😁برای ما، مسأله ایران نیست، ولی ایران شده نمونه این کار.» من گفتم: «شما مشکلات خودتان را بروید خودتان حل کنید. ما نمیتوانیم وسیله حل مشکل شما بشویم.»
😁وقتی سوخت داخل راکتور میرود، در آن مقداری پلوتونیوم تولید میشود که البته خیلی ماده خوبی برای ساختن بمب نیست، ولی کسی اگر باهوش باشد، احیانا ممکن است بتواند از آن بمب بسازد که هیچ کس تا حالا نساخته، ولی به صورت تئوریک میشود از آن بمب ساخت. آمریکاییها میترسیدند ما این سوخت را بازفرآوری بکنیم و پلوتونیوم را از آن بگیریم و بمب بسازیم، یا بدهیم کشور دیگری از آن بمب بسازد. بنابراین میخواستند روی این کنترل داشته باشند که خیالشان راحت باشد.
😁در جلساتی که در کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی با آمریکا داشتیم - که رئیس آمریکایی آن کیسینجر و رئیس ایرانی آن هوشنگ انصاری بود - من یک برخورد شدید با کیسینجر داشتم. کیسینجر آن وقت یک ایدهای آورده بود که میگفت: «کشورهایی مثل ایران و پاکستان برنامه انرژی اتمی دارند، ولی آنها هر یک نمیتوانند جداگانه پی مسائل سوخت خود بروند، مخصوصاً اداره سوخت در مرحله بعد از سوخته شدن در رآکتور. چون برنامههای شما آن قدر بزرگ نیست که این امر را از لحاظ اقتصادی توجیه کند.» او نظرش این بود که در چند منطقه دنیا مراکز چند دولتی سیکل سوخت ایجاد شود و کشورهای منطقه در آن سهیم باشند. بدین ترتیب او میخواست تصمیمگیری در مورد سیکل سوخت را از حیطه حاکمیت ملی یک کشور بیرون بیاورد تا مسأله تولید پلوتونیوم و استفاده از آن در حیطه اختیار یک کشور نباشد. آنها به من می گفتند که یک مرکز سوخت میتواند در خاورمیانه باشد و یک مرکز هم احیانا در ایران تشکیل بشود.
😁یک دفعه کیسینجر، وزیر خارجه آمریکا آمد تهران. همکارانش را آورده بود. جلسهای داشتیم در دفتر هوشنگ انصاری. ما نشستیم با هم صحبت کردیم و کیسینجر مسأله را مطرح کرد. من گفتم: «آقای کیسینجر، شما یکی از بهترین متخصصین علوم سیاسی و دیپلماسی جهان هستید و من به این عنوان با شما صحبت میکنم. من فقط یک سوال دارم، اگر جواب مرا مثبت بدهید، من حرف شما را ممکن است بپذیرم، ولی اگر منفی دادید، آن وقت دیگر این نظر خود را باید پس بگیرید.» گفت: «آن چیست؟» گفتم: «خیلی به زبان ساده میگویم، آیا شما تصور یک سازمان منطقهای را میتوانید بکنید که ایران و پاکستان و هند و عراق و ترکیه و سایر کشورهای عربی در آن عضویت داشته باشند و این سازمان که باید به نیازهای اقتصادی منطقه پاسخ دهد، بدون گرفتاری کار خودش را بکند؟ آیا شما مرا میبینید که با اینها بنشینم و صبح تا عصر جز نزاع و سر و کول یکدیگر پریدن کار دیگری داشته باشیم؟ او اندکی فکر کرد و گفت: « راست میگویید، چنین چیزی عملی نیست.» بدین ترتیب موضوع ایجاد مراکز منطقهای سوخت اتمی پروندهاش بسته شد و دیگر آمریکاییها در این زمینه صحبت نکردند.
😁در هر صورت ما نمیتوانستیم حق رضایت قبلی را به آمریکاییها بدهیم. تا آخری هم که من در ایران بودم، این داستان حل نشد. آمریکاییها میخواستند این فرمول را به کشورهای دیگر هم بدهند، تنها ایران نبود. کشورهای دیگری هم پشت سر ما صف کشیده بودند که با آمریکا قرارداد دوجانبه ببندند. این قرارداد همکاری دوجانبه در آمریکا اصلا فقط یک فرمول داشت که در پارلمان آمریکا تصویب شده بود و دولت موظف بود آن را رعایت کند، و چون ما قبول نمیکردیم، دائم هر ماه در تهران یا آمریکا مذاکره ادامه داشت. ولی ما زیر بار نمیرفتیم.
😁چندین بار با آمریکاییها سر این داستان دعوا کردم؛ دعوای واقعاً بد. در هر صورت به مذاکره با آمریکا ادامه میدادیم بدون اینکه بخواهیم از آمریکا نیروگاه بخریم. چون نیازهای ما از طریق کشورهای اروپایی تأمین میشد و نیز میدانستیم متن موافقتنامه دوجانبه، هرچه باشد، در غایت امر کار ما با آمریکا به مشکل برخواهد خورد. چون ارگانهای مختلف آمریکا همیشه در این زمینه یکپارچه نبودند و با هم همخوانی نداشتند و این خود کار را مشکلتر میکرد.
😁 به خاطر دارم یک بار در واشنگتن با آمریکاییها مذاکره میکردیم و نمایندگان چند دستگاه آمریکایی حضور داشتند. طی مذاکرات بارها گفتههای ضد و نقیض از نمایندگان دستگاههای مختلف شنیدم و بالاخره یک دفعه عصبانی شدم کاغذهای خود را جمع کردم بلند شدم و به همکارانم با صدای بلند به انگلیسی گفتم: «بلند شوید برویم و وقتی برگردیم که اینها مشق خانگی خود را انجام داده باشند!» همه از جلسه خارج شدیم و فردای آن روز به تهران بازگشتیم. علاوهبر این تغییرات، سیاست اتمی آمریکا همیشه ما را در مقابل این خطر قرار میداد که آنها تعهدات خود را محترم نشمارند و قواعد بازی را عوض کنند. به همین دلیل حتی در صورت امضای توافقنامه دوجانبه، تمایلی به داد و ستد با آمریکا نداشتم.
😁برای ما، مسأله ایران نیست، ولی ایران شده نمونه این کار.» من گفتم: «شما مشکلات خودتان را بروید خودتان حل کنید. ما نمیتوانیم وسیله حل مشکل شما بشویم.»
😁وقتی سوخت داخل راکتور میرود، در آن مقداری پلوتونیوم تولید میشود که البته خیلی ماده خوبی برای ساختن بمب نیست، ولی کسی اگر باهوش باشد، احیانا ممکن است بتواند از آن بمب بسازد که هیچ کس تا حالا نساخته، ولی به صورت تئوریک میشود از آن بمب ساخت. آمریکاییها میترسیدند ما این سوخت را بازفرآوری بکنیم و پلوتونیوم را از آن بگیریم و بمب بسازیم، یا بدهیم کشور دیگری از آن بمب بسازد. بنابراین میخواستند روی این کنترل داشته باشند که خیالشان راحت باشد.
😁در جلساتی که در کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی با آمریکا داشتیم - که رئیس آمریکایی آن کیسینجر و رئیس ایرانی آن هوشنگ انصاری بود - من یک برخورد شدید با کیسینجر داشتم. کیسینجر آن وقت یک ایدهای آورده بود که میگفت: «کشورهایی مثل ایران و پاکستان برنامه انرژی اتمی دارند، ولی آنها هر یک نمیتوانند جداگانه پی مسائل سوخت خود بروند، مخصوصاً اداره سوخت در مرحله بعد از سوخته شدن در رآکتور. چون برنامههای شما آن قدر بزرگ نیست که این امر را از لحاظ اقتصادی توجیه کند.» او نظرش این بود که در چند منطقه دنیا مراکز چند دولتی سیکل سوخت ایجاد شود و کشورهای منطقه در آن سهیم باشند. بدین ترتیب او میخواست تصمیمگیری در مورد سیکل سوخت را از حیطه حاکمیت ملی یک کشور بیرون بیاورد تا مسأله تولید پلوتونیوم و استفاده از آن در حیطه اختیار یک کشور نباشد. آنها به من می گفتند که یک مرکز سوخت میتواند در خاورمیانه باشد و یک مرکز هم احیانا در ایران تشکیل بشود.
😁یک دفعه کیسینجر، وزیر خارجه آمریکا آمد تهران. همکارانش را آورده بود. جلسهای داشتیم در دفتر هوشنگ انصاری. ما نشستیم با هم صحبت کردیم و کیسینجر مسأله را مطرح کرد. من گفتم: «آقای کیسینجر، شما یکی از بهترین متخصصین علوم سیاسی و دیپلماسی جهان هستید و من به این عنوان با شما صحبت میکنم. من فقط یک سوال دارم، اگر جواب مرا مثبت بدهید، من حرف شما را ممکن است بپذیرم، ولی اگر منفی دادید، آن وقت دیگر این نظر خود را باید پس بگیرید.» گفت: «آن چیست؟» گفتم: «خیلی به زبان ساده میگویم، آیا شما تصور یک سازمان منطقهای را میتوانید بکنید که ایران و پاکستان و هند و عراق و ترکیه و سایر کشورهای عربی در آن عضویت داشته باشند و این سازمان که باید به نیازهای اقتصادی منطقه پاسخ دهد، بدون گرفتاری کار خودش را بکند؟ آیا شما مرا میبینید که با اینها بنشینم و صبح تا عصر جز نزاع و سر و کول یکدیگر پریدن کار دیگری داشته باشیم؟ او اندکی فکر کرد و گفت: « راست میگویید، چنین چیزی عملی نیست.» بدین ترتیب موضوع ایجاد مراکز منطقهای سوخت اتمی پروندهاش بسته شد و دیگر آمریکاییها در این زمینه صحبت نکردند.
😁در هر صورت ما نمیتوانستیم حق رضایت قبلی را به آمریکاییها بدهیم. تا آخری هم که من در ایران بودم، این داستان حل نشد. آمریکاییها میخواستند این فرمول را به کشورهای دیگر هم بدهند، تنها ایران نبود. کشورهای دیگری هم پشت سر ما صف کشیده بودند که با آمریکا قرارداد دوجانبه ببندند. این قرارداد همکاری دوجانبه در آمریکا اصلا فقط یک فرمول داشت که در پارلمان آمریکا تصویب شده بود و دولت موظف بود آن را رعایت کند، و چون ما قبول نمیکردیم، دائم هر ماه در تهران یا آمریکا مذاکره ادامه داشت. ولی ما زیر بار نمیرفتیم.
😁چندین بار با آمریکاییها سر این داستان دعوا کردم؛ دعوای واقعاً بد. در هر صورت به مذاکره با آمریکا ادامه میدادیم بدون اینکه بخواهیم از آمریکا نیروگاه بخریم. چون نیازهای ما از طریق کشورهای اروپایی تأمین میشد و نیز میدانستیم متن موافقتنامه دوجانبه، هرچه باشد، در غایت امر کار ما با آمریکا به مشکل برخواهد خورد. چون ارگانهای مختلف آمریکا همیشه در این زمینه یکپارچه نبودند و با هم همخوانی نداشتند و این خود کار را مشکلتر میکرد.
😁 به خاطر دارم یک بار در واشنگتن با آمریکاییها مذاکره میکردیم و نمایندگان چند دستگاه آمریکایی حضور داشتند. طی مذاکرات بارها گفتههای ضد و نقیض از نمایندگان دستگاههای مختلف شنیدم و بالاخره یک دفعه عصبانی شدم کاغذهای خود را جمع کردم بلند شدم و به همکارانم با صدای بلند به انگلیسی گفتم: «بلند شوید برویم و وقتی برگردیم که اینها مشق خانگی خود را انجام داده باشند!» همه از جلسه خارج شدیم و فردای آن روز به تهران بازگشتیم. علاوهبر این تغییرات، سیاست اتمی آمریکا همیشه ما را در مقابل این خطر قرار میداد که آنها تعهدات خود را محترم نشمارند و قواعد بازی را عوض کنند. به همین دلیل حتی در صورت امضای توافقنامه دوجانبه، تمایلی به داد و ستد با آمریکا نداشتم.
Telegram is a leading cloud-based instant messages platform. It became popular in recent years for its privacy, speed, voice and video quality, and other unmatched features over its main competitor Whatsapp. The creator of the channel becomes its administrator by default. If you need help managing your channel, you can add more administrators from your subscriber base. You can provide each admin with limited or full rights to manage the channel. For example, you can allow an administrator to publish and edit content while withholding the right to add new subscribers. Private channels are only accessible to subscribers and don’t appear in public searches. To join a private channel, you need to receive a link from the owner (administrator). A private channel is an excellent solution for companies and teams. You can also use this type of channel to write down personal notes, reflections, etc. By the way, you can make your private channel public at any moment. Channel login must contain 5-32 characters
from us