tgoop.com/Soroush_Philosopher/5801
Last Update:
یک جامعهی دموکراتیک نوین نه تنها با تکثرِ آموزههای فراگیر دینی، فلسفی و اخلاقی بلکه با تکثر آموزههای فراگیر ناهمساز و در عین حال معقول مشخص میگردد. هیچ یک از این آموزهها پذیرفتهی همهی شهروندان نیست. همچنین نمیتوان انتظار داشت که در آیندهی پیشبینیپذیر یکی از آنها، یا آموزهی معقولِ دیگری، از سوی همهی شهروندان، یا نزدیک به همهی آنان، پذیرفته شود. لیبرالیسم سیاسی چنین میانگارد که، به دلایل سیاسی، تکثری از آموزههای معقول و در همان هنگام ناهمساز، نتیجهی طبیعی بهرهگیری از عقل آدمی در چارچوب نهادهای آزاد یک حکومتِ دموکراتیکِ استوار بر قانون اساسی است. لیبرالیسم سیاسی همچنین میپندارد که یک آموزهی فراگیر معقول، ضروریات یک حکومت دموکراتیک را نفی نمیکند. البته ممکن است یک جامعه از آموزههای نامعقول و ناعقلانی، و حتی دیوانهوارانه، نیز برخوردار باشد. در این جاها مسأله همانا حفظ آنها به گونهای است که وحدت و عدالت جامعه را سست نکنند.
خاستگاه تاریخی لیبرالیسم سیاسی(و خاستگاه تاریخی لیبرالیسم به معنای گستردهتر) جنبش اصلاح دینی و پیامدهای آن، با ستیزهای دیرپای بر سر رواداری دینی در سدههای شانزدهم و هفدهم، است. چیزی مانند درک نوین از آزادی وجدان و آزادی اندیشه آغاز شد. همانگونه که هگل گفته است، تکثرگرایی بود که آزادی دینی را ممکن ساخت نه خواست لوتر و خواست کالون. البته ستیزهای دیگر نیز از اهمیت سرنوشتسازی برخوردار بودند، مانند ستیزها بر سر محدودسازی قدرت سلطان مطلق با اصول درخوری در چارچوب قانون اساسی که پاسدار حقوق و آزادیهای اساسی باشند. ولی با همهی اهمیت ستیزهای دیگر و اهمیت اصول پیشنهادی برای فرونشاندن آنها، واقعیت تکثر دینی، همچنان برجاست.
لیبرالیسم سیاسی واقعیت تکثرگرایی معقول را چونان تکثرگراییای در زمینهی آموزههای فراگیر، از آن میان آموزههای دینی و آموزههای نادينی، میپذیرد. این تکثرگرایی نه فاجعه بلکه پیامد طبیعی کنشگریهای عقل انسان در چارچوب نهادهای آزاد دیرپا به شمار میآید. فاجعه شمردن تکثرگرایی معقول فاجعه دانستن خود کنشگری عقل در شرایط آزادی است. به راستی، کارایی «قانون اساسیگراییِ» لیبرال چونان کشف یک امکان اجتماعی تازه جلوه کرد: امکان یک جامعهی تکثرگرای برخوردار از پایداری و هماهنگیِ معقول. پیش از کاربست پیروزمندانه و سازشآمیز رواداری در جامعههای برخوردار از نهادهای لیبرال راهی برای شناخت این امکان وجود نداشت.
مسألهی لیبرالیسم سیاسی، پیشنهاد مفهومی از عدالتِ سیاسی برای یک رژیمِ دموکراتیکِ استوار بر قانون اساسی است که چندگونگی آموزههای معقول-که همواره یکی از ویژگیهای فرهنگ یک دموکراسی آزاد است- آن را بپذیرد.
جان رالز، مقدمه کتاب «لیبرالیسم سیاسی»، ترجمه موسی اکرمی.
@shahrvand_sabz
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه

Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5801