را پایهریزی کند. بیاطمینانی کامل به معیارها برای همیشه قابل تحمل نیست. اما علم دنبال توسعه است. وقتی که علم یا یک علم دیگری، اساس جهانبینی شود که در ماتریالیسم دیالکتیک Dialekti]) (Materialis] همین مسئله مورد نظر است، آنگاه فقط علم، دهها سال پیش یا قرنها پیش میتواند وجود داشته باشد و با ثبات زبان نیز، دوباره امکان پیدایش یک نزاع جدید وجود دارد. به این دلیل به نظر میرسد که بهتر است، با تصاویر و تمثیلها برای رابطه بزرگ (رابطه با کل) از ابتدا توضیح دهیم که در اینجا، یک زبان شعری برای همه ارزشهای انسانی با سمبولهای زنده به وجود آمده، اما از زبان علمی صحبتی به میان نیامده است. (Heisenberg, ۱۹۸۴, pp ۳۱۰-۳۱۱)
💠 ادامه دارد ...
❇️ به ما بپیوندید 🌐
https://www.tgoop.com/Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه

Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5937