tgoop.com/Soroush_Philosopher/5655
Last Update:
🔴◾️ #با_متفکران_معاصر
#جان_هیک ۲
◾️ استدلالی دیگر در #مسئله_شر
جان هیک برای تبیین مسئله شرور، ماجرای فرضی دیگری را پیش میکشد. وی ابتدا جهانی را فرض میکند که خداوند در آن دائماً به اصلاح شرور میپردازد و در اعمال انسان دخل و تصرف مینماید و به انسانها اجازه نمیدهد که هیچ گونه شری از ناحیه آنها صادر شود. بدیهی است که در این شرایط، هیچ فعل بدی اثر نامطلوبی نخواهد داشت. به طور مثال اگر کسی مرتکب سرقت شود، چنین عملی از جانب او صدمه مالی به هیچ فردی نخواهد زد، زیرا آنچه که به سرقت رفته سریعاً برای صاحب آن جایگزین خواهد شد. یا اگر انسانی بخواهد انسان دیگری را به قتل رساند، فعل قتل هرگز واقع نخواهد شد، زیرا مثلاً گلوله او در هوا ذوب میشود، یا تیغه چاقوی او به کاغذ تبدیل میگردد. سقوط اشخاص از بلندی، به آنها لطمهای نمیزند، چون به محض سقوط، سنگینی فرد گرفته شده و آرام بر زمین فرود میآید و به همین ترتیب میتوان جهانی عاری از هرگونه درد و رنج را تصور نمود.
جان هیک این مسائل را بازگو میکند تا به این نتیجه برسد که: در چنین عالمی، صفات اخلاقی فاقد ارزش و اعتبار خواهند بود. جان هیک با این روش استدلالی نتیجه میگیرد چنین حالتی بیانگر شرایط هولناکی از لحاظ اخلاقی میباشد. دزدی بد نیست چون در نتیجه آن کسی ضرر مالی نخواهد دید. قتل معنا ندارد، چون کسی در اثر ارتکاب قتل نمیمیرد.
جان هیک با پیش کشیدن مسائل اخلاقی، وجود شرور را نیز نعمتی برای جهان میداند. وی بر این باور است که جهانِ موجود، بهترین جهان ممکن است. بر همین اساس، وی مسئله نسبی بودن شر را نیز پیش میکشد. او عنوان میکند که اعتقاد به وجود خدایی که خیر محض، قادر محض و عالم محض است، ما را به این نتیجه میرساند که خدایی با چنین ویژگیها، قطعاً بهترین جهان ممکن را خلق کرده است. لذا اگر دلیلی وجود داشته باشد که جهان موجود بهترین جهان ممکن نیست، آنگاه خداباوری ما نیز ابطال خواهد شد.
به علاوه جان هیک این اعتقاد که خداوندی که خیر مطلق باشد باید حداقل بدترین شرور را در عالم از بین ببرد را نیز نمیپذیرد؛ زیرا چنین جهانی را از جهت پرورش روحی انسان، محیط مناسبی نمیداند. وی تأکید میکند که شرور نسبی هستند و در قیاس با یکدیگر است که یک شر، صفت بدتر بودن را میپذیرد.
جان هیک تشریح میکند که حتی اگر خداوند تمامی شروری که به نظر ما بدترین هستند را از میان بردارد، بدلیل نسبی بودن شرور، هر شری که باقی بماند همان عنوان شر برجسته را خواهد پذیرفت. برای روشن شدن موضوع، او مثالهایی را بیان میکند. اگر خداوند هیتلر را در سنین کودکی از بین برده بود، ما به هر حال چنین صفتی، یعنی شرارت فوقالعاده را به شخصی دیگری نسبت میدادیم که شاید در مقام مقایسه با هیتلر از لحاظ شرارت بسیار پایینتر بود.
به باور جان هیک، هیچگاه شکایتها و اعتراضات ما به خداوند تمامی نخواهد نداشت، مگر آنکه جهانی که در آن زندگی میکنیم بهشتی بود که اختیاری برای بشر در آن مطرح نبود و هیچ مسئولیتی بر عهده انسانها نبود. جان هیک همانند تأکیدات گذشته خود، بیان میدارد که در این صورت برای یک چنین جهانی هیچ تلاشی نمیتوان تصور نمود. جهانی که در آن تلاشی جهت مبارزه با بدیها صورت نمیگیرد و انسانها برای رسیدن به نیکیها و تحقق فضائل اخلاقی مجاهدت نخواهند کرد. این شرایط به تصور جهانی ایستا که پویایی در آن معنا ندارد منتهی میشود.
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه

Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5655