tgoop.com/Soroush_Philosopher/5847
Last Update:
از دوران ارسطو تا دوران حاضر، فیلسوفان همواره یک سوال بسیار مهم را مقابل ما نهاده اند؛
Why there is?
Something rather than nothing?
چرا بجای آنکه چیزی نباشد، چیزی هست؟
شکی وجود ندارد که این سوال تنها میتواند از یک ذهن فلسفه خوان و دقیق النظری که میخواهد عالمانه و فیلسوفانه وارد مقوله خداشناسی شود می تراود.
وانگهی ما در طرح این سوال، خود را از دایره ایده آلیسم خارج میکنیم.
یعنی از پیش می پذیریم که چیزی هست.
دلیل اینکه از ایده آلیسم فاصله میگیریم اینست که ممکن است ایده آلیست ها بگویند همه چیز خواب و خیالی بیش نیست.
و این یک تفکیک عقلانیست که ما انجام داده ایم. و قائل به بودن عدم و وجود هستیم. و برای بودن و نبودن بدنبال دلیل هستیم. و سوال میکنیم که پدیده ها میتوانستند نباشند. پس چرا هستند؟
وقتی واژه "چرا" [why] را بکار میبریم، نشانگر اینست که اصل #علیت را پذیرفته ایم.
این نکته را هم باید بگوییم که با تئوریهای علمی مثل Big Bang و تکامل نمیتوان به این سوال پاسخ گفت.
و امثال #داوکینز و هیچنز و دیگر همسرایان که کمترین درکی از فلسفه ندارند، تصورشان بر اینست که میتوانند با فرگشت و #داروینیسم، پیچیدگی های و مناسبات جهان را تبیین عقلانی کنند. و در مقابل این سخن #سوئین_برن خلع سلاح میشوند که "فرگشت و مکانیسم های مترتب بر آن، خودش یک ماشین ماشین ساز هستند نه بیشتر. یعنی فرگشت و بیگ بنگ و ... خود، قاعده و روشی هستند که وجودشان نیازمند تبیین است. مانند رباتهایی که در خط تولید خودروسازی هستند. و امثال داوکینز و رفقا وقتی میخواهند نحوه تولید خودرو را توضیح دهند به رباتها و دستگاههای خط تولید نظر میکنند. و غافل اند از فکر و شعور مهندس یا مهندسانی که این رباتها را ساخته اند.
گفتیم که با تمسک به تئوریهای علمی نمیتوان به این سوال؛ "چرا بجای آنکه چیزی نباشد چیزی هست" پاسخ گفت.
برای اینکه پرسش کننده خواهد پرسید چرا بجای آنکه مهبانگی نباشد، مهبانگی هست؟. و بر همین سیاق، اقامه کنندگان فکت های علمی دست روی هر چه بگذارند، این سوال گریبان آنها را خواهد گرفت. و هر چه پس تر بروند، بار این سوال همچنان بر گرده آنان سنگینی خواهد کرد.
پس بدنبال یافتن پاسخ علمی، فیزیکی و بایولوژیک برای این سوال، کاریست عبث و نابخردانه.
البته باید به اینها حق داد که از پس این پرسش برنیایند. چرا که این جماعت را فلسفیدن نمی آید. فلسفه، بر خلاف تصور اینها نسخه تفسیر نمونه منزل پدربزرگشان نیست که یک بار آن را خوانده باشند و با کمک آن طومار فلسفه دین را پیچیده باشند. و بدلیل همان تک منبعی بودنشان به ناچار تنها براه علم میروند. اینها میخواهند بدانند این مرحله ای که در آن هستیم، مرحله جلوتر از آن چه بوده است؟
fine!
بسیار هم خوب. حتی ممکن است روزی هم به پاسخ درست برسند.
اما باید بدانند این پاسخ، جواب سوال ما نیست. چرا که سوال ما اساسا سوال علمی نیست. بلکه یک سوال فلسفی است. و مراد از فلسفی هم یعنی پیشینی. یعنی پیش از تجربه. یعنی عقلی محض. یعنی پرسش از اینکه علت وجود چیست؟
چرا چیزی که هست، هست؟ و چرا بجای آنکه نباشد، هست؟
ماههاست که من منتظر یک پاسخ فلسفی و عقلانی از جانب این آتئیست های محترم هستم. اما دریغ از یک پاسخ.
بناچار خود ما تصمیم گرفتیم که بجای آنها پاسخ دهیم.
ابتداء به ساکن باید گفت که نفس طرح این سوال و کوشش برای پاسخ، اعم از اینکه به پاسخ مقنعی برسیم یا نرسیم، به ما میگوید که رویکرد به خدا و aproach کردن او چگونه بوده است.
رویکرد به خدا بر طبق آنچه که این تاریخ ناخوانان می گویند، از روی ترس و اوهام نبوده است. از روی جهل و بیخردی هم نبوده است. و کسانی که این سخن را میگویند، ذهن مغشوشی دارند. مایه اش اندکی جهل و بیسوادیست.
اینکه چون آدمیان از زلزله و سیل و دیگر بلایای طبیعی هراس داشتند، لاجرم به ساختن خدا پرداخته اند. اگر اینها ذره ای تاریخ و انسان شناسی خوانده بودند باید می فهمیدند که آدمیان [دست کم فرهیختگان] بدنبال تفسیر عقلانی جهان بودند. و لذا یک تئوری بنام تئوری خدا را مطرح کردند. و بدنبال طرح سوالی عقلانی و فلسفی، پاسخی به آن داده اند. و این محصول کمال قوه عاقله بشری است.
پس کوشش انسان برای ارائه یک تفسیر عقلانی از جهان، او را بسمت خدا کشانده است. نه بزعم این جاعلان و جاهلان، ترس از حوادث. نه جهل به امور و پدیده ها. اینها دقیقا توهمات خودشان از تفسیر مقوله خدا را بر زبان می رانند.
ناگفته پیداست که روی سخن ما با عوام نیست. عوام، خداشناسی شان هم عوامانه است. لذا خداشناسی، هم عوامانه است هم عالمانه.
بر همین سیاق طبیعت شناسی هم به دو گونه عوامانه و عالمانه است.
👇👇
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5847