tgoop.com/Soroush_Philosopher/5684
Last Update:
🔴◾️ #اندیشه_سیاسی_جان_لاک
بخش هفتم
افراد برای بیرون آمدن از وضع طبیعی، و بویژه وضع جنگ، که از پیامدهای فقدان قدرت مشترک است، قراردادی که
منعقد میکنند تا اجتماعی سیاسی [society political or Civil] ایجاد کنند. قدرت سیاسی، با این قرارداد و توافق مردم و با اعتمادی که آنان به داور مشترک تفویض میکنند، ایجاد میشود و آن اقتداری است که به گونه ای که گذشت، «نسبتی با اقتدار پدر» ندارد. #جان_لاک، در نخستین رساله، توضیح مفصلی درباره ادعای فیلمر آورده بود، اما، پیش از تبیین سرشت اجتماع سیاسی، در فصل ششم از دومین رساله نیز بار دیگر اشاره هایی را درباره تمایز میان دوگونه قدرت میآورد .
نظریه پردازان سلطنت مستقل اقتدار مطلق پادشاه را از اقتدار مطلق پدر بر فرزندان قیاس میگرفتند و برای توجیه نظرخود به آیه های کتاب مقدس استناد میکردند. پیشتر، گفتیم که لاک استناد به آیه 12 از فصل بیستم سفر تکوین را که در آن آمده بودکه به پدر و مادر خود احترام بگذار! به صورتی که رابرت فیلمر جزئی از آیه را حذف کرده بود، موجه نمیداند . او بار دیگر، در فصل ششم، مینویسدکه اگر تفسیر به رای این آیه میتوانست توجیهی برای اقتدار مطلق شاهان به دست دهد ،در این صورت، موجب سستی بنیان سلطنت میشد، زیرا، برابر مفاد آیه، مادر نیز میبایست سهمی مساوی با پدر از اقتدار داشته باشد و بدینسان، قدرت مطلق یک نفر به قدرت تقسیم شده دو نفر تبدیل میشد. معنای برابری آن نیست که هیچگونه تمایزی میان افراد بشر وجود نداشته باشد. تمایزهای ناشی از شایستگی افراد و پایگاه اجتماعی آنان مانع برابری طبیعی و نیز برابري در سلطه و حوزه صلاحیت حقوقی فردی بر فرد دیگر نیست، بلکه منظور از برابری«حق برابری است که هر فردی به آزادی طبیعی خود دارد بی آنکه تابع اراده و اقتدار فرد دیگری شود» . اگرچه «کودکان در وضع برابری» زاده شده اند، اما تا زمانی که از آنان رفع حجر نشده باشد، از برابری کامل برخوردار نمیشوند. اقتدار پدر و مادر بر فرزندان ناشی از وظیفه ای است که برای آموزش و پرورش فرزندان بر عهده آنان گذاشته شده و آنگاه نیز فرزندان به سن قانونی میرسند، ولایت پدر و مادر بر آنان
وجهی نخواهد داشت. «این وظیفه همان است که خداوند و طبیعت برعهده انسان، و دیگران موجودات، گذاشته است تا از فرزندان خود تا رسیدن به سن بلوغ و استقلال پیدا کردن آنان مراقبت کنند، اما این قریه و دلیل اندکی بر اقتدار شاهانه پدر و مادر است.لاک این پرسش را نیز مطرح میکند که آیا دلیلی وجود دارد که بر پایه آن بتوان از ادامه ولایت مطلق و خودسرانه
[dominion arbitrary absolute an] پدر دفاع کرد. تردیدی نیست که این ولایت، به هر حال، موقتی است، بسط ید بر جان و مال آنان را شامل نمیشود و تا زمانی ادامه پیدا میکند که آموزش و پرورش فرزندان کامل شود، «اما مادر نیز سهمی از این قدرت را دارد.» فرزندان با رسیدن به سن بلوغ از قیمومت پدر ومادر خود آزاد میشوند همچنانکه پیشتر پدر نیز خود را از ولایت پدر خود آزاد ساخته بود. بدینسان، پدر و فرزندان او،
به طور مساوی، تحت فرمان قانون طبیعی یا قانون مدنی کشور متبوع خود [country their of law municipal]
قرار میگیرند، اما استقلال فرزندان مانع از این نیست که آنان در قبال پدر و مادر خود وظایفی داشته باشند که همانا احترام به آنان است، اگرچه این احترام و وظیفه مراقبت از پدر و مادر در مواردی ضرورت پیدا کند، به معنای آن نیست که پدر و مادر حق داشته باشند اراده خود را بر فرزندان تحمیل یا در زندگی آنان مداخله کنند.وانگهی، پادشاه نیز بر تخت خود باید همان احترام را به مادر خود بگذارد، اما این احترام نه از اقتدار او میکاهد و نه پادشاه را تابع مادر قرار میدهد.
اقتدار پدر و مادر محدود، موقتی و نیز قابل انتقال به غیر است و این تفاوت آشکاری با قدرت قانونگذاری دارد. «این دو قدرت، پدری و سیاسی، به طورکامل متمایز و جدا از هم هستند، بر مبناهای متفاوتی استوار شده اند وغایتهای متفاوتی را دنبال میکنند.
ادامه دارد ...
#فلسفه_سیاسی
#جان_لاک
#جان_رالز
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5684