tgoop.com/Existentialistt/5227
Last Update:
آن قصر که با چرخ همی زد پهلو
بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای
بنشسته همی گفت که کوکوکوکو
واماندهٔ هستیشناسی و مفهوم مرگ، در اندیشهٔ خیام هستم؛ بیاعتبار ساختن عظمتی موهن، که در اندیشه آلبرکامو نیز جریان داشت.
عظمت موهن چیست؟! بهاعتباری میل به قدرت و مغلوب ساختن دیگری، اندوختن ثروت و تاختن بر دیگران است.
در روزگاری که رمقی برای استخوانهایمان نمانده آنقدر که همهچیز روی دور تُند بوده است و دلهره نیز جانمان را سوزانده خاصه در مورد عشق؛ اگر اقبالی بیابیم که لحظهای بایستیم و بر سرگیجهٔ خود فائق آییم، صدای فاختهٔ خیام را درون قلبهامان خواهیم شنید که از ما میپرسد: کوکو!؟ کوکو!؟ میدانم که اگر من و تو دست و دلمان برود که عظمتِ موهن را درون خود بیاعتبار کنیم، از دلهرهٔ جانسوزی رها خواهیم شد، آنگاه قلبمان مالامال خواهد شد از آسمانی امن برای پرواز فاختهٔ درون که در آرزوی عشق و رهایی کوکوکُنان میپوسد...
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
BY Existentialist
Share with your friend now:
tgoop.com/Existentialistt/5227