This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌳 داستان جنگلهای هیرکانی
🔗 مجلهٔ ماجرا
🔺 این ویدئو هم بسیار دردناک است؛ چون بلایی که با #جنگلزدایی بر سر #طبیعت آورده شده را بهخوبی مینمایاند و هم بسیار امیدبخش؛ چون نشان میدهد #نسل_نو چقدر پروای #محیط_زیست و دغدغهٔ #مراقبت_از_زندگی دارد و چقدر خلاق و توانمند است. کاری که این دختر در ۱۵۱ ثانیه و با کمترین امکانات، برای جلب توجه همگانی به یک امر ملی محیطزیستی کرد را طی تمام سالهای گذشته، نه رسانهٔ عریض و طویل صدا و سیما با بودجهای کلان و نه حتی مدارس و کتابهای درسی ما نتوانستهاند انجام دهند.
@Jaryaann
🔗 مجلهٔ ماجرا
🔺 این ویدئو هم بسیار دردناک است؛ چون بلایی که با #جنگلزدایی بر سر #طبیعت آورده شده را بهخوبی مینمایاند و هم بسیار امیدبخش؛ چون نشان میدهد #نسل_نو چقدر پروای #محیط_زیست و دغدغهٔ #مراقبت_از_زندگی دارد و چقدر خلاق و توانمند است. کاری که این دختر در ۱۵۱ ثانیه و با کمترین امکانات، برای جلب توجه همگانی به یک امر ملی محیطزیستی کرد را طی تمام سالهای گذشته، نه رسانهٔ عریض و طویل صدا و سیما با بودجهای کلان و نه حتی مدارس و کتابهای درسی ما نتوانستهاند انجام دهند.
@Jaryaann
🔘 تهران، یگانهایرانشهر
در مخالفت با ایدۀ تغییر پایتخت
در طول مدتی که دولت جدید مستقر شده است، بارها از زبان رئیسجمهور شنیدهایم که مؤکداً بر لزوم تغییر پایتخت ایران صحبت میکنند. در این کلاف هزارگرهِ موجود، صحبت دربارۀ تغییر پایتخت نشانی از واقعبینی ندارد و آدرس غلط است؛ به ویژه وقتی میبینیم انبوهی از معضلات روی زمین مانده است و امید به رفع آنها نمیرود و فقط باید کوشید این معضلات عمیقتر و خطرناکتر نشود. اما مسئله این است که اساساً بحث دربارۀ تغییر پایتخت را بیراه میدانم. بگذارید اول در ستایش تهران ــ آری همین تهران گرفتار ــ نکاتی بگویم.
تهران هم از آن دست واقعیتهای زیبا و سترگ ایران است که هیچ مدافعی ندارد؛ از آن داشتههاست که کسی قدرش را نمیداند. کسانی که در آن نشستهاند مشکلاتش را میبینند و کسانی هم که بیرون آنند به آن به منزلۀ دیگی مینگرند که برایشان نمیجوشد ــ اما دیگ تهران هم برای کل ایران میجوشد و هم حتی میتوانم ادعا کنم این دیگ برای کل خاورمیانه در جوش است و هر آشی در آن پخته شود اول همۀ ایران و بعد کل خاورمیانه به سهم خود باید از آن بخورد.
[...] کسی که در روستاهای خوزستان و خراسان شمالی، آذربایجان غربی و سیستان نشسته است، بدون اینکه بداند متأثر از اتفاقاتی است که در دیگِ اجتماعی تهران رقم میخورد؛ به عنوان کانون مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون اجتماعی در ایران و در خاورمیانه. [...]
[...] روزی از دوستی پرسیدم: «شما تهرانی هستید؟» پاسخ داد: «نه! ما از همهجا هستیم جز تهران» و بعد توضیح داد که خانوادۀ پدر و مادرش یکی اهل یاسوج و مشهد، دیگری هم اهل ارومیه و قم بوده است. به او گفتم «شما اتفاقاً دقیقاً تهرانی هستید»؛ زیرا تهران دقیقاً همین درهمشدگی است. ارزش و اهمیت تهران در همین هویت آمیزشی آن است. تهران بیهویت نیست، بلکه هویت آن «آمیزش» است؛ تهران جایی است که غلیظترین، متنوعترین و پیچیدهترین آمیزش مردمیِ ایران در آن صورت گرفته است و تهرانی کسی است که متعلق به این «آمیزه» است.
تهران تنها «ایرانشهر» واقعی است؛ اگر چیزی تحت عنوان «ایرانشهر» وجود داشته باشد، همین تهران است. به همین دلیل تهران به کورهای برای «شهروندسازی» تبدیل شده است؛ جایی که فرد از عضوی از طایفه، قوم و شهر، تبدیل میشود به شهروند یک کشور؛ عناصر بومی و محلی میان هویت فردی و هویت ملی در تهران از میان رفته است. البته منظور این نیست که شهروندسازی در جای دیگری رخ نمیدهد، بلکه یعنی هویت فرد بیش از هر چیز متأثر از شهروند بودنش است، نه تعلقات دیگر.
مدرنیزاسیون در دوران پهلوی اول و بعد به ویژه در پهلوی دوم از دهۀ ۱۳۳۰ به بعد به تهران امکان داد به کانون اصلی مهاجرپذیری ایران بدل شود. هویت جدید تهران در نیمۀ اول قرن خورشیدی پیشین شکل گرفت و در نیمۀ دوم قرن بر همان ریلها به مسیر خود ادامه داد. در تهران، مردمی که زادگاهشان یک تا دو هزار کیلومتر از هم فاصله داشت، همسایۀ دیواربهدیوار شدند. متولد کردستان، همسایۀ یزدی داشت، متولد مازندران همسایۀ شیرازی، متولد آبادان همسایۀ مشهدی و همین را ضرب کنید در چندین میلیون. در کدام نقطۀ دیگری از ایران چنین آمیزۀ زیبا، بزرگ و ایرانسازی میتوانید پیدا کنید؟ هویتهای جدید از همنشینی در کنار هم، از افتادن در کورههای اجتماعی جدید پدید میآید و اگر بخواهیم چگالترین و فشردهترین هویت ایرانی را بیابیم، کانونش تهران است. همین آمیزه باعث شده است تهران و شهروند آن خود را مستقیماً مدافع ایران ببیند؛ چون او خودآگاهـناخودآگاه عمیقترین پیوندِ وجودی و هویتی را با ایران دارد.
از دیگر سو، دقیقاً به دلیل سرازیر شدن هویتهای متنوع به تهران و ذوب شدن آنها در هم، تهران به کانون مدرنیتۀ ایرانی بدل شده است. «دیگریپذیری» در تهران بیش از هر جای دیگری بر «دیگریستیزی» میچربد، زیرا هر کس خود کمتر یا بیشتر «یک دیگریِ ذوبشده در کل» است. امور مدرن همهجای ایران میتواند پدید آید و وجود داشته باشد، اما نقطهای که امور مدرن پشتوانۀ اجتماعی نیرومند دارد و میتواند پا بگیرد، تهران است، و در نتیجه تهران به صادرکنندۀ مدرنیته به دورترین نقاط ایران بدل میشود. همین تهران آبستن ایران نوین است ــ چنانکه همیشه دائم در حال زایش فردای ایران بوده است. تهران شهر تهرانیها نیست، شهر ایرانیهاست. به همین دلیل ایدۀ جابجایی پایتخت اگر به تضعیف این شیرازۀ ملی آسیب زند، آسیب به کل ایران است.
👈🏼 ادامۀ یادداشت
✍🏼 #مهدی_تدینی
🔗 منبع و نوشته کامل: تاریخاندیشی
#تهران #ایرانشهر #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
در مخالفت با ایدۀ تغییر پایتخت
در طول مدتی که دولت جدید مستقر شده است، بارها از زبان رئیسجمهور شنیدهایم که مؤکداً بر لزوم تغییر پایتخت ایران صحبت میکنند. در این کلاف هزارگرهِ موجود، صحبت دربارۀ تغییر پایتخت نشانی از واقعبینی ندارد و آدرس غلط است؛ به ویژه وقتی میبینیم انبوهی از معضلات روی زمین مانده است و امید به رفع آنها نمیرود و فقط باید کوشید این معضلات عمیقتر و خطرناکتر نشود. اما مسئله این است که اساساً بحث دربارۀ تغییر پایتخت را بیراه میدانم. بگذارید اول در ستایش تهران ــ آری همین تهران گرفتار ــ نکاتی بگویم.
تهران هم از آن دست واقعیتهای زیبا و سترگ ایران است که هیچ مدافعی ندارد؛ از آن داشتههاست که کسی قدرش را نمیداند. کسانی که در آن نشستهاند مشکلاتش را میبینند و کسانی هم که بیرون آنند به آن به منزلۀ دیگی مینگرند که برایشان نمیجوشد ــ اما دیگ تهران هم برای کل ایران میجوشد و هم حتی میتوانم ادعا کنم این دیگ برای کل خاورمیانه در جوش است و هر آشی در آن پخته شود اول همۀ ایران و بعد کل خاورمیانه به سهم خود باید از آن بخورد.
[...] کسی که در روستاهای خوزستان و خراسان شمالی، آذربایجان غربی و سیستان نشسته است، بدون اینکه بداند متأثر از اتفاقاتی است که در دیگِ اجتماعی تهران رقم میخورد؛ به عنوان کانون مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون اجتماعی در ایران و در خاورمیانه. [...]
[...] روزی از دوستی پرسیدم: «شما تهرانی هستید؟» پاسخ داد: «نه! ما از همهجا هستیم جز تهران» و بعد توضیح داد که خانوادۀ پدر و مادرش یکی اهل یاسوج و مشهد، دیگری هم اهل ارومیه و قم بوده است. به او گفتم «شما اتفاقاً دقیقاً تهرانی هستید»؛ زیرا تهران دقیقاً همین درهمشدگی است. ارزش و اهمیت تهران در همین هویت آمیزشی آن است. تهران بیهویت نیست، بلکه هویت آن «آمیزش» است؛ تهران جایی است که غلیظترین، متنوعترین و پیچیدهترین آمیزش مردمیِ ایران در آن صورت گرفته است و تهرانی کسی است که متعلق به این «آمیزه» است.
تهران تنها «ایرانشهر» واقعی است؛ اگر چیزی تحت عنوان «ایرانشهر» وجود داشته باشد، همین تهران است. به همین دلیل تهران به کورهای برای «شهروندسازی» تبدیل شده است؛ جایی که فرد از عضوی از طایفه، قوم و شهر، تبدیل میشود به شهروند یک کشور؛ عناصر بومی و محلی میان هویت فردی و هویت ملی در تهران از میان رفته است. البته منظور این نیست که شهروندسازی در جای دیگری رخ نمیدهد، بلکه یعنی هویت فرد بیش از هر چیز متأثر از شهروند بودنش است، نه تعلقات دیگر.
مدرنیزاسیون در دوران پهلوی اول و بعد به ویژه در پهلوی دوم از دهۀ ۱۳۳۰ به بعد به تهران امکان داد به کانون اصلی مهاجرپذیری ایران بدل شود. هویت جدید تهران در نیمۀ اول قرن خورشیدی پیشین شکل گرفت و در نیمۀ دوم قرن بر همان ریلها به مسیر خود ادامه داد. در تهران، مردمی که زادگاهشان یک تا دو هزار کیلومتر از هم فاصله داشت، همسایۀ دیواربهدیوار شدند. متولد کردستان، همسایۀ یزدی داشت، متولد مازندران همسایۀ شیرازی، متولد آبادان همسایۀ مشهدی و همین را ضرب کنید در چندین میلیون. در کدام نقطۀ دیگری از ایران چنین آمیزۀ زیبا، بزرگ و ایرانسازی میتوانید پیدا کنید؟ هویتهای جدید از همنشینی در کنار هم، از افتادن در کورههای اجتماعی جدید پدید میآید و اگر بخواهیم چگالترین و فشردهترین هویت ایرانی را بیابیم، کانونش تهران است. همین آمیزه باعث شده است تهران و شهروند آن خود را مستقیماً مدافع ایران ببیند؛ چون او خودآگاهـناخودآگاه عمیقترین پیوندِ وجودی و هویتی را با ایران دارد.
از دیگر سو، دقیقاً به دلیل سرازیر شدن هویتهای متنوع به تهران و ذوب شدن آنها در هم، تهران به کانون مدرنیتۀ ایرانی بدل شده است. «دیگریپذیری» در تهران بیش از هر جای دیگری بر «دیگریستیزی» میچربد، زیرا هر کس خود کمتر یا بیشتر «یک دیگریِ ذوبشده در کل» است. امور مدرن همهجای ایران میتواند پدید آید و وجود داشته باشد، اما نقطهای که امور مدرن پشتوانۀ اجتماعی نیرومند دارد و میتواند پا بگیرد، تهران است، و در نتیجه تهران به صادرکنندۀ مدرنیته به دورترین نقاط ایران بدل میشود. همین تهران آبستن ایران نوین است ــ چنانکه همیشه دائم در حال زایش فردای ایران بوده است. تهران شهر تهرانیها نیست، شهر ایرانیهاست. به همین دلیل ایدۀ جابجایی پایتخت اگر به تضعیف این شیرازۀ ملی آسیب زند، آسیب به کل ایران است.
👈🏼 ادامۀ یادداشت
✍🏼 #مهدی_تدینی
🔗 منبع و نوشته کامل: تاریخاندیشی
#تهران #ایرانشهر #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
Telegraph
«تهران، یگانه ایرانشهر»
(ادامۀ متن) بنابراین، دفاع از تهران، دفاع از یک شهر نیست. تهران قومیت و عشیره ندارد، تبار و نژاد ندارد، بلکه دفاع از تهران دفاع از هویت مدرن ایرانی و آیندهای مدرنتر و آزادیخواهانهتر از امروز است. تخریب جایگاه تهران، آسیب زدن به همۀ این ویژگیهای حیاتی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫در زادروز استاد #جلالالدین_همایی (۱۳ دی ۱۲۷۸، اصفهان – ۲۹ تیر ۱۳۵۹، تهران) نویسنده، ادیب، شاعر و تاریخنگار، سخنان او دربارهٔ اهمیت مثنوی #مولانا را میشنویم. یادش گرامی!
🔗 منبع
@Jaryaann
🔗 منبع
@Jaryaann
❗جعفرخان از فرنگ برگشته؟
زبان فارسی روزبهروز در فضای شرکتهای نوآفرین یا نوپا (استارتاپها) مهجورتر میشود. در ادبیات «استارتاپی»، شما بهجای سرمایهگذاری، «اینوِست» میکنید و بهجای اندازه بازار، ارزش بازار و سهم بازار، «مارکت سایز»، «مارکت کپ» و «مارکت شِیر» دارید. همچنین در برنامههای خود در عوض اینکه هدف قرار دهید، «تارگت» میکنید و برای استخدام در این شرکتها بهتر است سوابق کاری (رزومه) خود را به انگلیسی بفرستید؛ حتی اگر برای آن «پوزیشن» (و نه موقعیت) احتیاج چندانی به تسلط بر زبان انگلیسی نباشد؛ زیرا میخواهید «فِرست ایمپرشن» خوبی بگیرید و «اچآر» شما را لااقل به مصاحبه (و به زودی، اینترویو) دعوت کند.
آش استفاده از کلمات انگلیسی آنقدر شور شده که برخی شرکتهای نوپا حتی در آگهیهای کاریابی خود، شرح موقعیت شغلی و توانمندیهای مورد نیاز را به زبان انگلیسی مینویسند. البته کسی منکر اهمیت زبان انگلیسی که سالهاست بهعنوان زبان بینالمللی استفاده میشود، نیست. اما آیا بهرهگیری از آن به این شیوه ضرورت دارد؟
رضا ضیا، متخصص ادبیات فارسی معتقد است استفاده از واژههای انگلیسی در این فضای کاری، ابتدا به زبان فارسی زیان میرساند و در درازمدت به ادبیات فارسی هم آسیب وارد میکند. او به پدیده دیگری با عنوان «هجوم مجدد واژههای فرنگی» اشاره میکند و میگوید: «در حال حاضر اتفاق عجیب و غریب دیگری که رخ داده، این است که یکسری واژههای فرنگی در دورهای وارد شده و سالها از آنها استفاده کردهایم مثل «بطری»، «میکروفون» و... و حالا دوباره داریم این کلمات را فرنگی میکنیم؛ به «بطری» گفته میشود «باتل»، به «میکروفون» میگویند «مایک» و اینها مایه فخرفروشی است.»
راهحلی که امیرمهدی حقیقت، مترجم برای کاهش آسیبها و افزایش حساسیت مردم نسبت به قواعد و اهمیت زبان فارسی پیشنهاد میدهد، مطالعه است. او میگوید: «مطالعه میتواند نقش مهمی در مسیر سلامت زبان ایفا کند. کتاب هنوز یکی از اصیلترین شکلهای مواجهه با زبان است. اگر مطالعه کتاب بیشتر شود، سطح دانش ما نسبت به زبان بالا میرود و با قابلیتها و دامنه گسترده واژهها آشناتر میشویم و در وجودمان مینشیند. اهالی دنیای فناوری زودتر از بقیه بهخصوص اهالی فرهنگستان با مفاهیم جدید مواجه میشوند و در صورت انس بیشتر با فارسی میتوانند نقش مؤثرتری در ایجاد معادلهای بهتر و فارسیسازیشان ایفا کنند. درواقع اگر با شکل پاکیزهای از زبان مأنوس باشیم، در این صورت کمتر ممکن است در بند ساختارهای بیگانه گرفتار شویم.»
🔗منبع و متن کامل: هممیهن
#پاس_پارسی #وضعیت
@Jaryaann
زبان فارسی روزبهروز در فضای شرکتهای نوآفرین یا نوپا (استارتاپها) مهجورتر میشود. در ادبیات «استارتاپی»، شما بهجای سرمایهگذاری، «اینوِست» میکنید و بهجای اندازه بازار، ارزش بازار و سهم بازار، «مارکت سایز»، «مارکت کپ» و «مارکت شِیر» دارید. همچنین در برنامههای خود در عوض اینکه هدف قرار دهید، «تارگت» میکنید و برای استخدام در این شرکتها بهتر است سوابق کاری (رزومه) خود را به انگلیسی بفرستید؛ حتی اگر برای آن «پوزیشن» (و نه موقعیت) احتیاج چندانی به تسلط بر زبان انگلیسی نباشد؛ زیرا میخواهید «فِرست ایمپرشن» خوبی بگیرید و «اچآر» شما را لااقل به مصاحبه (و به زودی، اینترویو) دعوت کند.
آش استفاده از کلمات انگلیسی آنقدر شور شده که برخی شرکتهای نوپا حتی در آگهیهای کاریابی خود، شرح موقعیت شغلی و توانمندیهای مورد نیاز را به زبان انگلیسی مینویسند. البته کسی منکر اهمیت زبان انگلیسی که سالهاست بهعنوان زبان بینالمللی استفاده میشود، نیست. اما آیا بهرهگیری از آن به این شیوه ضرورت دارد؟
رضا ضیا، متخصص ادبیات فارسی معتقد است استفاده از واژههای انگلیسی در این فضای کاری، ابتدا به زبان فارسی زیان میرساند و در درازمدت به ادبیات فارسی هم آسیب وارد میکند. او به پدیده دیگری با عنوان «هجوم مجدد واژههای فرنگی» اشاره میکند و میگوید: «در حال حاضر اتفاق عجیب و غریب دیگری که رخ داده، این است که یکسری واژههای فرنگی در دورهای وارد شده و سالها از آنها استفاده کردهایم مثل «بطری»، «میکروفون» و... و حالا دوباره داریم این کلمات را فرنگی میکنیم؛ به «بطری» گفته میشود «باتل»، به «میکروفون» میگویند «مایک» و اینها مایه فخرفروشی است.»
راهحلی که امیرمهدی حقیقت، مترجم برای کاهش آسیبها و افزایش حساسیت مردم نسبت به قواعد و اهمیت زبان فارسی پیشنهاد میدهد، مطالعه است. او میگوید: «مطالعه میتواند نقش مهمی در مسیر سلامت زبان ایفا کند. کتاب هنوز یکی از اصیلترین شکلهای مواجهه با زبان است. اگر مطالعه کتاب بیشتر شود، سطح دانش ما نسبت به زبان بالا میرود و با قابلیتها و دامنه گسترده واژهها آشناتر میشویم و در وجودمان مینشیند. اهالی دنیای فناوری زودتر از بقیه بهخصوص اهالی فرهنگستان با مفاهیم جدید مواجه میشوند و در صورت انس بیشتر با فارسی میتوانند نقش مؤثرتری در ایجاد معادلهای بهتر و فارسیسازیشان ایفا کنند. درواقع اگر با شکل پاکیزهای از زبان مأنوس باشیم، در این صورت کمتر ممکن است در بند ساختارهای بیگانه گرفتار شویم.»
🔗منبع و متن کامل: هممیهن
#پاس_پارسی #وضعیت
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #آرش_حیدری (جامعهشناس) از اهمیت #معاصر بودن در برابر جدید بودن میگوید؛ اولی، لحظهٔ اکنون را توضیحپذیر میکند و دومی امری تقویمی و مُدزده است. اولی به شما امکان احضار گذشته را میدهد و دومی شما را بیقصه و مبتذل میکند.
🔗 جرعه
⬅️ دیدن نسخهٔ کامل
⬅️ شنیدن نسخهٔ کامل
@Jaryaann
🔗 جرعه
⬅️ دیدن نسخهٔ کامل
⬅️ شنیدن نسخهٔ کامل
@Jaryaann
💠 بزرگترین وظایف هر ایرانی
معروفترین و انسانیترین پندی که در فلسفۀ ایرانی به ما داده شده است، همان اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک است. این توصیه را که دوست و دشمن مورد ستایش قرار دادهاند، بالاترین درس اخلاقی برای بشریت دانستهاند. علاوه بر این سه پند که مربوط به اعمال هر کس با خودش میشود، بزرگان ما سه وظیفۀ خطیر هم برای ما تعیین کردهاند که مربوط به اعمال و رفتار ما در جامعه و با دیگران میشود و لذا میتوان آنها را وظایف اجتماعی یا ملی نامید. این سه وظیفه در دینکرد ششم، بند ۳۲۲ ذکر شده است.
نخستین وظیفۀ بزرگ ما تبدیل دشمن به دوست است؛ پس در فلسفۀ ایرانی، وظیفۀ انسان در قبال دشمن یا دشمنانش، این نیست که با آنان بجنگد و آنان را شکست دهد یا بکشد. و این نیست که در صدد برآید که انواع و اقسام سلاحهای جنگی و خدای نکرده شیمیایی و غیره را بسازد، تا مردم را بکشد. بلکه وظیفۀ او مهمتر از هر چیز ایجاد صلح و دوستی است.
وظیفۀ دوم تبدیل آدمهای بد و مخرّب و جنایتکار به آدمهای خوب است؛ پس وظیفۀ ما با این قبیل اشخاص، گرفتن و زدن و به زندان افکندن و از کشور و کاشانه تبعید کردن نیست، بلکه با مسالمت رفتار کردن و اصلاح آنها است. […]
وظیفۀ سوم تبدیل نادان به دانا، یا جاهل به عالم و دانشمند و حکیم است؛ پس کاری که ما بنا بر فلسفۀ عملیِ ایرانشهری باید انجام دهیم، گسترش آموزش و پرورش و تأسیس مدارس و دانشگاهها و تأمین معلمان و استادان و باسواد کردن بیسوادان و آموزش و پرورش نسلهای آینده برای کشور است.
این سه وظیفه خویشکاری مِهِست، یعنی بزرگترین وظایف خوانده شده است و اگرچه در بیش از هزار سال پیش در کتاب دینکرد ذکر شده، ولیکن امروز هم نه تنها از اهمیت آنها کاسته نشده، بلکه حتی مهمتر و خطیرتر از زمانهای گذشته هم شده است.
✍🏼 دکتر #نصرالله_پورجوادی
مجلۀ #بخارا، شمارۀ ۱۶۵، آذر و دی ۱۴۰۳، صص ۸ - ۷
🔗 منبع
#خویشکاری #ایده_ایران
@Jaryaann
معروفترین و انسانیترین پندی که در فلسفۀ ایرانی به ما داده شده است، همان اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک است. این توصیه را که دوست و دشمن مورد ستایش قرار دادهاند، بالاترین درس اخلاقی برای بشریت دانستهاند. علاوه بر این سه پند که مربوط به اعمال هر کس با خودش میشود، بزرگان ما سه وظیفۀ خطیر هم برای ما تعیین کردهاند که مربوط به اعمال و رفتار ما در جامعه و با دیگران میشود و لذا میتوان آنها را وظایف اجتماعی یا ملی نامید. این سه وظیفه در دینکرد ششم، بند ۳۲۲ ذکر شده است.
نخستین وظیفۀ بزرگ ما تبدیل دشمن به دوست است؛ پس در فلسفۀ ایرانی، وظیفۀ انسان در قبال دشمن یا دشمنانش، این نیست که با آنان بجنگد و آنان را شکست دهد یا بکشد. و این نیست که در صدد برآید که انواع و اقسام سلاحهای جنگی و خدای نکرده شیمیایی و غیره را بسازد، تا مردم را بکشد. بلکه وظیفۀ او مهمتر از هر چیز ایجاد صلح و دوستی است.
وظیفۀ دوم تبدیل آدمهای بد و مخرّب و جنایتکار به آدمهای خوب است؛ پس وظیفۀ ما با این قبیل اشخاص، گرفتن و زدن و به زندان افکندن و از کشور و کاشانه تبعید کردن نیست، بلکه با مسالمت رفتار کردن و اصلاح آنها است. […]
وظیفۀ سوم تبدیل نادان به دانا، یا جاهل به عالم و دانشمند و حکیم است؛ پس کاری که ما بنا بر فلسفۀ عملیِ ایرانشهری باید انجام دهیم، گسترش آموزش و پرورش و تأسیس مدارس و دانشگاهها و تأمین معلمان و استادان و باسواد کردن بیسوادان و آموزش و پرورش نسلهای آینده برای کشور است.
این سه وظیفه خویشکاری مِهِست، یعنی بزرگترین وظایف خوانده شده است و اگرچه در بیش از هزار سال پیش در کتاب دینکرد ذکر شده، ولیکن امروز هم نه تنها از اهمیت آنها کاسته نشده، بلکه حتی مهمتر و خطیرتر از زمانهای گذشته هم شده است.
✍🏼 دکتر #نصرالله_پورجوادی
مجلۀ #بخارا، شمارۀ ۱۶۵، آذر و دی ۱۴۰۳، صص ۸ - ۷
🔗 منبع
#خویشکاری #ایده_ایران
@Jaryaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☑️ پل فاسل (در کتاب خارج) بین سه مفهوم کاشف، مسافر و توریست تمایز ایجاد میکند. کاشف هدفش کاوش در ابعاد پنهانمانده این جهان است، ... رفتن به نقاط ناشناخته و کشفناشده این جهان... او نمیداند چه چیزی در انتظارش است. در اینجا #سفر با خطر همراه است. به عبارتی، مسافرِ نظریهپرداز ما باید بداند که فهم و کشف امر نظری محتاج خطرکردن نیز هست. اما توریست دقیقاً به نقاطی میرود که از پیش برای او نشانهگذاری شدهاست. از جاهایی دیدن میکند که میلیونها نفر پیش از او بازدید کردهاند. در مواجهه با نظریهها در ایران در موقعیت توریستی بیشتر روی نقاط تکراریاش دست گذاشته میشود. مسافر اما میتواند حماسهی خود را در ایستادن میان این دو خلق کند. یعنی بازی میان آنچه از پیش کشف شده و آنچه نیازمند کشف و ماجراجویی است.
ماجرای مسافرت نظریه، هم محتاج وفاداری به "سرمنشاها" و اصلهاست و هم مستلزم ماجراجویی در رویارویی با وضعیت جدیدی که در پاسخ بدان دست به خوانش نظری زده میشود.
✍🏼 #عباس_کاظمی
📖 #کتاب «سفر نظریهها»، نشر اگر، صص ۳۲-۳۰
👈🏼 معرفی کتاب
⬅ مقدمۀ کتاب
🔗 منبع
#علوم_انسانی #اندیشه
@Jaryaann
ماجرای مسافرت نظریه، هم محتاج وفاداری به "سرمنشاها" و اصلهاست و هم مستلزم ماجراجویی در رویارویی با وضعیت جدیدی که در پاسخ بدان دست به خوانش نظری زده میشود.
✍🏼 #عباس_کاظمی
📖 #کتاب «سفر نظریهها»، نشر اگر، صص ۳۲-۳۰
👈🏼 معرفی کتاب
⬅ مقدمۀ کتاب
🔗 منبع
#علوم_انسانی #اندیشه
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #گرگین_ملکیان ایرانشناس، زبانشناس، تاریخنگار، استاد و مدیر پیشین دانشکده شرقشناسی دانشگاه دولتی ایروان #ارمنستان، زاده و بالیدهٔ آبادان و دانشآموخته تا سطح دکتری در دانشگاه ایروان، از نقش #ادب_پارسی در عشق به ایران میگوید.
🔗 مجلهٔ آذربایجان
#ایراندوستی #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
🔗 مجلهٔ آذربایجان
#ایراندوستی #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
⚫️ کاردی که به استخوان رسیده است.
درباره بحران #آلودگی_هوا
🔹️این سطح از بدفهمی و پرتبودگی دیگر کارد را به استخوان کشور رسانده است. با هر موج از آلودگی هوا، طبیعت این سرزمین فغان برمیآورد که دست از «مزخرفات» بردارید و مرا دریابید زیرا من مأمن زندگی شمایم و اگر توان و قوت و پاکی خود را از دست دهم، شما همه در شمار مردگانید.
🔹️سالهای سال است که مسئولان وعدۀ بهبود این سطح از آلودگی را میدهند اما هر سال دریغ از پارسال! اگر این نشانۀ شکست و ناکامی در ادارۀ کشور نیست، پس چیست؟
🔹️ اگر این نشانۀ ناتوانی از بهبود شرایط نیست، پس چیست؟ ماه و خورشید و آسمان و زمین و فلک همه به فغان آمدهاند که این شرط کشورداری نیست، اما عدهای هیچ توجه نمیکنند و عدهای هم کاری از دستشان ساخته نیست!
🔹️با این روند قرار است چه بشود؟ قرار است چه بر سر این کشور آید؟ سرزمینی بدین پهناوری با آفتابی که بیدریغ بر دشت و صحرایش میتابد، هنوز اثری از انرژی پاک، انرژی خورشیدی، انرژی تجدیدپذیر به چشم نمیخورد!
🔹️ این همه سرمایه در عموم عرصهها به راحتی به باد رفته و میرود، اما چرا برای استفادۀ انبوه و گسترده از پنلهای خورشیدی سرمایهگذاری نشده است؟
🔹️مشکلات این کشور علاه بر بحرانِ محیطزیستی مثل تخریب جنگلها، خشکیدگی تالابها و دریاچهها، فرونشست دشتها و سکونتگاهها، گرد و غبار بیانتها، به آسفالت جادهها، ترافیک خیابانها، آلودگی مرگبار شهرها، قطع برق و آب و گاز منازل و کارخانهها رسیده است، اما هم و غم عدهای همچنان حول مسائلی میچرخد که برای هیچ جامعهای نه مسئله است و نه ارزش مسئله بودن دارد!
✍🏼 #احمد_زیدآبادی
🔗 منبع و متن کامل: هممیهن
#وضعیت #محیط_زیست
@Jaryaann
درباره بحران #آلودگی_هوا
🔹️این سطح از بدفهمی و پرتبودگی دیگر کارد را به استخوان کشور رسانده است. با هر موج از آلودگی هوا، طبیعت این سرزمین فغان برمیآورد که دست از «مزخرفات» بردارید و مرا دریابید زیرا من مأمن زندگی شمایم و اگر توان و قوت و پاکی خود را از دست دهم، شما همه در شمار مردگانید.
🔹️سالهای سال است که مسئولان وعدۀ بهبود این سطح از آلودگی را میدهند اما هر سال دریغ از پارسال! اگر این نشانۀ شکست و ناکامی در ادارۀ کشور نیست، پس چیست؟
🔹️ اگر این نشانۀ ناتوانی از بهبود شرایط نیست، پس چیست؟ ماه و خورشید و آسمان و زمین و فلک همه به فغان آمدهاند که این شرط کشورداری نیست، اما عدهای هیچ توجه نمیکنند و عدهای هم کاری از دستشان ساخته نیست!
🔹️با این روند قرار است چه بشود؟ قرار است چه بر سر این کشور آید؟ سرزمینی بدین پهناوری با آفتابی که بیدریغ بر دشت و صحرایش میتابد، هنوز اثری از انرژی پاک، انرژی خورشیدی، انرژی تجدیدپذیر به چشم نمیخورد!
🔹️ این همه سرمایه در عموم عرصهها به راحتی به باد رفته و میرود، اما چرا برای استفادۀ انبوه و گسترده از پنلهای خورشیدی سرمایهگذاری نشده است؟
🔹️مشکلات این کشور علاه بر بحرانِ محیطزیستی مثل تخریب جنگلها، خشکیدگی تالابها و دریاچهها، فرونشست دشتها و سکونتگاهها، گرد و غبار بیانتها، به آسفالت جادهها، ترافیک خیابانها، آلودگی مرگبار شهرها، قطع برق و آب و گاز منازل و کارخانهها رسیده است، اما هم و غم عدهای همچنان حول مسائلی میچرخد که برای هیچ جامعهای نه مسئله است و نه ارزش مسئله بودن دارد!
✍🏼 #احمد_زیدآبادی
🔗 منبع و متن کامل: هممیهن
#وضعیت #محیط_زیست
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💡 #محمدمهدی_اردبیلی در گفتوگویی با عنوان «مسئولیت روشنفکر رادیکال» با احمد غلامی در برنامهٔ «یککتاب، یک نویسنده» (در دیماه ۱۴۰۳ خورشیدی) از ضرورت مسئولیتپذیری #روشنفکر و #عاملیت سوژهٔ آزاد و تکین و از تعاریف گوناگون #آزادی و عوامل بردهساز بیرونی و درونی و راههای رهایی از آنها میگوید.
👈🏼 دیدن گفتوگوی کامل
👈🏼 شنیدن گفتوگوی کامل
👈🏼 خواندن گفتوگوی کامل
@Jaryaann
👈🏼 دیدن گفتوگوی کامل
👈🏼 شنیدن گفتوگوی کامل
👈🏼 خواندن گفتوگوی کامل
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️ ایران تنهاست! نروید!
سخنان استاد #ژاله_آموزگار در نشست شب فردوسی و شاهنامه؛ از ستیز تا ستایش در #شب_بخارا
۱۶ دی ۱۴۰۳، خانه اندیشمندان علوم انسانی
🔺سخنانی از سر #ایراندوستی و دلنگرانی برای آیندهٔ میهن، که اگرچه مخاطبش، جوانانند اما مسئولش، کسانی هستند که وضعیت کشور را به جایی رساندهاند که بسیاری از جوانان #مهاجرت را تنها گزینه برای داشتن یک زندگی معمولی میدانند.
@Jaryaann
سخنان استاد #ژاله_آموزگار در نشست شب فردوسی و شاهنامه؛ از ستیز تا ستایش در #شب_بخارا
۱۶ دی ۱۴۰۳، خانه اندیشمندان علوم انسانی
🔺سخنانی از سر #ایراندوستی و دلنگرانی برای آیندهٔ میهن، که اگرچه مخاطبش، جوانانند اما مسئولش، کسانی هستند که وضعیت کشور را به جایی رساندهاند که بسیاری از جوانان #مهاجرت را تنها گزینه برای داشتن یک زندگی معمولی میدانند.
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📱در هنگام استفاده از #رسانههای_اجتماعی پیوسته باید این نکته را به خود و دیگران گوشزد کنیم!
🔗 علوم اجتماعی، مسائلروز
#دنیای_نمایش #دیجیتال_فرهنگی
@Jaryaann
🔗 علوم اجتماعی، مسائلروز
#دنیای_نمایش #دیجیتال_فرهنگی
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨ تلاش آتشنشانان یکی از ایستگاههای تهران برای نجات جان پرندهای که در دود دچار مسمویت شده، پس از خاموش کردن آتش در یک خانه
🔺 هر چه در کشور ارزش #جان_شیرین هر موجودی و کوشش برای #پاس_زندگی بیشتر شود بیتردید جامعه بهتری خواهیم داشت.
🔗 منبع ویدئو: عملیات ۱۲۵
#ما_ایرانیها
@Jaryaann
🔺 هر چه در کشور ارزش #جان_شیرین هر موجودی و کوشش برای #پاس_زندگی بیشتر شود بیتردید جامعه بهتری خواهیم داشت.
🔗 منبع ویدئو: عملیات ۱۲۵
#ما_ایرانیها
@Jaryaann
جانپناهِ زبان فارسی
در فاصلهای که از بهت و کوفتگی شکست درآمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم، ما به عنوان يک قوم برای ادامهٔ حیات دو جور ایستادگی کردیم: مستقیم و غیر مستقیم، یا به يک بيان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی. و بعد از چهار صد سال به دو نتیجه رسیدیم: شکست و پیروزی. شکست در مقابلهٔ مستقیم، در رویارویی و جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی، برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد […]. نتیجهٔ دوم رسیدن به پیروزی بود. پیروزی در نگهداری ملیّت و زبان.
ما ملیّت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم. با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی و ترک. ایران و به ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمهٔ دوم قرن نوزدهم نبود. [...]، وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی، یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
✍🏼 #شاهرخ_مسکوب
📖 ملیّت و زبان
🔗 مقالهٔ کامل
#فارسی #ایده_ایران #هویت_ایرانی
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
@Jaryaann
در فاصلهای که از بهت و کوفتگی شکست درآمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم، ما به عنوان يک قوم برای ادامهٔ حیات دو جور ایستادگی کردیم: مستقیم و غیر مستقیم، یا به يک بيان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی. و بعد از چهار صد سال به دو نتیجه رسیدیم: شکست و پیروزی. شکست در مقابلهٔ مستقیم، در رویارویی و جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی، برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد […]. نتیجهٔ دوم رسیدن به پیروزی بود. پیروزی در نگهداری ملیّت و زبان.
ما ملیّت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم. با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی و ترک. ایران و به ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمهٔ دوم قرن نوزدهم نبود. [...]، وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی، یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
✍🏼 #شاهرخ_مسکوب
📖 ملیّت و زبان
🔗 مقالهٔ کامل
#فارسی #ایده_ایران #هویت_ایرانی
#پارسی_میراث_همه_ایرانیان
@Jaryaann
🌀 ماندن یا مهاجرت؟ مسئله تنها این نیست!
۱. روند کنونی مهاجرت گستردهٔ جوانانِ خوشفکر و توانمند، تهدیدی برای ایران است. اما مسئول اصلی این بحران شهروندانی نیستند که در پی یک زندگی معمولی و میزانی از آزادی، امنیت و آینده پیشبینیپذیر مهاجرت کردهاند. مسئولیت با کسانیست که وضعی ساختهاند که این مطالبات در کشور دور از دسترس است.
۲. این روزها، ماندن یا رفتن، تابع عوامل گوناگونی است که همهٔ آنها در اختیار فرد نیست. سنخهای روانی گوناگون و ظرفیت روانی متفاوت افراد در برابر فشارها، داشتن فرزند خردسال، بودن بستگان نزدیک در خارج از کشور، شرایط کاری و درسی و داشتن یا نداشتن پشتوانهٔ خانوادگی و اقتصادی عواملیاند که در انتخاب شخص دخیلاند. بسیاری از رفتگان صرفاً برای ادامه تحصیل یا کسب تجربه یا به واسط شرایط خاصی بهطور موقت به خارج از کشور رفتهاند و در انتظار شرایط مناسب برای بازگشت به کشورند.
۳. امروزه نباید میان ماندگان و مهاجران دوقطبی ساخت. چرا که مسئله صرفاً، رفتن (مهاجرت) یا ماندن نیست. موضوع، پروای ایران را داشتن یا نداشتن است. در واقع بسیاری از آنان که رفتهاند ایران از ذهنشان نرفته و همچنان دغدغۀ ایران را دارند و مستقیم یا غیرمستقیم در پی خدمت به میهناند و در عوض، بسیاری از آنها که ماندهاند میهن جایی در دل و ذهنشان ندارد و صرفاً به دنبال منافع شخصی خود هستند؛ حتی اگر به بهای آسیبرسانی به ایران و ایرانیان باشد.
۴. معمولاً امکان و میزان تأثیرگذاری ایرانیان ساکن کشور در #ساختن ایران، بیشتر است و برای هر بهبودی در سرزمین قطعاً باید تعداد قابل توجهی از ایرانیانِ دغدغهمند در کشور بمانند و نقشآفرین باشند. اما به واسطهٔ محدودیتهای کنونی، چه بسا برخی افراد از راه دور امکان تأثیرگذاری بیشتری برای خدمت به ایران داشته باشند. احسان یارشاطر در آمریکا، مرکز مطالعات ایرانشناسی و دانشنامه ایرانیکا را بنیان گذاشت که ثمرات آنها برای فرهنگ ایران ماندگار خواهد بود و جلال خالقی مطلق، پس از سالها پژوهش در خارج از ایران، معتبرترین نسخهٔ شاهنامه را منتشر کرد.
۵. #مهاجرت بیرویهٔ ایرانیان بحرانی برای سرزمین است ولی حضور گستردهٔ ایرانیها در دیگر کشورها فرصتی ارزشمند برای شناساندن ایران به جهانیان و برقراری ارتباطات علمی، فرهنگی و اقتصادی با داخل (با وجود تمام محدودیتها) نیز هست.
۶. در نهایت، ایران بهراستی تنهاست و جز مردمانش دلسوز و یاوری ندارد و شما چه ماندهاید و چه رفتهاید، اگر دل در گروی این سرزمین دارید و در راه مراقبت از آن گامی برمیدارید باید دست شما را به گرمی فشرد.
#ایراندوستی #مراقبت_از_ایران #پاس_ایران
@Jaryaann
۱. روند کنونی مهاجرت گستردهٔ جوانانِ خوشفکر و توانمند، تهدیدی برای ایران است. اما مسئول اصلی این بحران شهروندانی نیستند که در پی یک زندگی معمولی و میزانی از آزادی، امنیت و آینده پیشبینیپذیر مهاجرت کردهاند. مسئولیت با کسانیست که وضعی ساختهاند که این مطالبات در کشور دور از دسترس است.
۲. این روزها، ماندن یا رفتن، تابع عوامل گوناگونی است که همهٔ آنها در اختیار فرد نیست. سنخهای روانی گوناگون و ظرفیت روانی متفاوت افراد در برابر فشارها، داشتن فرزند خردسال، بودن بستگان نزدیک در خارج از کشور، شرایط کاری و درسی و داشتن یا نداشتن پشتوانهٔ خانوادگی و اقتصادی عواملیاند که در انتخاب شخص دخیلاند. بسیاری از رفتگان صرفاً برای ادامه تحصیل یا کسب تجربه یا به واسط شرایط خاصی بهطور موقت به خارج از کشور رفتهاند و در انتظار شرایط مناسب برای بازگشت به کشورند.
۳. امروزه نباید میان ماندگان و مهاجران دوقطبی ساخت. چرا که مسئله صرفاً، رفتن (مهاجرت) یا ماندن نیست. موضوع، پروای ایران را داشتن یا نداشتن است. در واقع بسیاری از آنان که رفتهاند ایران از ذهنشان نرفته و همچنان دغدغۀ ایران را دارند و مستقیم یا غیرمستقیم در پی خدمت به میهناند و در عوض، بسیاری از آنها که ماندهاند میهن جایی در دل و ذهنشان ندارد و صرفاً به دنبال منافع شخصی خود هستند؛ حتی اگر به بهای آسیبرسانی به ایران و ایرانیان باشد.
۴. معمولاً امکان و میزان تأثیرگذاری ایرانیان ساکن کشور در #ساختن ایران، بیشتر است و برای هر بهبودی در سرزمین قطعاً باید تعداد قابل توجهی از ایرانیانِ دغدغهمند در کشور بمانند و نقشآفرین باشند. اما به واسطهٔ محدودیتهای کنونی، چه بسا برخی افراد از راه دور امکان تأثیرگذاری بیشتری برای خدمت به ایران داشته باشند. احسان یارشاطر در آمریکا، مرکز مطالعات ایرانشناسی و دانشنامه ایرانیکا را بنیان گذاشت که ثمرات آنها برای فرهنگ ایران ماندگار خواهد بود و جلال خالقی مطلق، پس از سالها پژوهش در خارج از ایران، معتبرترین نسخهٔ شاهنامه را منتشر کرد.
۵. #مهاجرت بیرویهٔ ایرانیان بحرانی برای سرزمین است ولی حضور گستردهٔ ایرانیها در دیگر کشورها فرصتی ارزشمند برای شناساندن ایران به جهانیان و برقراری ارتباطات علمی، فرهنگی و اقتصادی با داخل (با وجود تمام محدودیتها) نیز هست.
۶. در نهایت، ایران بهراستی تنهاست و جز مردمانش دلسوز و یاوری ندارد و شما چه ماندهاید و چه رفتهاید، اگر دل در گروی این سرزمین دارید و در راه مراقبت از آن گامی برمیدارید باید دست شما را به گرمی فشرد.
#ایراندوستی #مراقبت_از_ایران #پاس_ایران
@Jaryaann
Telegram
.
💠 پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، هویّت دینی ایرانی رنگ باخت، امّا ملیّتگرایی منعکس در خداینامه در شاهنامه تبلور و تکامل یافت. با آنکه در دورۀ ظهور شاهنامه- بر خلاف دوران شکلگیری کهنالگوی آن، خداینامه- ایران از یکپارچگی سیاسی برخوردار نبود، تا اندازهای میتوان در این دو دوران مشترکاتی یافت. در قرن چهارم هجری، دشمنان شمالی ترکانی بودند که اینبار جذب فرهنگ ایرانی شده و خود حکومت را به دست گرفته بودند. به جای امپراتوری روم، اعراب مسلمانی بودند که هویّت خود را در تحقیر ملّتهای دیگر بهویژه ایرانیان مسلمان میجستند و از دین جدید چون ابزاری برای فزونخواهی و باجخواهی هرچه بیشتر نیک بهره میبردند. [...]
پس از فردوسی، هویّت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامۀ ملّی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیایی روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، بهرغم وجود حکومتهای محلّی، مفهوم ایرانشهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحههای شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان ممدوح خود را، هرچند بر قلمروی در گوشهای از ایرانزمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب میکردند.
هویّت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّتهای دیگر نیست که رنگ و جلا مییابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومند استوار است. از همین رو، ملّیگرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به نژادپرستی نفرتانگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد. در قرن بیست و یکم، ایرانیان میتوانند بر پایۀ همان بنیادها، بهویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج میزند، در جهانی که، در اثر پیشرفتهای برقآسا در فناوری ارتباطات، بیم آن میرود که بسیاری از فرهنگهای بومی فراموش شوند، هویّت ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه، اگر دیوان حافظ ناخودآگاهِ جمعی ایرانیان را بازمیتاباند، شاهنامه خودآگاهِ جمعی ایرانیان است.
✍🏼 #ابوالفضل_خطیبی
«هویّت ایرانی در شاهنامه»، نامۀ فرهنگستان، شمارۀ ۳۲، ۱۳۸۵، ص ۷۴-۷۵.
🗓 ۲۱ دیماه، سالروز درگذشت ابوالفضل خطیبی
#ساسانی #ایرانشهر #صفوی #تداوم_فرهنگی
#هویت_ایرانی #شاهنامه #ایده_ایران #ملیگرایی
@Jaryaann
پس از فردوسی، هویّت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامۀ ملّی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیایی روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، بهرغم وجود حکومتهای محلّی، مفهوم ایرانشهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحههای شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان ممدوح خود را، هرچند بر قلمروی در گوشهای از ایرانزمین حکم میراندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب میکردند.
هویّت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّتهای دیگر نیست که رنگ و جلا مییابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومند استوار است. از همین رو، ملّیگرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچگاه به نژادپرستی نفرتانگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد. در قرن بیست و یکم، ایرانیان میتوانند بر پایۀ همان بنیادها، بهویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج میزند، در جهانی که، در اثر پیشرفتهای برقآسا در فناوری ارتباطات، بیم آن میرود که بسیاری از فرهنگهای بومی فراموش شوند، هویّت ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه، اگر دیوان حافظ ناخودآگاهِ جمعی ایرانیان را بازمیتاباند، شاهنامه خودآگاهِ جمعی ایرانیان است.
✍🏼 #ابوالفضل_خطیبی
«هویّت ایرانی در شاهنامه»، نامۀ فرهنگستان، شمارۀ ۳۲، ۱۳۸۵، ص ۷۴-۷۵.
🗓 ۲۱ دیماه، سالروز درگذشت ابوالفضل خطیبی
#ساسانی #ایرانشهر #صفوی #تداوم_فرهنگی
#هویت_ایرانی #شاهنامه #ایده_ایران #ملیگرایی
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪ تناسبات حرف «ع» در خط نستعلیق
دوایر معکوس قسمتی از یک بیضیاند که نسبت به افق زاویه دارند، به محل آبخور و انحنای پشت «ع» دقت کنید.
🎶 چهارمضراب مخالف اثر #پرویز_مشکاتیان
🔗 خط صبح (نرجس شریفزاده)
#هندسه #هنر_ایرانی #نستعلیق
@Jaryaann
دوایر معکوس قسمتی از یک بیضیاند که نسبت به افق زاویه دارند، به محل آبخور و انحنای پشت «ع» دقت کنید.
🎶 چهارمضراب مخالف اثر #پرویز_مشکاتیان
🔗 خط صبح (نرجس شریفزاده)
#هندسه #هنر_ایرانی #نستعلیق
@Jaryaann