tgoop.com/Mind_plussss/2172
Create:
Last Update:
Last Update:
📖 اندکی مطالعه
⛓ همانطور که
به قلعه نزدیک می شدند ، اسکوئیلر که اکثراً در طول نبرد غایب بود
رقص کنان
به سمت آن ها آمد ،
دم وی در پشتش به سرعت این طرف و آن طرف می رفت
و لبخندی رضایتمندانه
به لب داشت ؛
و حیوانات از سمت ساختمان های مزرعه صدای📚قلعه حیوانات
شلیک خفه گلوله ای
را شنیدند .
باکسر گفت :
« این شلیک برای چه بود؟»
اسکوئیلر فریاد زد :
« تا پیروزی مان را جشن بگیریم .»
باکسر گفت :
« کدام پیروزی؟»
از زانوهای باکسر خون روانه بود و یک نعل
از دست داده بود و سمش شکافته بود ،
چندین گلوله هم در پای عقبی وی
جا خوش کرده بودند .
« کدام پیروزی رفقا؟
آیا ما دشمنان را از خاکمان بیرون نکردیم؟ خاک مقدس قلعه حیوانات؟»
« اما آن ها آسیاب بادی را تخریب کردند. ما دو سال روی ساخت این آسیاب کار کردیم!»
« چه اهمیتی دارد؟ ما یک آسیاب بادی دیگر می سازیم . اگر دوست داشته باشیم اصلاً شش آسیاب بادی می سازیم ، رفقا شما کار ارزشمند و عظیمی را که ما انجام دادیم ، تحسین نمی کنید . دشمنان قصد داشتند تا خاکی را اشغال کنند که ما بر روی آن هم اکنون ایستاده ایم؛ اما حالا ـ به لطف رهبری رفیق ناپلئون ـ ما سانت به سانت این خاک را دوباره به خودمان بازگرداندیم . »
باکسر گفت :
« پس ما چیزی را بردیم که قبلاً مالک آن بودیم .»
اسکوئیلر گفت :
« همین یعنی پیروزی ما »
👤جورج اورول
#کتاب
🌱@Mind_plussss
BY 🌿☕️ توسعه فردی در مایند پلاس
Share with your friend now:
tgoop.com/Mind_plussss/2172