tgoop.com/Existentialistt/5020
Last Update:
...
کریستین بوبن میگوید: «هيچ لذتی بالاتر از آن نيست، كه با كسی آشنا شوی كه دنيا را مانند تو میبيند.
گويی درمیيابی كه ديوانه نبودهای...»
.
درست در همین لحظهی رویاروییست که احساس تنهایی ناپدید و سپس مهربانی یا شفقت به خود، پدیدار میشود، ناگهان درمییابی که میتوانی لب به سخن بگشایی و بدانی روبهرویت کسی نشسته است که میداند تو از چه سخن میگویی، کمی پیشتر نوشته بودم که رنجهای عظیم ما، آنجایی است که از سخن گفتن باز میایستیم و به درون خود میغلتیم؛ زیرا خود و تنها خود از آنچه بر ما گذشته است، آگاهیم. ما زبان را به ارث میبریم و از واژههای یکسان برای رنجهای متفاوت استفاده میکنیم؛ از اینروست که هرگاه که میخواهیم لب به سخن بگشاییم و از رنجهایمان بگوییم، میترسیم؛ میترسیم که مبادا بگوییم و درک نشویم، مبادا درست فهمیده نشویم، مبادا نتوانیم منظور خود را به مقصد برسانیم. «رنجهای ما خصوصیترین اندامهای روانمان هستند؛ شایسته نیست که آنها را برای هرکسی به معرض نمایش بگذاریم.»
آری، پس از این رویاروییست که با خودت مهربان میشوی، چون حالا دریافتهای که در طول تمام این سالها تنها نبودهای، این لحظه، لحظهی باشکوه بیداری و خروج تو از صغارتهایت خواهد بود، اکنون میتوانی خودت را به آغوش بکشی، چون میدانی که دیگر تنها نیستی حتی اگر آن شخص در زندگیات نباشد...
متن: #عباس_ناظری
BY Existentialist
Share with your friend now:
tgoop.com/Existentialistt/5020