EXISTENTIALISTT Telegram 5322
که دلمُردگی تو را کُشت، هان؟ از خشم می‌ترکی؟ از اندوه در تابی، خفه می‌شوی؟ صبور باش ای شیرِ صحرا!! من هم در حال خفه‌شدنم، مدت‌هاییست مدید...

به ریه‌هایت یاد بده نفس کوتاه بکشند. تا زمانی که پا بر قله‌های بلند می‌نهی و باید در توان دم زنی، با شادی بسیار گسترش یابند.
بیاندیش، کار کن، بنویس، آستین‌هایت را تا شانه بالا بزن و مرمت را بتراش؛ مانند کارگر خوبی که هرگز سر برنمی‌گرداند. عرق می‌ریزد و زحمت می‌کشد و لبخند می‌زند... تنها راه حذر از ناشادی، محصور کردن خویش است به هنر و جا ندادن به هرچه دیگر.

برای من هم‌چیز کمابیش خودش بوده است از زمانی که سر تسلیم نهادم به همیشه بد بودنشان. من به زندگی روزمرّه، وداع نهایی گفته‌‌‌ام. از این پس آنچه می‌خواهم پنج شش ساعت آرامش است در اتاقم؛ آتشی در زمستان و دو شمعی برای شب‌هایم...

دلم می‌خواهد قصه را که در این مدت جدایی نوشته‌ای ببینم. در چهار، پنج هفته همه‌اش را با هم خواهیم خواند. با هم، تنها، به‌فراغت، دور از دنیا و بورژواها، چون خرس‌های زندانی، و زیر پوست کلفت سه قشریِ خرسانه‌مان خواهیم غرید. من هنوز به فکر آن داستان شرقی خودم هستم که در زمستان آینده خواهم نوشتش.


بخشی از یک نامه‌ی گوستاو فلوبر،
ترجمه‌ی ابراهیم گلستان
مانامه‌ی صدف، شماره‌ی ۱۰،
شهریور ماه ۱۳۳۷، صفحه‌های ۸۰۰ و ۸۵۱.


@existentialistt
95👍26👎1🙏1



tgoop.com/Existentialistt/5322
Create:
Last Update:

که دلمُردگی تو را کُشت، هان؟ از خشم می‌ترکی؟ از اندوه در تابی، خفه می‌شوی؟ صبور باش ای شیرِ صحرا!! من هم در حال خفه‌شدنم، مدت‌هاییست مدید...

به ریه‌هایت یاد بده نفس کوتاه بکشند. تا زمانی که پا بر قله‌های بلند می‌نهی و باید در توان دم زنی، با شادی بسیار گسترش یابند.
بیاندیش، کار کن، بنویس، آستین‌هایت را تا شانه بالا بزن و مرمت را بتراش؛ مانند کارگر خوبی که هرگز سر برنمی‌گرداند. عرق می‌ریزد و زحمت می‌کشد و لبخند می‌زند... تنها راه حذر از ناشادی، محصور کردن خویش است به هنر و جا ندادن به هرچه دیگر.

برای من هم‌چیز کمابیش خودش بوده است از زمانی که سر تسلیم نهادم به همیشه بد بودنشان. من به زندگی روزمرّه، وداع نهایی گفته‌‌‌ام. از این پس آنچه می‌خواهم پنج شش ساعت آرامش است در اتاقم؛ آتشی در زمستان و دو شمعی برای شب‌هایم...

دلم می‌خواهد قصه را که در این مدت جدایی نوشته‌ای ببینم. در چهار، پنج هفته همه‌اش را با هم خواهیم خواند. با هم، تنها، به‌فراغت، دور از دنیا و بورژواها، چون خرس‌های زندانی، و زیر پوست کلفت سه قشریِ خرسانه‌مان خواهیم غرید. من هنوز به فکر آن داستان شرقی خودم هستم که در زمستان آینده خواهم نوشتش.


بخشی از یک نامه‌ی گوستاو فلوبر،
ترجمه‌ی ابراهیم گلستان
مانامه‌ی صدف، شماره‌ی ۱۰،
شهریور ماه ۱۳۳۷، صفحه‌های ۸۰۰ و ۸۵۱.


@existentialistt

BY Existentialist


Share with your friend now:
tgoop.com/Existentialistt/5322

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram channels fall into two types: Image: Telegram. On June 7, Perekopsky met with Brazilian President Jair Bolsonaro, an avid user of the platform. According to the firm's VP, the main subject of the meeting was "freedom of expression." Add up to 50 administrators Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months.
from us


Telegram Existentialist
FROM American