tgoop.com/Existentialistt/5187
Last Update:
...
این دوقلوها را ببینید، آنها احساس میکنند که هنوز درون رحم مادرشان هستند، ببینید چطور یکدیگر را در آغوش گرفتهاند، ایمن و آرام، بدون هیچ دلهُرهای! هیچ دلهُرهای ندارند، برای آنکه مسئولیتی ندارند. به راستی امنترین جای دنیا، رحم مادر است، تو در آنجا مالک جهان خویش هستی، هیچ دغدغهای نداری، مشاهده میکنی، بیآنکه دیده شوی، شادی اما هیچ خاطرهای از آنجا بودن نداری.
دکتر مصطفی مهرآیین، در یک سخنرانی تعبیری از ژولیا کریستوا بیان میکند بدین شرح: «درون رحم مادر که هستی، زندگی با یک بند ناف برایت محقق میشود، آنجا همه چیز هست. عشق یعنی بازگشت به رحم مادر. کسی که عشق را تجربه میکند مانند جنینی است که در رحم مادر قرار دارد، آنجا جایی است که بدون سخن گفتن، بدون حرکت کردن و بدون تقاضا کردن، زندگی هست، در عشق هم همین است، فقط حضور معنا دارد و در همین نفس حضور زندگی هست. فقط ملاقات و دیدار است، هیچ قضاوتی نیست هیچ نیازی نیست، تقاضایی وجود ندارد. تنها تقاضایی که وجود دارد، کُلیّت طرف مقابل است که زندگی بخش است. معشوقی که در کلیتش حضور دارد نه در پراکندگی و در خصوصیات چهره و بدن، جایی که وجود معنا دارد، نه موجود.»
آنکه عاشق است، کلیّت معشوق را به عنوان یک انسان میبیند، به زبان سهراب: «کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.» در واقع توجه کردن بیش از اندازه به جزئیات معشوق، باعث میشود کلیت معشوق را از یاد ببریم و او را تکه تکه کنیم...
.
.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
BY Existentialist
Share with your friend now:
tgoop.com/Existentialistt/5187