tgoop.com/FirstStartFromMyself/15345
Last Update:
بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخهها و ریشهها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی؟
وا بکنیم پنجرهها رو یا نه
تازه کنیم خاطرهها رو یا نه
بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازهتر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو آورد از توو کوچه توو خونه
حیاط ما یه غربی باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون
بهار بهار یه مهمونِ قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصهها بود
خواب و خیال همه بچهها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
آخ که چه زود قلک عیدیامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفا رو نقطهچین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجرهها رو، دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
منو با حسی دیگه، آشنا کرد
یه حرف که از حرفهای من؛ کتاب شد
حیف که همش سوالِ بیجواب شد
دروغ نگم؛ هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب، دنبال آب و نون بود
#ناصر_عبدالهی
@FirstStartFromMyself
🟠 instagram : @maerefat_
BY من از خودم شروع میکنم
Share with your friend now:
tgoop.com/FirstStartFromMyself/15345