tgoop.com/Soroush_Philosopher/5669
Last Update:
🌺◾️ سخنی در باب #علم_و_دین 13
✍ #اددمین_کانال
◾️ تعریف و حقیقت مذهب
به این ترتیب برای کلمه «مذهب»، معنی عمومی دیگری تعریف کردیم تا معنیای که برای مذهب معمولاً به کار میرود. این معنی از مذهب شامل تمام محتوای فرهنگهای مختلف و در زمانهای مختلف میشود، حتی در جاهاییکه مفهوم «خداوند» به کار میرود. فقط در تشکلهای فکری اجتماعی که در حکومتهای خودکامه جدید، دنبال میشود و در آن موضوع «متعالی» [Tranzedental] کاملاً حذف شده است، ممکن است انسان شک کند که آیا اصطلاح «مذهب» هنوز هم به معنای کامل به کار میرود؟
آقای گواردینی در کتاب خود به نام «داستان داستایوفسکی» به عالیترین وجه نقش مذهب در چهره یک اجتماع انسانی و زندگی فرد در آن را توصیف کرده است. او نشان میدهد که در هر لحظه انسان در مبارزه بهخاطر حقیقت مذهبی زندگی میکند. زندگی این تشکلها تا اندازه زیادی از روح مذهب مسیحیت نشأت گرفته است. و به این ترتیب پیروزی یا شکست به خاطر کار خیر نقش مهمی بازی نمیکند. بزرگترین کافران [Schurken] در میان آنها میدانند که خیر یا شر چیست، آنها اعمال و رفتار خود را از روی الگوهایی که توکل در مسیحیت به آنها یاد داده است، انتخاب میکنند. در اینجا مخالفت مشهور، علیه کلیسای مسیحی که رفتار زشت مردم در جهان مسیحیت و خارج از آن یکی است، ارزش خود را از دست میدهد. متأسفانه این مسئله صحیح است، اما مردم قدرت تشخیص صحیح خیر از شر را دارند، و فقط آنجایی که این مسئله وجود دارد، امید بهبودی وجود خواهد داشت. جایی که دیگر الگوها راه را نشان ندهند، دستگاه محاسبه ارزشها و معنی رفتار و رنجهای ما گم میشوند و در آخر فقط منفی باقی و شکاکی باقی میماند. بنابراین مذهب اساس علم اخلاق [Ethik] است و اخلاق، شرط زندگی کردن است. چون ما باید هر روز تصمیماتی بگیریم، باید ارزشها را بشناسیم یا حداقل از آن اطلاعی داشته باشیم تا بر اساس آن بتوانیم اعمال و
رفتار خود را تنظیم کنیم.
در اینجا، انسان فرق مشخص بین مذاهب حقیقی که در آنها، قلمروی فکری و نظم فکری مرکزی، نقش مهمی بازی میکنند و شکلهای فکری محدود، بهخصوص در عصر ما که تشکل قابل تجربه مستقیم در یک جامعه انسانی حاکم است، را میشناسد. چنین تشکلهای فکری هم در دموکراسیهای [Demokratie] آزادیخواه غربی وجود دارد و هم در حکومتهای خودکامه [Totalitär] کمونیستی شرقی. در اینجا هم اخلاق تعریف میشود، اما صحبت از یک معیار رفتار اخلاقی است، و این معیار از یک جهانبینی [Weltanschaung] یعنی از یک دیدگاهی که در آن، جهان بهطور مستقیم قابل تجربه و قابل رؤیت است، اخذ میشود. اما مذهب حقیقی صحبت از معیار نمیکند، بلکه صحبت از الگوهایی میکند که ما باید براساس آن، رفتار و اعمال خود را تنظیم کنیم و به آن بتوانیم نزدیک شویم. و این الگوها از جهانبینیای که تعریف کردیم اخذ نمیشود، بلکه از حوزهای که اخذ میشود که ساختارش، در پشت آن قرار دارد و افلاطون نام آنرا «دنیای مُثُل» [Idee] گذاشته است و به زبان کتاب مقدس: خداوند روح است. یعنی در مذهب حقیقی، اخلاق از این روح سرچشمه میگیرد.
👇👇👇
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5669