اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:
در گلو میشِکند نالهام از رِقَت دل
قِصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست...
در گلو میشِکند نالهام از رِقَت دل
قِصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست...
اونجا که کلیم کاشانی میگه:
بیکَسانیم، گذاری به سرِ ما که کند؟
مگر از گریه، گهی بگذرد آب از سرِ ما
بیکَسانیم، گذاری به سرِ ما که کند؟
مگر از گریه، گهی بگذرد آب از سرِ ما
اونجا که عطار میگه:
به یک دم شدم عاشقِ بند بندت!
به یک دم شدم عاشقِ بند بندت!
اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:
در گلو میشِکند نالهام از رِقَت دل
قِصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست...
در گلو میشِکند نالهام از رِقَت دل
قِصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست...
اونجا که صائب تبریزی میگه:
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق، بهسامان نشود
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق، بهسامان نشود
غمگینترین بیتی که شنیدم؟ اونجا که عفيف باختری گفته:
«دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین
خود نعش خود به شانه گرفتم، گریستم»
«دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین
خود نعش خود به شانه گرفتم، گریستم»
اونجا که فاصل نظری میگه:
به خداحافظیِ تلخ تو سوگند، نشد!
که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد...
به خداحافظیِ تلخ تو سوگند، نشد!
که تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد...
محمود درویش چقدر قشنگ میگه:
تـو نَه دوری تا انتظارت کشم
و نَه نزدیکی تا ديدارت كنم
و نَه از آن مَنی تا قلبم آرام گیرد
و نَه مَن محروم از توام تا فراموشت کنم
تـو در میانهی همه چیزی!
تـو نَه دوری تا انتظارت کشم
و نَه نزدیکی تا ديدارت كنم
و نَه از آن مَنی تا قلبم آرام گیرد
و نَه مَن محروم از توام تا فراموشت کنم
تـو در میانهی همه چیزی!
اونجا که شهریار میگه:
من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین...معرفت این است که زِ من میگذری.
من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین...معرفت این است که زِ من میگذری.
عکس ها و زیبایی های محبوبتون رو که میبنید مثل سعدی بهش بگید؛
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت!
به همین سادگی و دلنشینی..
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت!
به همین سادگی و دلنشینی..
اونجا که کاظم بهمنی میگه:
"روح برخواسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
"روح برخواسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
اونجا که صائب تبریزی میگه:
چون غنچه دهن بستهام از شکوهٔ خونین
هرچند دلِ تنگِ من آکندهٔ زخم است...
چون غنچه دهن بستهام از شکوهٔ خونین
هرچند دلِ تنگِ من آکندهٔ زخم است...
اونجا که کاظم بهمنی میگه:
"روح برخواسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
"روح برخواسته از من ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
همون که افشین یداللهی میگه:
ما ظاهرا آبادهایِ باطناً ویرانهایم.
ما ظاهرا آبادهایِ باطناً ویرانهایم.
اونجا که فاضل نظری میگه:
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
اونجا که محمود درویش میگه:
"أنا يقتلنی الحضور الباهت الذی يشبه العدم..."
مرا حضوری که شبیه نبودن است میکشد...
"أنا يقتلنی الحضور الباهت الذی يشبه العدم..."
مرا حضوری که شبیه نبودن است میکشد...
اونجا که جناب سعدی میگه
عمری دگر بباید بعد از وفات مارا
کین عمر طی نمودیم،اندر امیدواری
عمری دگر بباید بعد از وفات مارا
کین عمر طی نمودیم،اندر امیدواری
اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:
چه خواهش ها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدي؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
چه خواهش ها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدي؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM