#مقاله_های_ کوتاه
مقاله ای از شونا واترز با عنوان «زمان آن فرا رسیده است که در برنامه های توسعه رهبری بازنگری کنیم»
https://goo.gl/UxpVYD
مقاله ای از شونا واترز با عنوان «زمان آن فرا رسیده است که در برنامه های توسعه رهبری بازنگری کنیم»
https://goo.gl/UxpVYD
SHRM
It's Time to Update Leadership Development
Leadership training programs need an update to reflect today’s work world.
#مقاله_های_کوتاه
یک مقاله بسیار از خوب از Deloitte، درباره اینکه چرا و چگونه به یک سازمان یادگیرنده تبدیل شویم.
http://ow.ly/9TFn30eyNcN
یک مقاله بسیار از خوب از Deloitte، درباره اینکه چرا و چگونه به یک سازمان یادگیرنده تبدیل شویم.
http://ow.ly/9TFn30eyNcN
HR Times – The HR Blog
Work is learning and learning is work: Becoming a High-Impact Learning Organization
Posted by Josh Haims and Dani Johnson on August 8, 2017. New research from Bersin by Deloitte, Deloitte Consulting LLP, on what it means to be a mature, High-Impact Learning Organization (HILO) sha…
#مقاله-های_کوتاه
یک مقاله جالب از Herrmann Internatinal درباره اینکه چرا مدیران اثربخش زمانی را صرف تفکر عمیق می کنند.
https://goo.gl/4s747m
یک مقاله جالب از Herrmann Internatinal درباره اینکه چرا مدیران اثربخش زمانی را صرف تفکر عمیق می کنند.
https://goo.gl/4s747m
Herrmannsolutions
Why Effective Leaders Make Time for Deep Thinking
Deep thinking is absolutely essential to effective leadership. Here's how you can make time for and take advantage of deep thinking practices.
#مقاله_های_کوتاه
یک مقاله بسیار عالی از HBR درباره اینکه چگونه مدیران به طور همزمان هم اشتیاق و احساس تعلق سازمانی کارکنان را حفظ کنند و هم به نتایج مورد نظر خودشان دست پیدا کنند.
https://goo.gl/Hd2PNp
یک مقاله بسیار عالی از HBR درباره اینکه چگونه مدیران به طور همزمان هم اشتیاق و احساس تعلق سازمانی کارکنان را حفظ کنند و هم به نتایج مورد نظر خودشان دست پیدا کنند.
https://goo.gl/Hd2PNp
Harvard Business Review
How Managers Drive Results and Employee Engagement at the Same Time
It’s not about experience.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در این سخنرانی بسیار زیبا، ادواردو بریکینو، درباره یادگیری صحبت می کند و نقش Reflection را در یادگیری ما به خوبی توضیح می دهد. این ویدئو می تواند در بهبود یادگیریهای شخصی و سازمانی بسیار مفید باشد.
#مقاله_های_کوتاه
مقاله بسیار تامل برانگیز از "هنری مینتزبرگ" درباره تفاوت میان Networks و communities؛ و اینکه تکنولوژی های مدرن "شبکه ها" را تقویت می کند اما "اجتماعات منسجم" نمی سازد و حتی آنها را تضعیف می کند.
http://www.mintzberg.org/blog/networks-communities
مقاله بسیار تامل برانگیز از "هنری مینتزبرگ" درباره تفاوت میان Networks و communities؛ و اینکه تکنولوژی های مدرن "شبکه ها" را تقویت می کند اما "اجتماعات منسجم" نمی سازد و حتی آنها را تضعیف می کند.
http://www.mintzberg.org/blog/networks-communities
🍀 دوستان گرامی و اعضای محترم کانال!
با توجه به سوال چند نفر از دوستان؛ توضیح مختصری درباره برنامه های آتی خدمت شما ارائه می شود:
✅با توجه به اینکه شهریور ماه؛ ایام مسافرتها است. تا پایان شهریور برگزاری هیچ وبیناری برنامه ریزی نشده است؛ و وبینارها از مهرماه مجددا آغاز خواهد شد.
✅طبق برنامه ریزی های صورت گرفته؛ در هر ماه؛ ما یک وبینار با اساتید بین المللی (خارجی) خواهیم داشت.
علاوه بر این؛ در ۶ ماه باقی مانده تا پایان سال ۱۳۹۶؛ برای برگزاری وبینارهایی با ارائه اساتید ایرانی نیز برنامه ریزی کرده ایم.
البته پیش بینی می کنیم موضوعات جدید برای شما خیلی جذابتر از قبل خواهند بود😊.
✅علاوه بر این بنابر پیشنهاد بعضی از دوستان؛ متناسب با موضوعات وبینارهای ارائه شده بعضی از بهترین مقالات و محتواهای کوتاه که با دقت انتخاب می شوند در کانال ارائه می شود.
🍀 دوستان عزیز؛ میتوانید پیشنهادها یا ایده های خودتان برای ادمین کانال ارسال کنید.
موفق باشید.
با توجه به سوال چند نفر از دوستان؛ توضیح مختصری درباره برنامه های آتی خدمت شما ارائه می شود:
✅با توجه به اینکه شهریور ماه؛ ایام مسافرتها است. تا پایان شهریور برگزاری هیچ وبیناری برنامه ریزی نشده است؛ و وبینارها از مهرماه مجددا آغاز خواهد شد.
✅طبق برنامه ریزی های صورت گرفته؛ در هر ماه؛ ما یک وبینار با اساتید بین المللی (خارجی) خواهیم داشت.
علاوه بر این؛ در ۶ ماه باقی مانده تا پایان سال ۱۳۹۶؛ برای برگزاری وبینارهایی با ارائه اساتید ایرانی نیز برنامه ریزی کرده ایم.
البته پیش بینی می کنیم موضوعات جدید برای شما خیلی جذابتر از قبل خواهند بود😊.
✅علاوه بر این بنابر پیشنهاد بعضی از دوستان؛ متناسب با موضوعات وبینارهای ارائه شده بعضی از بهترین مقالات و محتواهای کوتاه که با دقت انتخاب می شوند در کانال ارائه می شود.
🍀 دوستان عزیز؛ میتوانید پیشنهادها یا ایده های خودتان برای ادمین کانال ارسال کنید.
موفق باشید.
#مقاله_های_کوتاه
مقاله جالب از HBR درباره اینکه چگونه با یک نفر که «گوش دهنده» خوبی نیست، کار کنیم؟
https://hbr.org/2017/08/how-to-work-with-a-bad-listener
@iranwebinar
مقاله جالب از HBR درباره اینکه چگونه با یک نفر که «گوش دهنده» خوبی نیست، کار کنیم؟
https://hbr.org/2017/08/how-to-work-with-a-bad-listener
@iranwebinar
Harvard Business Review
How to Work with a Bad Listener
It’s frustrating to work with people who don’t listen. Whether your colleagues interrupt you, ramble on, or seem distracted, the impact is the same: you feel ignored and the chances for misunderstandings — and mistakes — rise. There are, however, ways you…
#مقاله_های_کوتاه
مقاله جالب از BBJ درباره "چگونه مدیران خود را توسعه دهید" در این مقاله به مدل ۷۰ -۲۰- ۱۰ و متدولوژی پیشرفته هنری مینتزبرگ در آموزش و توسعه مدیران اشاره می کند:
http://bbjtoday.com/blog/how-to-help-your-managers-develop-themselves/35177/?
@iranwebinar
مقاله جالب از BBJ درباره "چگونه مدیران خود را توسعه دهید" در این مقاله به مدل ۷۰ -۲۰- ۱۰ و متدولوژی پیشرفته هنری مینتزبرگ در آموزش و توسعه مدیران اشاره می کند:
http://bbjtoday.com/blog/how-to-help-your-managers-develop-themselves/35177/?
@iranwebinar
وبینار: از منزل و به صورت مجازی در کلاس حضور داشته باشید.
ثبت نام #رایگان به مدت محدود:
https://evnd.co/zQH5G
کانال ایران وبینار
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUTyBTfzT9AQ
ثبت نام #رایگان به مدت محدود:
https://evnd.co/zQH5G
کانال ایران وبینار
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUTyBTfzT9AQ
#مقاله_های_کوتاه
مقاله بسیار جالب HBR درباره "رهبری کسانی که بیشتر از شما می دانند"
https://goo.gl/CwX9Va
@iranwebinar
مقاله بسیار جالب HBR درباره "رهبری کسانی که بیشتر از شما می دانند"
https://goo.gl/CwX9Va
@iranwebinar
Harvard Business Review
Leading People When They Know More than You Do
Four ways to avoid being derailed.
Identifying customer needs.pdf
3.5 MB
اسلایدهای وبینار امروز (دکتر براوان)
کانال ایران وبینار:
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUTyBTfzT9AQ
کانال ایران وبینار:
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUTyBTfzT9AQ
به نظر می رسد بعضی از دانشگاههای بزرگ دنیا حذف رشته MBA را آغاز کرده اند ...
@Iranwebinar
https://goo.gl/qhppu5
@Iranwebinar
https://goo.gl/qhppu5
Insidehighered
University of Wisconsin ‘Considering Future’ of M.B.A. Program
Potential changes at University of Wisconsin at Madison prompt discussion about future of a degree program once seen as secure.
وبینار: از منزل و به صورت مجازی در کلاس حضور داشته باشید.
ثبت نام #رایگان:
https://evnd.co/wKVVO
کانال ایران وبینار
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUT
ثبت نام #رایگان:
https://evnd.co/wKVVO
کانال ایران وبینار
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAEEmw_uUT
#مقاله_های_کوتاه
گوگل چگونه مدیران خود را توسعه می دهد (از زبان یکی از مدیران گوگل)
https://www-inc-com.cdn.ampproject.org/c/s/www.inc.com/amp/197442.html
گوگل چگونه مدیران خود را توسعه می دهد (از زبان یکی از مدیران گوگل)
https://www-inc-com.cdn.ampproject.org/c/s/www.inc.com/amp/197442.html
#مقاله_های_کوتاه (فارسی)
استراتژی در گوگل (آیا گوگل هم برنامه ریزی استراتژیک می کند؟) - از زبان بنیانگذاران گوگل
http://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-1079183
استراتژی در گوگل (آیا گوگل هم برنامه ریزی استراتژیک می کند؟) - از زبان بنیانگذاران گوگل
http://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-1079183
روزنامه دنیای اقتصاد
شرکتهای موفق، خلاقهای باهوش را جذب میکنند
محمد حسین نقوی
در ژوئیه 2003 زمانی که «اریک اشمیت» مدیرعامل گوگل بود، از طرف «مایک موریتز» یکی از اعضای هیاتمدیره شرکت، ایمیلی دریافت کرد: «در مورد یک جلسه 3 ساعته در ماه اوت فکر کنید که در آن جلسه، برنامه ما برای رقابت با فنلاند، به هیاتمدیره تقدیم…
در ژوئیه 2003 زمانی که «اریک اشمیت» مدیرعامل گوگل بود، از طرف «مایک موریتز» یکی از اعضای هیاتمدیره شرکت، ایمیلی دریافت کرد: «در مورد یک جلسه 3 ساعته در ماه اوت فکر کنید که در آن جلسه، برنامه ما برای رقابت با فنلاند، به هیاتمدیره تقدیم…
Forwarded from اتچ بات
🎓به نقل از مدیر عامل #گوگل، «اریک شمیت»:
"والدین شما اشتباه کردند. بی نظمی یک ارزش است".
اگر دفترهای کار شلوغ باشند، به تدریج به سمتی پیش میروند که بی نظم هم بشوند. خب بگذارید بشوند! وقتی اریک برای اولین بار در سال 2001 میلادی به گوگل پیوست، از مسئول خدمات شرکت جورج خواست که دفاتر گوگل را تمیز و مرتب کند. جورج این کار را انجام داد. ولی روز بعد یک یادداشت از لری پیج دریافت کرد که میگفت: «وسایل من کجا هستند؟». چیدمان لوازم، بدون نظم و ترتیب، نشانه وجود یک نیروی کاری فعال و باانگیزه بود.
از آنجایی که بی نظمی به عنوان محصول جانبی نوآوری شناخته میشود، معمولاً نشانه خوبی است و سرکوب آن هم، آن طور که در بسیاری از شرکتها میبینیم، میتواند به طرز عجیبی تاثیر منفی زیادی را درپی داشته باشد. خوب است اجازه دهید رفتار شما تا حد زیادی بی نظم باشد.
منبع: کتاب گوگل چگونه کار می کند؟
"والدین شما اشتباه کردند. بی نظمی یک ارزش است".
اگر دفترهای کار شلوغ باشند، به تدریج به سمتی پیش میروند که بی نظم هم بشوند. خب بگذارید بشوند! وقتی اریک برای اولین بار در سال 2001 میلادی به گوگل پیوست، از مسئول خدمات شرکت جورج خواست که دفاتر گوگل را تمیز و مرتب کند. جورج این کار را انجام داد. ولی روز بعد یک یادداشت از لری پیج دریافت کرد که میگفت: «وسایل من کجا هستند؟». چیدمان لوازم، بدون نظم و ترتیب، نشانه وجود یک نیروی کاری فعال و باانگیزه بود.
از آنجایی که بی نظمی به عنوان محصول جانبی نوآوری شناخته میشود، معمولاً نشانه خوبی است و سرکوب آن هم، آن طور که در بسیاری از شرکتها میبینیم، میتواند به طرز عجیبی تاثیر منفی زیادی را درپی داشته باشد. خوب است اجازه دهید رفتار شما تا حد زیادی بی نظم باشد.
منبع: کتاب گوگل چگونه کار می کند؟
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🎈 در نقد برنامه ریزی استراتژیک
در نقد هزاران سند بی حاصل
🖱کار یک نقاش، یک موسیقی دان، یک دانشمند، و یا یک آرشیتکت خلاق را در نظر بگیرید. هر یک از این افراد در پی خلق یک اثر بدیع است؛ اثری که تاکنون وجود نداشته است و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود. اکنون یک پرسش مهم: او چگونه به اثر بدیع خود دست می یابد؟ آیا او ابتدا کار خود را به صورت گامهای کوچکتر شکسته و سپس با طی دقیق هر گام، به اثر خود دست می یابد؟ اگر جواب بله است، پس چرا تاکنون انسان موفق به خلق یک راهنمای گام به گام برای آفرینشِ یک آنتونی گائودی یا یک موتسارت یا یک انیشتین دیگر نشده است؟ به این توصیف موتسارت از چگونگی خلق یک قطعه موسیقی بدیع توسط او توجه کنید:
🖱”... ابتدا اجزا و بریده های قطعه موسیقی وارد ذهن من میشوند و آرام آرام به یکدیگر متصل میشوند. سپس، نوبت به ورود روح و حس میشود تا به گرم کردن کار بپردازند. این روح و حس بیشتر و بیشتر میشود، و من نیز قطعه موسیقی را گسترده تر و شفافتر میکنم تا اینکه در نهایت، قطعه موسیقی در ذهن من تقریبا شکل میگیرد و من میتوانم کل قطعه را در یک نگاه سریع در ذهنم مرور کنم؛ گویی یک نقاشی زیباست ... اما نکته اصلی اینجاست که من یک قطعه موسیقی را هرگز بطور توالیِ تشکیل شده از قطعات کوچکتر تجسم نمیکنم بلکه من کل قطعه را یکجا در ذهنم مرور میکنم ... این یک تجربۀ بسیار لذتبخش و نادر است. تمام این آفرینش ها و ساختن ها درون ذهن من نظیر یک رویای واقعی زیبا میگذرد. اما بهترین جای این رویا آنجاست که همه آن را یکجا گوش میکنم ...“
🖱پس خلق یک اثر بدیع، بیش از آنکه در مورد تجزیه کردن باشد، بالعکس، در مورد چسباندن به هم است، در مورد یکی کردن است، در مورد روح و حس است، در مورد الهام گیریِ در لحظه است و .... .
🖱اکنون به استراتژی بپردازیم. آیا میتوانیم یک استراتژی بزرگ و تحول آفرین را همچون یک اثر بدیع بپنداریم؟ هر چه باشد، یک استراتژی بزرگ و تحول آفرین نیز چیزی است که تاکنون وجود نداشته و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود. با این اوصاف، آیا یک استراتژیست میتواند ابتدا کار خود را به صورت گامهای کوچکتر شکسته و سپس با طی دقیق هر گام، به استراتژی خود دست یابد؟ اگر جواب بله است، پس چرا تاکنون با این همه کتاب و مقالۀ چاپ شده، تاکنون موفق به خلق یک راهنمای گام به گام برای آفرینشِ یک خمینی بزرگ، یک هنری فورد بزرگ، و یا یک استیو جابز بزرگِ دیگر نشده ایم؟
🖱شاید پاسخ، همان پاسخ قبلی باشد: استراتژی نیز، بیش از آنکه در مورد تجزیه کردن باشد، بالعکس، در مورد چسباندن به هم است، در مورد یکی کردن است، در مورد روح و حس است، در مورد الهام گیریِ در لحظه است و .... .
🖱کافی است لحظه ای استراتژیست های بزرگ و استراتژیهای بزرگ آنها را (آثار بدیع آنها) درنظر آوریم؛ دیگر بسیار گمراه کننده خواهد بود اگر بخواهیم خلق استراتژی را صرفِ طی کردنِ تعدادی مشخص باکس و فلش در نظر گیریم؛ و دیگر بسیار پست و سطحی خواهد بود اگر بخواهیم استراتژی را صرفا یک سری هدفگذاری عددی و بازی با اعداد تعریف نماییم. استراتژیست های بزرگ و استراتژیهای بزرگ آنها را (آثار بدیع آنها) که درنظر آوریم، استراتژی، دیگر همچون پنجرۀ جدیدی خواهد بود که به سوی ما گشوده شده و ما را با یک دنیای جدید آشنا میکند؛ دنیایی که تا قبل از آن هیچ یک از ما به آن نیاندیشیده بود.
🖱اما متاسفانه، برنامه ریزی استراتژیک، سالهاست که ما را با این شعار که «خلق استراتژی، صرفِ طی کردن تعدادی مشخص باکس و فلش است» دچار گمراهی نموده و با درگیر نمودن ما در انواع و اقسام هدفگذاری های عددی و بازی با اعداد، ما را به درک نازلی از استراتژی هدایت نموده است. و نتیجۀ آن چه بوده است؟ تکرار همان حرفهایی که همه از قبل میدانستیم؛ و عددگذاری هایی که هیچکدام نمیدانستیم از کجا آمده اند و یا چگونه باید به آنها دست یابیم؟
🖱آنچه در این کتاب خواهید خواند، استراتژی را همان خلق یک اثر بدیع (چیزی که تاکنون وجود نداشته و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود) و همان باز شدن یک پنجرۀ جدید به سوی همه ما و آشنا نمودن ما با یک دنیای کاملا جدید، درنظر خواهد گرفت. آنچه در این کتاب خواهید خواند، با هدف نقد مستقیم برنامه ریزی استراتژیک به نگارش درآمده است و اینکه چرا مدلهای برنامه ریزی استراتژیک، با هر تعداد باکس و فلش، نمیتوانند به خلق استراتژیهای نوآورانه و تحول آفرین (مطابق با تعریف فوق از استراتژی) منجر شوند؟
** برگرفته از کتاب در نقد برنامه ریزی استراتژیک: چرا برنامه ریزی استراتژیک نمیتواند منجر به خلق استراتژیهای نوآورانه شود ...؛ نشر رسا
در نقد هزاران سند بی حاصل
🖱کار یک نقاش، یک موسیقی دان، یک دانشمند، و یا یک آرشیتکت خلاق را در نظر بگیرید. هر یک از این افراد در پی خلق یک اثر بدیع است؛ اثری که تاکنون وجود نداشته است و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود. اکنون یک پرسش مهم: او چگونه به اثر بدیع خود دست می یابد؟ آیا او ابتدا کار خود را به صورت گامهای کوچکتر شکسته و سپس با طی دقیق هر گام، به اثر خود دست می یابد؟ اگر جواب بله است، پس چرا تاکنون انسان موفق به خلق یک راهنمای گام به گام برای آفرینشِ یک آنتونی گائودی یا یک موتسارت یا یک انیشتین دیگر نشده است؟ به این توصیف موتسارت از چگونگی خلق یک قطعه موسیقی بدیع توسط او توجه کنید:
🖱”... ابتدا اجزا و بریده های قطعه موسیقی وارد ذهن من میشوند و آرام آرام به یکدیگر متصل میشوند. سپس، نوبت به ورود روح و حس میشود تا به گرم کردن کار بپردازند. این روح و حس بیشتر و بیشتر میشود، و من نیز قطعه موسیقی را گسترده تر و شفافتر میکنم تا اینکه در نهایت، قطعه موسیقی در ذهن من تقریبا شکل میگیرد و من میتوانم کل قطعه را در یک نگاه سریع در ذهنم مرور کنم؛ گویی یک نقاشی زیباست ... اما نکته اصلی اینجاست که من یک قطعه موسیقی را هرگز بطور توالیِ تشکیل شده از قطعات کوچکتر تجسم نمیکنم بلکه من کل قطعه را یکجا در ذهنم مرور میکنم ... این یک تجربۀ بسیار لذتبخش و نادر است. تمام این آفرینش ها و ساختن ها درون ذهن من نظیر یک رویای واقعی زیبا میگذرد. اما بهترین جای این رویا آنجاست که همه آن را یکجا گوش میکنم ...“
🖱پس خلق یک اثر بدیع، بیش از آنکه در مورد تجزیه کردن باشد، بالعکس، در مورد چسباندن به هم است، در مورد یکی کردن است، در مورد روح و حس است، در مورد الهام گیریِ در لحظه است و .... .
🖱اکنون به استراتژی بپردازیم. آیا میتوانیم یک استراتژی بزرگ و تحول آفرین را همچون یک اثر بدیع بپنداریم؟ هر چه باشد، یک استراتژی بزرگ و تحول آفرین نیز چیزی است که تاکنون وجود نداشته و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود. با این اوصاف، آیا یک استراتژیست میتواند ابتدا کار خود را به صورت گامهای کوچکتر شکسته و سپس با طی دقیق هر گام، به استراتژی خود دست یابد؟ اگر جواب بله است، پس چرا تاکنون با این همه کتاب و مقالۀ چاپ شده، تاکنون موفق به خلق یک راهنمای گام به گام برای آفرینشِ یک خمینی بزرگ، یک هنری فورد بزرگ، و یا یک استیو جابز بزرگِ دیگر نشده ایم؟
🖱شاید پاسخ، همان پاسخ قبلی باشد: استراتژی نیز، بیش از آنکه در مورد تجزیه کردن باشد، بالعکس، در مورد چسباندن به هم است، در مورد یکی کردن است، در مورد روح و حس است، در مورد الهام گیریِ در لحظه است و .... .
🖱کافی است لحظه ای استراتژیست های بزرگ و استراتژیهای بزرگ آنها را (آثار بدیع آنها) درنظر آوریم؛ دیگر بسیار گمراه کننده خواهد بود اگر بخواهیم خلق استراتژی را صرفِ طی کردنِ تعدادی مشخص باکس و فلش در نظر گیریم؛ و دیگر بسیار پست و سطحی خواهد بود اگر بخواهیم استراتژی را صرفا یک سری هدفگذاری عددی و بازی با اعداد تعریف نماییم. استراتژیست های بزرگ و استراتژیهای بزرگ آنها را (آثار بدیع آنها) که درنظر آوریم، استراتژی، دیگر همچون پنجرۀ جدیدی خواهد بود که به سوی ما گشوده شده و ما را با یک دنیای جدید آشنا میکند؛ دنیایی که تا قبل از آن هیچ یک از ما به آن نیاندیشیده بود.
🖱اما متاسفانه، برنامه ریزی استراتژیک، سالهاست که ما را با این شعار که «خلق استراتژی، صرفِ طی کردن تعدادی مشخص باکس و فلش است» دچار گمراهی نموده و با درگیر نمودن ما در انواع و اقسام هدفگذاری های عددی و بازی با اعداد، ما را به درک نازلی از استراتژی هدایت نموده است. و نتیجۀ آن چه بوده است؟ تکرار همان حرفهایی که همه از قبل میدانستیم؛ و عددگذاری هایی که هیچکدام نمیدانستیم از کجا آمده اند و یا چگونه باید به آنها دست یابیم؟
🖱آنچه در این کتاب خواهید خواند، استراتژی را همان خلق یک اثر بدیع (چیزی که تاکنون وجود نداشته و پس از خلق، برای همگان بصورت شگفت انگیزی جلوه خواهد نمود) و همان باز شدن یک پنجرۀ جدید به سوی همه ما و آشنا نمودن ما با یک دنیای کاملا جدید، درنظر خواهد گرفت. آنچه در این کتاب خواهید خواند، با هدف نقد مستقیم برنامه ریزی استراتژیک به نگارش درآمده است و اینکه چرا مدلهای برنامه ریزی استراتژیک، با هر تعداد باکس و فلش، نمیتوانند به خلق استراتژیهای نوآورانه و تحول آفرین (مطابق با تعریف فوق از استراتژی) منجر شوند؟
** برگرفته از کتاب در نقد برنامه ریزی استراتژیک: چرا برنامه ریزی استراتژیک نمیتواند منجر به خلق استراتژیهای نوآورانه شود ...؛ نشر رسا
Telegram
attach 📎
Forwarded from پیوند نگار
🎈 استراتژیهای خوب از کجا میآیند؟
🖱استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است. اگر به یاد داشته باشید، در مطالب قبلی گفتیم که استراتژی، درواقع نوعی نوآوری است و نوعی پنجرۀ جدیدی است که به روی سازمان باز میشود. پس یافتههای استیو جانسون میتواند به درک ما از این موضوع که «استراتژیهای خوب از کجا میآیند؟» کمک بسیاری نماید. در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🖱کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها میداد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود. تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🖱درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🖱ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند [شکل انتهای مطلب]. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی در یک میکده است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند. بنابراین، اگر ما سعی داریم سازمانهای نوآورانهتری بسازیم، میبایست محیطهایی نظیر این خلق کنیم. پس در کمال تعجب، دفتر کار شما میبایست شبیه این تصویر باشد.
🖱چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟. او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت. تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. من چنین محیطهایی را «liquid network (شبکۀ سیال)» مینامم: جائیکه ایدههای متفاوت، پیشینههای مختلف، و علایق گوناگون، با جوش و خروش در کنار یکدیگر قرار میگیرند. حقیقت آن است که چنین محیطهایی هستند که به نوآوری منجر میشوند.
🖱به یافتههای استیو جانسون، کمی تعمق کنیم. آیا یافتههای او با تجویزات برنامهریزی استراتژیک (اینکه استراتژی الزاما حاصل یک فرآیند منظمِ گامبهگامِ مبتنی بر تحلیل دادههای کمّی در اتاقهای دربسته است) یا با تجویزات رویکردهای دیگری نظیر نقشۀ راه و ... تطابق دارد؟ پس شاید بهتر باشد برای دستیابی به یک استراتژی خوب و نوآورانه، بیش از هر چیز، پیرامون خود یک liquid network گسترده، مملو از افکار جدید و متنوع، مملو از رفت و آمد و جوش و خروش، و مملو از گفتگوی سنتزگونه و خلاق قرار دهیم.
مطلبی از علی بابایی؛ کافه استراتژی
@cafe_strategy
🖱استیو جانسون، کتاب معروف، پرفروش و تحسین شدهای تحت عنوان «ایدههای خوب از کجا میآیند؟ نگاهی به تاریخ نوآوریها» دارد. او این کتاب را در سال 2011 نوشته و در آن با موردکاویها و مثالهای فراوان به بررسی این موضوع پرداخته است که نوآوریهای کوچک و بزرگ چگونه به وجود آمدهاند و منشا شکلگیری آنها چه بوده است. اگر به یاد داشته باشید، در مطالب قبلی گفتیم که استراتژی، درواقع نوعی نوآوری است و نوعی پنجرۀ جدیدی است که به روی سازمان باز میشود. پس یافتههای استیو جانسون میتواند به درک ما از این موضوع که «استراتژیهای خوب از کجا میآیند؟» کمک بسیاری نماید. در ادامه، به مرور مهمترین یافتۀ استیو جانسون از زبان خود او میپردازیم:
🖱کافی شاپهای انگلیسی، نقشی حیاتی در آغاز جنبش انلایتمنت (جنبش حامی فکر به جای سنت) برعهده داشتهاند. یکی از عواملی که این نقش را به کافی شاپها میداد، معماری فضای داخلی آنها بود. درواقع آنجا فضایی بود که مردم با پیشینههای متفاوت و تخصصهای مختلف، گرد هم جمع شده، گفتگو میکردند، و به اشتراک ایدههای خود میپرداختند. آنجا فضایی بود که به گفتۀ «مت ریدلی» ایدهها میتوانستند همانند نوعی ارتباط عاشقانۀ نزدیک با هم سنتز (ترکیب) شوند و چیز بدیع و تازهای خلق شود. تعداد حیرتآوری از نوآوریهای آن دههها، در روایت داستان خود، حتما به یک کافی شاپ اشاره میکنند.
🖱درواقع یک ایدۀ جدید و یک نوآوری، شبکۀ جدید و پیکرۀ جدیدی از نورونها است که بهطور همزمان با یکدیگر درون مغز شما روشن میشوند. اکنون سوال اینجاست: چگونه میتوان مغز را در محیطهایی قرار داد که در آن، احتمال بیشتری برای شکلگیری این شبکههای جدیدِ نورونها، و در نتیجه وقوع نوآوری، وجود داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت: در محیطهایی که بیشترین شباهت را با ساختار شبکۀ دنیای درون مغز انسان داشته باشد.
🖱ماجرای نیوتن و سیب را زمانیکه نیوتن در کمبریج نشسته بود به یاد آورید. در دانشگاه آکسفورد، مجسمهای از این ماجرا وجود دارد. این مجسمه، این ماجرا را اینگونه توصیف میکند: شما آنجا غرق در افکار خود نشستهاید، ناگهان سیب از درخت میافتد، و شما به تئوری جاذبه دست مییابید! اما بهتر است بدانید واقعیت بگونۀ دیگری بوده است و محیطهایی که در طول تاریخ منجر به نوآوری شدهاند به شکل نقاشی معروف «هوگارث» بودهاند [شکل انتهای مطلب]. این اثر هوگارث از نوعی شام سیاسی در یک میکده است؛ کافی شاپها در آن روزها نیز به همین شکل بودهاند؛ و این همان محیط آشفتهای است که در آن، ایدهها میتوانند گرد هم آیند، و محیطی است که مردم، با عقاید و پیشزمینههای مختلف، میتوانند با یکدیگر برخوردهای تازه، جالب، و غیرقابلپیشبینی داشته باشند. بنابراین، اگر ما سعی داریم سازمانهای نوآورانهتری بسازیم، میبایست محیطهایی نظیر این خلق کنیم. پس در کمال تعجب، دفتر کار شما میبایست شبیه این تصویر باشد.
🖱چند سال پیش، یک محقق فوقالعاده به نام «کوین دانبار» تصمیم گرفت تا با ردگیری دقیق چگونگی خلق نوآوریها و ایدههای بدیع، دریابد که ایدههای خوب از کجا سربرمیآورند؟. او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و به فیلمبرداری از تمام محققین، حتی از جزئیترین و بهظاهر بیاهمیتترین فعالیتهای آنها پرداخت. تصویر سنتی ما از یک دانشمند در آزمایشگاه این تصویر است: او در حال نگاه از طریق یک میکروسکوپ است و ناگهان «اورکا، یافتم!». اما آنچه کوین دانبار در فیلمهای ضبط شده مشاهده کرد حکایت از ماجرای دیگری داشت: تقریبا تمام ایدههای بدیعِ موفق و مهم، نه توسط یک دانشمندِ تنها و جلوی میکروسکوپ، بلکه جای دیگری خلق شده بودند: به دور میز کنفرانس در جلسات هفتگی، زمانیکه همه دور هم جمع شده بودند تا آخرین یافتههای خود را در میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، و اغلب زمانیکه افراد اشتباهات خود را در میان یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. من چنین محیطهایی را «liquid network (شبکۀ سیال)» مینامم: جائیکه ایدههای متفاوت، پیشینههای مختلف، و علایق گوناگون، با جوش و خروش در کنار یکدیگر قرار میگیرند. حقیقت آن است که چنین محیطهایی هستند که به نوآوری منجر میشوند.
🖱به یافتههای استیو جانسون، کمی تعمق کنیم. آیا یافتههای او با تجویزات برنامهریزی استراتژیک (اینکه استراتژی الزاما حاصل یک فرآیند منظمِ گامبهگامِ مبتنی بر تحلیل دادههای کمّی در اتاقهای دربسته است) یا با تجویزات رویکردهای دیگری نظیر نقشۀ راه و ... تطابق دارد؟ پس شاید بهتر باشد برای دستیابی به یک استراتژی خوب و نوآورانه، بیش از هر چیز، پیرامون خود یک liquid network گسترده، مملو از افکار جدید و متنوع، مملو از رفت و آمد و جوش و خروش، و مملو از گفتگوی سنتزگونه و خلاق قرار دهیم.
مطلبی از علی بابایی؛ کافه استراتژی
@cafe_strategy