tgoop.com/NobangAndisheh/662
Last Update:
چگونه به کودکان قانونشکنی هوشمندانه را بیاموزیم؟
در مقالهای جدید به اهمیت آموزش قانونشکنی هوشمندانه به کودکان برای پرورش نوآوری و تفکر انطباقی اشاره میشود. ایده اصلی این است که انعطافپذیری شناختی ویژگی کلیدی است که نوآوران را از افراد صرفاً پیرو قوانین متمایز میکند. مقاله تفاوت مهمی بین قانونشکنی هوشمندانه و رفتار ناشایست قائل میشود. قانونشکنی هوشمندانه با هدف حل یک مشکل یا بهبود یک سیستم انجام میشود؛ در حالی که رفتار ناشایست صرفاً برای جلب توجه منفی است.
سیستمهای آموزشی سنتی اغلب به جای خلاقیت، به پیروی از قوانین و ارائهی پاسخهای صحیح و از پیش تعیینشده پاداش میدهند. این امر باعث میشود کودکان به جای فکر کردن به راههای جدید، به دنبال کسب تأیید باشند و انعطافپذیری شناختی خود را از دست بدهند. والدین نیز با معضل تربیت فرزندی مواجهاند که هم بتواند در ساختارهای قانونمند موفق شود و هم شجاعت به چالش کشیدن هوشمندانه آن قوانین را داشته باشد.
کودکی که هرگز قوانین را زیر سؤال نمیبرد، در حال یادگیری «اطاعت» است، نه تفکر.
تحلیل تکاملی
تحلیل تکاملی مقاله تبیینی عمیقتر برای توصیههای پیشنهادی فراهم میآورد. حداقل چهار تبیین تکاملی مکمل برای این یافته میتوان عرضه کرد.
یک. انسان به دلیل قدرت بدنی بر زمین مسلط نشد، بلکه به دلیل توانایی بینظیرش در سازگاری با محیطهای متغیر این کار را کرد. این توانایی سازگاری مستقیماً از انعطافپذیری شناختی نشأت میگیرد. در گذشتهی تکاملی، اجدادی که میتوانستند در مواجهه با معضلات روشهای قدیمی را کنار گذاشته و راهحلهای نوآورانه ابداع کنند، شانس بقا و تولیدمثل بیشتری داشتند. قانونشکنی هوشمندانه که مقاله از آن صحبت میکند، نسخهی مدرن همین فرآیند است.
دو. در زیستشناسی تکاملی و علوم اعصاب، مفهومی به نام توازن اکتشاف-بهرهبرداری وجود دارد. «بهرهبرداری» استفاده از دانش و قوانین موجود برای کسب نتیجهای مطمئن و قابل پیشبینیست. این همان پیروی از قوانین است که در مدارس آموزش داده میشود. این کار برای ثبات گروه ضروری است. در مقابل، اکتشاف عبارت است از ریسک کردن، جستجوی راهحلهای جدید، و زیر پا گذاشتن روشهای موجود برای یافتن پاداشی بالقوه بزرگتر. این همان قانونشکنی هوشمندانه است. مقاله میگوید که جوامع مدرن، بهویژه سیستمهای آموزشی، این توازن را به شدت به سمت «بهرهبرداری» سوق دادهاند. ما در حال تربیت نسلی هستیم که در پیروی از دستورالعملها عالی است، اما در مواجهه با یک مشکل کاملاً جدید و بیسابقه مانند تغییرات اقلیمی، بحرانهای اقتصادی جهانی، یا یک پاندمی ناتوان خواهد بود، زیرا توانایی «اکتشاف» در آن سرکوب شده است.
سه. انسان موجودی عمیقاً اجتماعیست. بقای ما به تواناییمان برای همکاری در گروههای بزرگ بستگی داشته است. این همکاری نیازمند قوانین، هنجارها و ساختارهای اجتماعی است. فردی که دائماً قوانین را میشکند، یک تهدید برای انسجام گروه محسوب میشود و ممکن است طرد شود. اما مقاله بین قانونشکنی مخرب و قانونشکنی هوشمندانه تمایز قائل میشود. قانونشکن مخرب از سیستم سوءاستفاده میکند تا صرفاً به نفع خود عمل کند و به گروه آسیب میزند. در حالیکه قانونشکن هوشمند قوانین را به چالش میکشد تا در نهایت یک راهحل بهتر برای کل گروه پیدا کند. از دید تکاملی، گروهی که میتوانست نوآوران را تحمل، و حتی تشویق کند، در بلندمدت از گروههایی که هرگونه انحراف از هنجار را سرکوب میکردند، موفقتر بود.
چهار. دوران کودکی طولانی در انسان یک هدف تکاملی مهم دارد: ایجاد یک فضای امن برای یادگیری و آزمایش بدون عواقب مرگبار. بازی در واقع تمرین قانونشکنی هوشمندانه است. در بازی، کودکان قوانین فیزیک، قوانین اجتماعی و قوانین خلاقیت را در یک محیط کمخطر آزمایش میکنند. توصیههای مقاله مانند ایجاد فضاهای امن برای ریسک فکری و ارائهی چالشهای باز دقیقاً در راستای بازسازی این محیط یادگیری تکاملی است.
وقتی مقاله هشدار میدهد که مدارس این انعطافپذیری را از کودکان میگیرند، در واقع میگوید که ما در حال خنثی کردن یکی از مهمترین سازوکارهای تکاملی برای پرورش نوآوری هستیم.
هادی صمدی
برگرفته از صفحه تکامل و فلسفه/هادی صمدی
@evophilosophy
👈🏻 برای ورود به کانال " نوبانگ اندیشه " روی لینک زیر کلیک کنید:
@NobangAndisheh
BY نوبانگ اندیشه

Share with your friend now:
tgoop.com/NobangAndisheh/662