tgoop.com/Soroush_Philosopher/5612
Last Update:
🔴◾️ #چندی_با_جان_لاک
پدر #لیبرالیسم
فرار از خودكامه [۱]
توضیح #جان_لاک درباره انحلال حکومت بر اثر نابسامانیهای درونی اساسیتر از اشارههای او به نوع نخست انحلال حکومت است. پیشتر گفتهایم که در دومین رساله درباره حکومت، لاک تمایزی میان «جامعه مدنی» و «دولت» وارد میکند، اگرچه مفهوم «جامعه مدنی» در تداول جدید آن در رساله او آمده است. لاک، در نخستین بند از فصل نوزدهم، درباره شیوههای انحلال حکومت، مینویسد که در بحث از انحلال نباید به میان تمایز انحلال اجتماع و حکومت بیاعتنا بود، زیرا اصل در هر کشوری اجتماع آنست و حکومت جز بر پایه توافقی میان مردم تشکیل نمیشود. خاستگاه اجتماع سیاسی توافق مردم است، در حالیکه حکومت با تفویض اعتماد اجتماع سیاسی به فرد یا مجلسی به صورت «پیکری سیاسی» بوجود میآید. تا زمانی كه توافق مردم وجود داشته باشد، اجتماع سیاسی به بقای خود ادامه میدهد و نخستین شیوه انحلال آن نیز در صورتی است که کشوری بر اثر هجوم ارتش بیگانه سقوط کند. با انحلال اجتماع سیاسی حکومت آن کشور نیز سقوط میکند، با انحلال اجتماع حکومتی نمیتواند وجود داشته باشد.
لاک نسبت اجتماع سیاسی با حکومت را از مصالح خانه با سازه آن قیاس میگیرد که اگر گردبادی مصالح آن را پراکنده و در هم ریخته باشد، سازه آن نیز برقرار نمیماند. از این رو، پیوسته مهاجمان نظام اجتماعی کشوری را که هزیمت در آن افتاده است نابود میکنند تا چیرگی بر آن آسان شود. بحث لاک درباره کشورگشایی بسیار کوتاه است و اهمیت چندانی نیز ندارد اما او با تفصیل بيشتری انحلال درونی حکومت را مورد بررسی قرار داده است. انحلال درونی حکومت صورتهای مختلفی میتواند داشته باشد. نخست با دگرگونی بنیادین در قوه قانونگذاری بنیاد اجتماع سیاسی توافق برای ایجاد نظامی حقوقی برای صیانت ذات و داراییهای افرادی است که آن را ایجاد کردهاند. بنابراین، در صورتی که در ماهیت نظام حقوقی دگرگونی بنیادینی صورت گیرد، یا کسانی بخواهند با بیاعتنایی به اراده عمومی اراده خود را به زور تحمیل کنند، تکلیف اطاعت افراد اجتماع سیاسی از آنان ساقط میشود و مردم آزادی نخستین خود را بازمییابند تا بتوانند «در برابر زور آنان پایداری کنند [resist]». هر دگرگونی توأم با زور در نظام حقوقی، یا تغییر نمایندگان مردم برای جانشین کردن کسانی که از رضایت و اعتماد مردم برخوردار نیستند، مندرج در تحت غصب قرار میگیرد و مبنایی برای این «آزادی مقاومت» است. «آنگاه که یک شخص، یا شهریار، اراده بیقانون خود را جانشین قانون کند که همان اراده اجتماع است که قوه قانونگذاری تصویب کرده است»، نظام حقوقی کشور دگرگون شده است زیرا در صورتی که اثری بر قانونگذاری مترتب میشود که قانونها و قواعد آن به مورد اجرا گذاشته و از آنها اطاعت شود. «آنگاه که قانونها و قواعدی غیر از آنکه قوه قانونگذاری، که اجتماع آن را برقرار کرده وضع کرده است، وضع و برقرار شود تردیدی نیست که قانونگذاری دگرگون شده است. کسی که بدون مجوزی از حکم بنیادین اجتماع قانونهای جدیدی را وضع یا قانونهای سابق را بیاعتبار کند، قدرتی را آن قانونها را وضع کرده بود، بیاعتبار و ساقط كه کرده و قانونهای نویی را جانشین آنها کرده است».
دومین موردی که موجب دگرگونی در سرشت قوه قانونگذاری میشود، آن است که شهریار از اجلاس مجلس ممانعت یا آزادی عمل آن سلب کند. اجتماع سیاسی برای تامین این آزادیها تشکیل شده است و «آنگاه که این آزادیها سلب یا دگرگون شوند، چنان است که گویی امکان کاربرد قدرت اجتماع را از آن سلب کردهاند. در این صورت، قوه قانونگذاری دگرگون شده» و با این عمل به حکومت پایان داده شده است. سه دیگر، سرشت حکومت زمانی دگرگون میشود که قدرت خودسرانه شهریار در خلاف جهت مصالح عمومی اعمال شود و سرانجام اینکه مردم خود را به قدرتی بیگانه تسلیم کنند، اعم از اینکه از سوی شهریار یا قوه قانونگذاری بوده باشد، زیرا «هدف مردم از ورود به اجتماع این است که اجتماعی کامل، آزاد و مستقل داشته باشند و قانونهای خود آنان بر آنان فرمان براند». در همه این موارد، که میتواند انحلال اجتماع را به دنبال داشته باشد مقاومت مردم نیز مجاز است.
#جان_لاک #لیبرالیسم #لیبرالیسم
#فلسفه_سیاسی
#تاریخ_فلسفه #فلسفه_تاریخ
#روشنفکری_دینی
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5612