tgoop.com/Ellipsis50/4470
Last Update:
The brain is a complex organ that serves as the control center for the entire body. It is responsible for processing sensory information, regulating bodily functions, and enabling cognitive abilities such as thinking, learning, and memory. The brain is made up of billions of neurons that communicate with each other through electrical and chemical signals. This intricate network allows us to perform a wide range of activities, from simple reflexes to complex problem-solving tasks.
هر کلمه رو جداگانه معنی میکنیم:
- The: (این) - حرف تعریف معین
- brain: (مغز) - عضو اصلی سیستم عصبی
- is: (هست) - فعل بودن
- a: (یک) - حرف تعریف نکره
- complex: (پیچیده) - دارای اجزای متعدد و متنوع
- organ: (عضو) - ساختار بیولوژیکی در بدن
- that: (که) - ضمیر موصولی
- serves: (خدمت میکند) - عمل کردن به عنوان
- as: (به عنوان) - به عنوان یک نقش
- the: (این) - حرف تعریف معین
- control: (کنترل) - مدیریت یا هدایت
- center: (مرکز) - نقطه اصلی یا مرکزی
- for: (برای) - حرف اضافه
- the: (این) - حرف تعریف معین
- entire: (تمام) - کل یا کامل
- body: (بدن) - ساختار فیزیکی انسان یا حیوان
- It: (این) - ضمیر اشاره
- is: (هست) - فعل بودن
- responsible: (مسئول) - متعهد به انجام کاری
- for: (برای) - حرف اضافه
- processing: (پردازش) - تبدیل اطلاعات به شکل قابل استفاده
- sensory: (حسی) - مربوط به حسها
- information: (اطلاعات) - دادهها یا حقایق
- regulating: (تنظیم) - کنترل کردن
- bodily: (بدنی) - مربوط به بدن
- functions: (عملکردها) - وظایف یا کارکردها
- and: (و) - حرف ربط
- enabling: (امکانپذیر کردن) - فراهم کردن شرایط
- cognitive: (شناختی) - مربوط به تفکر و یادگیری
- abilities: (تواناییها) - قابلیتها یا مهارتها
- such as: (مانند) - به عنوان مثال
- thinking: (تفکر) - فرآیند اندیشیدن
- learning: (یادگیری) - کسب دانش یا مهارت
- and: (و) - حرف ربط
- memory: (حافظه) - توانایی ذخیره و یادآوری اطلاعات
- The: (این) - حرف تعریف معین
- brain: (مغز) - عضو اصلی سیستم عصبی
- is: (هست) - فعل بودن
- made up of: (تشکیل شده از) - شامل
- billions: (میلیاردها) - عدد بسیار بزرگ
- of: (از) - حرف اضافه
- neurons: (نورونها) - سلولهای عصبی
- that: (که) - ضمیر موصولی
- communicate: (ارتباط برقرار میکنند) - تبادل اطلاعات
- with: (با) - حرف اضافه
- each other: (یکدیگر) - به صورت متقابل
- through: (از طریق) - به وسیله
- electrical: (الکتریکی) - مربوط به برق
- and: (و) - حرف ربط
- chemical: (شیمیایی) - مربوط به مواد شیمیایی
- signals: (سیگنالها) - پیامها یا نشانهها
- This: (این) - ضمیر اشاره
- intricate: (پیچیده) - دارای جزئیات زیاد
- network: (شبکه) - مجموعهای از ارتباطات
- allows: (اجازه میدهد) - فراهم میکند
- us: (ما) - ضمیر شخصی
- to: (به) - حرف اضافه
- perform: (انجام دادن) - عمل کردن
- a: (یک) - حرف تعریف نکره
- wide range of: (مجموعهای وسیع از) - تنوع زیاد
- activities: (فعالیتها) - کارها یا اعمال
- from: (از) - حرف اضافه
- simple: (ساده) - بدون پیچیدگی
- reflexes: (رفلکسها) - واکنشهای خودکار
- to: (به) - حرف اضافه
- complex: (پیچیده) - دارای جزئیات زیاد
- problem-solving: (حل مسئله) - فرآیند یافتن راهحل
- tasks: (وظایف) - کارها یا مسئولیتها
BY English For All (EFA)
Share with your friend now:
tgoop.com/Ellipsis50/4470