tgoop.com/Soroush_Philosopher/5529
Last Update:
🔴◾️ #با_متفکران_معاصر
#پیتر_برگر _بخش دوم_
پیتر برگر همه شناخت و آگاهی انسان را محصول زندگی اجتماعی و گفتگو با دیگران، به ویژه دیگرانِ مهم میداند. ثمره این نوع نگاه به آگاهی در جایی روشن میشود که دایره ارتباطات آدمی گستردهتر شده و یا اساساً تغییر یابد. در این صورت طبق دیدگاه پیتر برگر، شناخت آدمی و آگاهیها [از جمله شناخت دینی] او باید تغییر کند. از این رو انسان هیچ گاه نمیتواند به شناخت کامل جهان و حتی خود برسد. چرا که دایره ارتباطات اجتماعی آدمی همواره در حال گسترش و تغییر است.
پیتر برگر در ترسیم نخست از دین، اینگونه از پیوند میان نظم اجتماعی و دین سخن به میان میآورد. وی دین را به مثابه سایه بانی میداند که نظم اجتماعی را فراهم میآورد و انسانها تحت آن میتوانند خود را بازتعریف کنند.
دین خصوصی و فردی در جهان جدید
پیتر برگر این نظم اجتماعی را برای دین باور دارد، اما معتقد است که در دنیای جدید میباید به جنبههای شخصی و خصوصی از دین توجه کرد. به باور او، امروزه سویههای اجتماعی و انضباططلبی، جای خود را به رویکردی فردی و خصوصی از دین داده است. او به این باور است که دین در جهان مدرن، کارایی اجتماعی خود را کم و کمتر کرده و به حیطههای خصوصی بسنده نموده است. به اعتقاد او، به سبب کثرت در زیست جهانها، تقسیم کار و مدرن شدن عرصههای زندگی و حوزههای آگاهی بشر، وظیفه قدیمی دین نیز مورد تهدید قرار گرفته است.
در جهان مدرن رفتهرفته بخشهای مختلف جامعه و به تبع آن، تجربیات گوناگون افراد تحت اراده “نظامهای معنایی” متفاوت و بعضاً متضادی درمیآیند. در نتیجه دین در جای دادن این نظامهای معنایی، در درون کلیتی که خود آن را ساخته و پرداخته است، دچار ضعف میشود.
به این معنا که با تکثر در حیطههای فردی و با بروز اعتقادات متفاوت، آگاهیهای افراد نمیتواند همگی در ذیل یک نظم واحد دینی قرار بگیرد.
در این صورت، مقبولیت باورهای دینی مورد تردید قرار میگیرد. در نتیجه فرد با دنیایی مواجه میشود که در آن، نمادها و تعاریف دینی دگرگون و حتی گاهی انکار شدهاند. در این وضعیت است که اولین واکنش به آن، خصوصی شدن دین را به همراه میآورد.
به اعتقاد پیتر برگر، در دنیای مدرن، فرد در مییابد که نباید اعتقاداتش را به عرصه عمومی بکشاند. میداند که ابراز عقاید شخصی، در عرصه عمومی مورد اقبال واقع نمیشود. با افزایش این روند، دین گام به گام از عرصه عمومی جامعه رخت بر میبندد. در این عرصه، دیگر با نمادها و تعاریف دینی نمیتوان از واقعیت سخن گفت. این روند به کاهش نفوذ دین در جامعه منجر میشود. در نهایت، دین تسلط خود را بر جامعه از دست میدهد و “عرصه عمومی” تحت سیطره عقاید و ایدئولوژیهای مدنیای در میآید که یا فاقد محتوای دینیاند و یا اشارهای مبهم به دیندارند. در این وضعیت، دین نه تنها قادر به یکپارچه کردن بخشهای مختلف جامعه نیست، بلکه از یکپارچه کردن تجربیات افراد نیز به ویژه آن سنخ از تجربیات افراد که در ارتباط با عرصه عمومی جامعه است، باز میماند.
به باور پیتر برگر، در دنیای مدرن، انتخابهای فردی به عنصری محوری بدل میشوند و کارکرد جمعی خود را از دست میدهند. به تعبیر او: کارکرد معنا بخش دین از حیث جمعی به حیثیت فردی و تمایز بخش منتقل میشود.
پیتر برگر به این نکته توجه میدهد که در جامه امروزین، دین در قلمرو زندگی خصوصی روزمره اجتماعی جای گرفته است و تحت تأثیر ویژگیهای خاص همین قلمرو، تغییر و تحول پیدا میکند. یکی از اساسیترین ویژگیها در این زمینه، فردی شدن و “فردگرایی” است. اینگونه است که دین خصوصی میشود. گرچه ممکن است که دین برای افرادی که آن را انتخاب میکنند جنبهای “واقعی” داشته باشد، همین افراد نیز دیگر قادر نیستند نقش پیشین خود را با تمسک به دین، ایفا کنند. نقش پیشین دین ساختن جهانی مشترک بود که در آن تمام مظاهر حیات اجتماعی به غایتی واحد برسند و معتقدان به آن غایت گرد هم آیند.
پیتر برگر معتقد است که دین در جهان مدرن، به لایههای شخصی و خصوصی زندگی محدود شده است. در همین لایههای محدود نیز، تکثرهای فراوانی وجود دارد و نمیتوان از دین واحد در عرصه عمومی به دفاع پرداخت.
@Soroush_Philosopher
BY عبدالکریم سروش و فلاسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/Soroush_Philosopher/5529