tgoop.com/Soroush_Philosopher/5821
Last Update:
روایت رسمی شیعه از ماجرای غدیر، با بهمیان آوردن نصب الهی، امر سیاست و حکومت را، بدل به امری الهی، آسمانی، مقدس، غیربشری و غیرمردمی میکند. پیامبر، شخصی را نصب و معرفی نکرد بلکه خداوند، علی را برگزید و نبی در واقع نصب الهی را با امت درمیان نهاد. دستی از آسمان، از سوی خدا، آمد و علی بن ابیطالب را نصب و انتخاب کرد و خلافت را شایستهی او دید. پیامبر هم، فرمان الهی را به مردم اطلاع داد. شیعه کمال دین را هم در این پیام و نصب الهی میبیند.
این روایت نقشی که امروز به خود گرفته است، نقشی ضد دموکراتیک است؛ مانعی است در برابر فهم و درک امر سیاسی و امر دموکراتیک. شیعهای که امروز حکومت تشکیل داده است، بر این روایت و داستان تکیه میکند و به آن، بهمثابه مبنا و پشتیبانی دینی برای سیاست و رفتار خود، مینگرد.
روایت رسمی شیعه، بر حق پیشین حکومت، بر حق و نصب الهی، استوار است؛ حاکم از پیش و از جانب خدا، حق حکومت دارد. شیعه اما داستان غدیر را، از زمینه و زمانهی تاریخی خود بیرون میآورد و آن را در تمام تاریخ بشر، بسط و تعمیم میدهد تا امروز.
ما اما امروز، باید بدانیم که امر سیاسی، امری زمینی و بشریست نه متعالی و الهی. حکومت نیز، امری انسانی و قراردادی و اعتباریست که باید مبتنی بر حق فردی باشد و مشروعیت خود را، از رضایت و تأیید مردمان بگیرد. حق و نصب الهی، که جا را بر حق و انتخاب بشری تنگ میکند، وجود ندارد و دستی از آسمان، حاکمان را بر تخت قدرت نمینشاند. حق نصب و عزل، حقی زمینی است و ازآنِ مردم. این البته دستاورد عصر لیبرال است اما روایت بیزمان شیعه، مانع از فهم آن میشود.
روایت نهجالبلاغه البته روایتی است متفاوت. میتوان دریافت که برای علی بن ابیطالب هم، حکومت امری بشری و قراردادی بوده است. او در نامهای* خطاب به معاویه گفت که همان مردمی که با خلفای دیگر بیعت کردند، بر همان مبنا با او هم بیعت کردند. علی در آن نامه، این نکتهی مهم و اساسی را ذکر کرد که «اگر[مردم بیعتکننده] دور مردی جمع شدند و او را امام ناميدند، چنين کاری مورد رضای خداوندی است». یعنی، مردمانی که بیعت کردهاند، امام و رهبر را انتخاب میکنند و خدا از همین شیوه، راضیست. رضایت خداوند، در انتخاب و نصب مردمان است. و بر همین اساس است که علی بن ابیطالب در خطبهای** آورده است «دست خدا همراه جماعت است» و توصیه کرده است «با سواد اعظم باشید». در طبری هم ذکر شده است که علی در اولین سخنان خود پس از خلافت گفت «ای مردم با موافقت و اجازه، این کار شماست و هیچکس بیدستور شما حقی بدان ندارد».
برای همین میشود دریافت که آن روایتی که ولایت معنوی را از غدیر بیرون میکشد نه ولایت و امامت سیاسی را، با روایت خود علی بن ابیطالب سازگارتر است. البته باید دانست که نه نهجالبلاغه و نه هیچ متن کهن دینی دیگری نمیتواند پشتیبان دموکراسی و اندیشهی دموکراتیک باشد. مردم و بیعتکنندگان از امت اسلام بودند نه از ملت. اسلام و مسلمانان در عصر دارالاسلام، حق و امتیاز ویژهای در حکومت داشتند اما در نهایت، امتی مکلف بودند با شریعتی تکلیفمدار. و این در روزگاری که نه خبری از تفکیک قوا و محدود کردن قدرت بود و نه از دولت-ملت و حق شهروندی اثری وجود داشت، امری طبیعی و متعارف بود. علی بن ابیطالب در نهایت، از شیوهی حکومت در عصر خودش، پیروی کرد اما آن شیوه، به پایان رسیده است.
* نامه ۶
** خطبه ۱۲۷
@shahrvand_sabz
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه

Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5821