tgoop.com/Soroush_Philosopher/5921
Last Update:
ج). علیه اسطورهی «تربیت خنثی»
اما اگر آموزهی «طبیعی بودن خداناباوری» نمیتواند آموزش مذهبی را ناروا سازد، شاید آموزهی «تربیت خنثی» بتواند. در باب این آموزه چه میتوان گفت؟ تردیدی نیست که در جامعهای چندفرهنگگرا و لیبرال، آموزش عمومی باید غیر ایدئولوژیک باشد، به این معنا که جانب دین و مذهب خاصی را در آموزش عمومی نگیرد و دانشآموز را با فرهنگهای مختلف آشنا سازد.
پیادهسازی بیطرفی آموزشی در حوزهی عمومی البته کار دشواری است و عدهای از محققان تعلیم و تربیت حتی از ناممکن بودن آن سخن گفتهاند. اما از حوزهی عمومی که بگذریم، عدهای کوشیدهاند وضع مطلوب آموزش در حوزهی خصوصی را نیز بر اساس الگوی مطلوب آموزش در حوزهی عمومی بنا کنند. اما در حوزهی خصوصی سخن گفتن از این که «بدیهی است که تنها باید باورهای غیر جانبدارانه به کودک آموزش داد» اسطوره است (تذکر: ادعای بداهت کردن برای این آموزه، باوری اسطورهای است. خود آموزهی «تربیت خنثی»، بی آنکه برای آن ادعای بداهت کرد، گرچه کاذب یا دستکم غیر موجه است اما باوری اسطورهای نیست).
مشهورترین مدل اسطورهی «تربیت خنثی» میگوید: به کودک در حوزهی خصوصی نیز تنها اخلاقی زیستن را بیاموزید و نه هیچ چیز دیگر. اما این مدل، که ظاهرا خنثی
مینماید، خود بر ایدهای غیر بدیهی و مناقشهبرانگیز بنا شده که میگوید حتی در حوزهی خصوصی نیز دین از اخلاق سراسر جدا است. این در حالی است که دستکم از نظر تاریخی دیانت و اخلاق با هم پیوند تنگاتنگی داشتهاند، به طوری که از نظر سنتی آموزش اخلاقی عموماً در ضمن آموزش دینی بوده است.
حتی اگر به فرض معلوم شود که، به لحاظ نظری، دین و اخلاق از یکدیگر سراسر جدا هستند باز هم این نکتهی تاریخی اهمیت تربیتشناسانهی خود را دارد. گرچه از نظر فلسفی تلاشهایی برای نشان دادن «استقلال کامل اخلاق از دین» صورت گرفته و این بحث همچنان ادامه دارد، اما بحث ما در فلسفهی تعلیم و تربیت است نه در فلسفهی اخلاق. حتی اگر به فرض معلوم شود که نظراً دین و اخلاق کاملا از هم مستقل اند، باز هم جدایی عملی دین و اخلاق از نظر تاریخی امری کمسابقه بوده و تنها در یکیدو قرن اخیر به تدریج رخ داده است.
از این گذشته، حتی اگر نظریهی «استقلال کامل اخلاق از دین» نظریهای قابل دفاع باشد باز هم نظریهای خنثی نیست، بلکه نظریهای است که رقیب دارد و گفتوگو در باب آن پایان نیافته و هنوز نتوانسته نظریههای رقیب را به بایگانی تاریخ اندیشهها بفرستد. به تعبیر دیگر نظریهی «استقلال کامل اخلاق از دین» هنوز تبدیل به یگانه نظریهی قابل دفاع در این موضوع نشده است. پس، سخن گفتن از «تربیت خنثی» در حوزهی خصوصی نوعی دوپینگ برای بیرون راندن نظریهی رقیب به نظر میرسد، تا اینکه نظریهای مدلّل و محترم در فلسفهی تعلیم و تربیت باشد. به دیگر سخن، این ایده که در آموزش حوزهی خصوصی، خداناباوری وضع خنثی است اما خداباوری وضع جانبدارانه است، در ترازوی تحقیق وزنی ندارد.
👇👇👇
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5921