tgoop.com/Soroush_Philosopher/5540
Last Update:
🔴◾️ سخنی در باب #علم_و_دین [10]
✍ #اددمین_کانال
◾️ حقیقت علمی و ارزش آن _بخش اول_
وقتی ما درباره تاریخ علوم جدید، یعنی کشفیات نیوتن [Newton]، کپرنیک [Kopernikos]، گالیله [Galileo] و کپلر [Kepler] صحبت میکنیم، میبینیم که اکثراً گفته میشود که در آن زمان در کنار حقیقت وحی مذهبی که در کتاب مقدس و پدران کلیسا [Kirschen Väter] مستقر است و تمام قرون وسطا این حقیقت حاکم بود، حقیقت دیگری نیز وجود داشت که توسط حواس پنجگانه انسان میتوانست امتحان شود تا به درستی آن پیبرده شود و هیچ شکلی در آن نباشد. اما فقط نیمی از این مسئله برای توصیف تفکر جدید صحیح است، چون بعضی از مسائل مهم را ندیده میگیرد که بدون آن، نمیتوان قدرت این تفکر جدید را فهمید. تصادفی نیست که ابتدای علوم جدید رابطه مستقیمی به طرز فکر ارسطو [Aristotels] و افلاطون [Plato] داشت. ارسطو به عنوان یک فیلسوف تجربهگرا به پیروان پیتاغوراس که افلاطون نیز یکی از آنها است، خرده گرفت که آنها با توجه به حقایق در جستجوی توضیح و نظریه نبودند، بلکه با توجه به نظریههای معین و عقاید عزیز خودشان با زور با حقایق برخورد میکردند و خود را در نظمدهندگی جهان سهیم میدانستند. عملاً علوم جدید به معنی انتقادی ارسطو از تجربه بدونواسطه فاصله گرفت.
برای مثال حرکات سیارههای منظومه شمسی را در نظر میگیریم. تجربه مستقیم یاد میدهد که کره زمین ساکن است و کره خورشید به دور آن حرکت میکند. حتی اگر دقیقتر به این مسئله نگاه کنیم و بگوییم: لغت «ساکن بودن» یعنی اینکه کره زمین ساکن است و ما وقتی یک جسم را ساکن فرض میکنیم که دیگر نسبت به کره زمین حرکت نکند. اگر لغت «ساکن بودن» را اینطور بفهمیم ـ که معمولاً هم اینطور فهمیده میشودـ آنگاه حق با بطلمیوس [Ptolemäus] بوده است و نه با کپرنیک. فقط اگر درباره لغات «حرکت» و «سکون» تأمل شود، وقتیکه انسان فهمید که حرکت یعنی بیانی از رابطه بین دو جسم، آن وقت میتوان رابطه را برعکس کرد و گفت خورشید مرکز ساکن منظومه شمسی [Planeten System] است و به این ترتیب تصور واحد بسیار سادهتری از منظومه شمسی به دست میآید که نظریه جاذبه بین آنها بعداً توسط نیوتن توضیح داده شد. کپرنیک عنصر دیگری نیز به تجربه مستقیم اضافه کرد که من نام آن را «سادگی قوانین طبیعت» گذاشتهام که به هر حال با تجربه مستقیم سر و کار ندارد. تجربه مستقیم یاد میدهد که اجسام سبک آهستهتر از اجسام سنگین سقوط میکند؛ و گالیله ادعا میکند که همه اجسام در فضای خالی از هوا با یک سرعت سقوط میکنند و این حرکات به وسیله قوانین صورتبندی شده ریاضی، دقیقاً توصیف میشوند که به نام «قوانین سقوط اجسام» گالیله معروف است. اما آن موقع دانشمندان نمیتوانستند حرکات سقوط اجسام در فضای خالی از هوا را مشاهده کنند. بنابراین به جای تجربه مستقیم، کامل شدن تجربه پا به میدان گذاشت که معنی آن این است که ساختارهای ریاضی در پدیدهها قابل رویت میشوند. هیچ شکی نیست که در این میدان تازه علوم جدید، قانونمندی [Gesetzmässigkeit] ریاضی کشف شده، اساس واقعی نیروی مؤثر بوده است. قوانین ریاضی، بیان مرئی اراده خداوند بود که کپلر معتقد است، با شادی و لذت غیر قابل توصیفی، زیبایی و شکوه و آثار الهی را در این قانونمندی شناخته است.
💠 بنابراین تفکر جدید مطمئناً با کنارهگیری مذهب رابطهای ندارد. 💠
اگر شناختهای جدید هم با عقاید و تعلیمات کلیسا در بعضی از موارد در تضاد میباشند، معنی آن حداقل این است که انسان توانسته است آثار الهی را در طبیعت بدون واسطه تجربه کند.
به هرحال خداوندی که در اینجا از آن صحبت میشود، یک خداوند تنظیمکننده است، یا به قول اینشتاین حافظ قانون طبیعت است و تاس نمیاندازد. (Schwarzbuch, ۱۹۸۱: ۳۴)
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5540