tgoop.com/FirstStartFromMyself/15834
Last Update:
لیلی گفت: موهایم مشکی ست
حلقه حلقه و مواج
دلت توی حلقههای موی من است
نمیخواهی دلت را آزاد کنی؟
نمیخواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟
مجنون دست کشید به شاخههای آشفته بید
و گفت: نه نمیخواهم
گیسوی مواج لیلی را نمیخواهم
دلم راهم
لیلی گفت: چشمهایم جام شیشهای عسل است
شیرین
نمیخواهی عکست را توی جام عسل ببینی؟
شیرینی لیلی را؟
مجنون چشمهایش را بست و گفت:
هزار سال است عکسم ته جام شوکران است،
تلخ
تلخی مجنون را تاب میآوری؟
لیلی گفت: لبخندم خرمای رسیده نخلستان است
خرما طعم تنهاییات را عوض میکند
نمیخواهی خرما بچینی؟
مجنون خاری در دهانش گذاشت و گفت:
من خار را دوستتر دارم
لیلی گفت: دستهایم پل است
پلی که مرا به تو میرساند
بیا و از این پل بگذر
مجنون گفت: اما من از این پل گذشتهام
آن که میپرد دیگر به پل نیازی ندارد
لیلی گفت: قلبم اسب سرکش عربیست
بیسوار و بیافسار
عنانش را خدا بریده
این اسب را با خودت میبری؟
مجنون هیچ نگفت
لیلی که نگاه کرد، مجنون دیگر نبود
تنها شیهه اسبی بود و رد پایی بر شن
لیلی دست بر سینهاش گذاشت
صدای تاختن میآمد
اسب سرکش اما در سینه لیلی نبود
#عرفان_نظرآهاری
شعر #جامی
آواز #مجید_وحید
BY من از خودم شروع میکنم
Share with your friend now:
tgoop.com/FirstStartFromMyself/15834