tgoop.com/Soroush_Philosopher/5922
Last Update:
د). نتیجه
از مجموع این ملاحظات میتوان نتیجه گرفت که پدر، مادر یا سرپرست کودک حق دارند ارزشهای مذهبی خود را به کودکشان آموزش دهند، حتی اگر این ارزشها مناقشهبرانگیز باشند و حتی اگر از دیدگاه بدیل «خرافه» به نظر آیند. اما این حق، مطلق نیست بلکه باید دستکم این دو قید را برآورده کند:
۱. حق آموزش مذهبی شامل نقض ملاحظات عینی حقوق بشری نمیشود ـــ به توضیحی که پیشتر گذشت.
۲. آموزش مذهبی باید همراه با آموزش سنجشگرانهاندیشی (critical thinking) و آشنایی با تنوع فکری/کنشی باشد.[۳]
آموزش سنجشگرانهاندیشی قرار است کودک را برای فکر کردن مستقل آماده کند و مانع از آن شود که آموزش مذهبی تبدیل به مغزشویی شود. مثلا میتوان از چهار سالگی به کودک «فلسفه برای کودکان» (p4c) آموزش داد و از این طریق، هم ذهن او را نقاد باور آورد و هم او را با سبکهای زیست و طرز فکرهای دیگر آشنا کرد. این دو قید خاص البته علاوه بر قیود عامی است که هرگونه آموزش اخلاقی و کارآمدی باید رعایت کند.
نکتهی آخر اینکه کسی ممکن است با نقد من به اسطورهی «طبیعی بودن خداناباوری» و اسطورهی «تربیت خنثی» همدل باشد اما همچنان بگوید این نقدها تنها استدلالهای منتقدان آموزش مذهبی را ردّ میکند اما روا بودن اخلاقی آموزش مذهبی را به شکل ایجابی نشان نمیدهد. در پاسخ میتوان گفت اصل بر این است که عملی اخلاقا روا است مگر خلاف آن ثابت شود. بر این اساس، برای موجه بودن کنشی ارادی و اختیاری لازم نیست برای روا بودن اخلاقی آن مستقلا دلیل ایجابی آورد (گرچه میتوان چنین کاری هم کرد اما ضرورت ندارد) بلکه کافی است اطمینان یافت که استدلالی قانعکننده علیه روا بودن اخلاقی آن در دست نیست.
در این نوشته من استدلال کردم که استدلالی قانعکننده علیه روا بودن اخلاقی آموزش مذهبی در دست نیست و همین کافی است تا به شکل موجهی باور آورد که تحت شرایطی آموزش مذهبی اخلاقا روا است. [۴]
✍ #یاسر_میردامادی
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5922