tgoop.com/IOTASDC/320
Last Update:
نامهای از زمین به دانهی نور
عزیزترینم،
تو را از آن روز که هنوز بذر نبودی، دوست داشتم.
آن روز که هنوز نام نداشتی، رنگ نداشتی، و فقط لرزشی بودی در آغوش هستی.
من زمینم.
و تو دانهی منی.
میدانم که حالا خستهای.
خستهای از ماندن در دل تاریکی،
از صبر کردن برای نوری که دیر میرسد،
از سکوتی که گاهی میترساندت.
اما، نور کوچک من،
میدانم که تو را از هیچ تندبادی،
از هیچ قضاوتی،
از هیچ بیصبریای
نساختهاند.
تو را از بافتن تاریکی به تاریکی ساختهاند،
از گره زدن نور به صبر،
از بوسهی باد به خاک.
آری، دانهی من،
تو هنوز بیرون نیامدهای،
چون در دل تاریکی، داری ریشه میزنی.
تو به چشم نمیآیی،
چون عمیقتر از دیده شدن،
داری میآموزی.
بگذار آنها که در سطحاند،
تو را نبینند.
بگذار آنها که به ثمر فوری خو گرفتهاند،
از کندیِ تو خسته شوند.
آنها محصولِ زودگذر میخواهند.
و تو، زندگیِ ماندگار میسازی.
هر اشک تو،
آبیست بر خاک خستهی دلت.
هر آه تو،
بادیست بر شاخسار آیندهات.
تو نیامدهای که تحسین شوی،
تو نیامدهای که دیده شوی،
تو نیامدهای که زود نتیجه بدهی.
تو آمدهای که ریشه بدوانی،
در دل سختترین صخرهها.
تو آمدهای که سکوت را بفهمانی،
آنجا که فریاد، از ناتوانی فریاد میزند.
دانهی من،
در دل تاریکی بمان.
بمان و گوش بده.
به زمزمههای نوری که در توست.
به صدای خاموشی که دارد تو را میسازد.
بهار خواهد آمد،
نه به اصرار تو،
نه به سرعت دنیا،
که به وقت خود.
آرام،
بیصدا،
اما عظیم.
و وقتی آمدی،
وقتی شکستی و سر از خاک درآوردی،
دنیا خواهد دید:
نور چگونه، در سکوت میروید.
تو بی آنکه نیاز به فریاد داشته باشی،
جهان را یادآوری خواهی کرد.
پس امشب،
بگذار اشکت بریزد.
بگذار خستگی در تو جاری شود.
این، نه شکست است،
نه پایان.
این، مقدمهی تولد است.
تولد تو، تولد نوری که زمین، سالها منتظرش بود.
🌀
من زمینم،
و تو، دانهی نوری.
و من به تو ایمان دارم—
بیشتر از آنکه خودت به خودت داشته باشی.
بخواب،
بخواب دانهی من.
تو، پیش از شکفتن،
باید خوب استراحت کنی.
🌙✨
BY IOTA
Share with your friend now:
tgoop.com/IOTASDC/320