Forwarded from Kiavosh Chalian
سلام استاد محمودى عزيز! مطلب بسيار زيباتون رو خوندم. و جالب اينجاست كه قلم شما رنگ و بوى سخنان شما رو داشت و هنگام خوندن احساس ميكردم كه شما جلوى چشمم هستين. نكات قابل تأملى در متن بود و مطمئنا راجبه موضوع ميشه ساعتها صحبت كرد. اما در رابطه با نكته اول متاسفانه چيزى كه وجود داره اينه كه تا كسى رابطه نزديك با حيوانات و يا موجودات زنده نداشته باشه نميتونه احساس عميق ايجاد شده رو درك كنه. واقعا درك رابطه انسان و حيوان نياز به نگاه عميقى داره. راجبه نكته دوم و سوم هم به نظر من اين مشكلاتى كه با ظهور شبكه هاى اجتماعى بروز كردن، مشكلاتى پنهان بودن كه با پيشرفت وسايل ارتباطى به چشم اومدن. چون هنوز خيلى ها هستن كه مسائل محرمانه خودشون رو به هركسى نميگن و به اشتراك نميذارن! در كل همه ى اين موارد به اين بر ميگرده كه انسان امروز وقتى براى فكر كردن و مطالعه كردن راجبه شناخت خودش و ارزشها ى زندگيش نميذاره. و در آخر هم بازم تشكر ميكنم از شما كه هميشه وقت ميذاريد براى بيدارى آدمها.
Forwarded from Nasehi
سلام و درود فراوان خدمت استاد گرانقدر؛
سپاس فراوان از شمااستاد فرهيخته كه همواره در جهت اعتلاء آگاهى و درست انديشيدن كوشا و دغدغه مند تفكرصحيح و انديشه ى پويا هستيد.
استاد گرامى مطلب زيبا و بيان مسئله ى پر محتواى حضرتعالى را كه امروزه گريبانگير اكثريت جوامع شده است را مطالعه كردم، طبق معمول همان فصاحت كلام وبيان صريح كه خواننده را مجذوب خويش مى كند.
بزرگوار در ارتباط انسان به حيوان آنچه مسلم است و در روايات و اديان بيان شده است ،روابطى مناسب عارى از خشم و آزار ، ملاطفت آميز و منطقى ست . ولى امروزه آنچه نگران كننده است جاى خالى منطق در اين رابطه ست؛
آشنايى دارم كه از سطح تحصيلات عالي و همچنين از امكانات مالى بسيار خوب برخوردار است،علاقه ى بيش از حد ايشون به حيوان خانگى و تهيه ى امكانات عالى براى حيوان،مانع از بچه دارى و حتى روابط ايشون با ديگر اعضاء خانواده شد.
بر حسب اتفاقى حيوان گم شد و نتوانستند بيابند، ايشون دچار مشكلات روحى-روانى شدند ،
با اينكه دوباره حيوانى خريدارى كردند ولى همچنان بياد آن حيوان سالگرد مى گيرند و غم و اندوه دارند.
همچنين در زمينه ى ارتباط انسان بافضاى مجازى و واكنش هاى مخاطبين، در دادگاهها شاهد طلاقهاى فراوانى در همين زمينه هستيم،(استفاده ى بيش از حد از اين فضا موجب؛ طلاقهاى عاطفى،سوءظن در روابط)
كاش قبل از ورود هر امكانى نحوه ى استفاده و برخوردارى از آن را بيابيم و دچار اين حد از افراط و تفريط كه مهمترين عامل ايجاد معضلات است،نشويم.
با قدر دانى فراوان
پاينده و پايدار باشيد🌹
سپاس فراوان از شمااستاد فرهيخته كه همواره در جهت اعتلاء آگاهى و درست انديشيدن كوشا و دغدغه مند تفكرصحيح و انديشه ى پويا هستيد.
استاد گرامى مطلب زيبا و بيان مسئله ى پر محتواى حضرتعالى را كه امروزه گريبانگير اكثريت جوامع شده است را مطالعه كردم، طبق معمول همان فصاحت كلام وبيان صريح كه خواننده را مجذوب خويش مى كند.
بزرگوار در ارتباط انسان به حيوان آنچه مسلم است و در روايات و اديان بيان شده است ،روابطى مناسب عارى از خشم و آزار ، ملاطفت آميز و منطقى ست . ولى امروزه آنچه نگران كننده است جاى خالى منطق در اين رابطه ست؛
آشنايى دارم كه از سطح تحصيلات عالي و همچنين از امكانات مالى بسيار خوب برخوردار است،علاقه ى بيش از حد ايشون به حيوان خانگى و تهيه ى امكانات عالى براى حيوان،مانع از بچه دارى و حتى روابط ايشون با ديگر اعضاء خانواده شد.
بر حسب اتفاقى حيوان گم شد و نتوانستند بيابند، ايشون دچار مشكلات روحى-روانى شدند ،
با اينكه دوباره حيوانى خريدارى كردند ولى همچنان بياد آن حيوان سالگرد مى گيرند و غم و اندوه دارند.
همچنين در زمينه ى ارتباط انسان بافضاى مجازى و واكنش هاى مخاطبين، در دادگاهها شاهد طلاقهاى فراوانى در همين زمينه هستيم،(استفاده ى بيش از حد از اين فضا موجب؛ طلاقهاى عاطفى،سوءظن در روابط)
كاش قبل از ورود هر امكانى نحوه ى استفاده و برخوردارى از آن را بيابيم و دچار اين حد از افراط و تفريط كه مهمترين عامل ايجاد معضلات است،نشويم.
با قدر دانى فراوان
پاينده و پايدار باشيد🌹
Forwarded from Parna
استاد گرانقدر جناب محمودی عزیز سلام
مطلب و خوندم
واقعا ممنون از وقتی که گذاشتی و از جنبه های مختلف موضوع و تحلیل کردی..لیکن بنظر در قسمت اول تحلیل، ما با یک فرهیختگی مواجه ایم که با شناختی که از مورد مثال زده شده دارم اینطور به نظر نمیرسد و بیشتر با همان جنبه تنهایی اگزیستنس که در درون نتوسته به راه کار برسه و در برون با توجه به عدم امنیت و اطمینان از فضای اجتماعی و شاید هم مُد و نیاز به دیده شدن و یا حوصله حر و بحث نداشتن با انسانی چون خودمنتهی به تصمیم زندگی با حیوان اهلی میشود .. حیوانی که گویا ریموت آن دست صاحبش است و با هر نوع ناهنجاری درونی و روانی میتواند عقده های لاینحل را با او حل کرد ...قسمت اول تحلیل شما دیدن جهان از منظریست که واقعا آنم آرزوست ...گویا در پارت اول ما با یک آرزو مواجهیم ...چرا که اگه دیدگاه فرد مورد نظر آنگونه باشد دیگر نیاز به تحلیل بقیه موارد نیز پیش نمیاید ...
ولی اگر تحلیل از لحاظ کلی ست که مثال ایشان موضوع را به بیراهه میبرد
کلا بنظر من در مواجهه با خانم توسلی فقط میتوان همدلی کرد ...از آن حیث که بیشتر ایشان وابسته حیوان است تا عاشق حیوان ...
تمام جنبه های منتهی به چنین اتفاقی را در نظر گرفت و همدلانه به پذیرش اتفاق فوق رسید
واما مرحله به مضحکه گرفتن و تحقیر بسیار بجا تحلیل شده بود و این معضلی ست که امیدوارم جامعه کنونی به آن بپردازد
سپاس بیکران
مطلب و خوندم
واقعا ممنون از وقتی که گذاشتی و از جنبه های مختلف موضوع و تحلیل کردی..لیکن بنظر در قسمت اول تحلیل، ما با یک فرهیختگی مواجه ایم که با شناختی که از مورد مثال زده شده دارم اینطور به نظر نمیرسد و بیشتر با همان جنبه تنهایی اگزیستنس که در درون نتوسته به راه کار برسه و در برون با توجه به عدم امنیت و اطمینان از فضای اجتماعی و شاید هم مُد و نیاز به دیده شدن و یا حوصله حر و بحث نداشتن با انسانی چون خودمنتهی به تصمیم زندگی با حیوان اهلی میشود .. حیوانی که گویا ریموت آن دست صاحبش است و با هر نوع ناهنجاری درونی و روانی میتواند عقده های لاینحل را با او حل کرد ...قسمت اول تحلیل شما دیدن جهان از منظریست که واقعا آنم آرزوست ...گویا در پارت اول ما با یک آرزو مواجهیم ...چرا که اگه دیدگاه فرد مورد نظر آنگونه باشد دیگر نیاز به تحلیل بقیه موارد نیز پیش نمیاید ...
ولی اگر تحلیل از لحاظ کلی ست که مثال ایشان موضوع را به بیراهه میبرد
کلا بنظر من در مواجهه با خانم توسلی فقط میتوان همدلی کرد ...از آن حیث که بیشتر ایشان وابسته حیوان است تا عاشق حیوان ...
تمام جنبه های منتهی به چنین اتفاقی را در نظر گرفت و همدلانه به پذیرش اتفاق فوق رسید
واما مرحله به مضحکه گرفتن و تحقیر بسیار بجا تحلیل شده بود و این معضلی ست که امیدوارم جامعه کنونی به آن بپردازد
سپاس بیکران
Forwarded from Kiavosh Chalian
سلام استاد عزيزم. من امروز داشتم نظرات دوستان رو توى كانالتون ميخوندم و برام جالب هستش كه حرف از عشق و منطق در كنار هم زده ميشه! به نظرم عشق و منطق هميشه در مقابل هم قرار ميگيرن و اينكه هر دو رو به يك ميزان بشه در نظر گرفت يه جورايى غير منطقى هستش! البته قبلا نظرم رو گفته بودم و برام خيلى حس خوبى هستش كه شما همه نظرها رو بدون قضاوت ميذاريد. مثل كلاسهاتون. من خيلى ها رو ميشناسم كه عاشق حيواناتشون هستن. و اين عشق براى اين عميق ميشه كه هيچوقت ناخالصى در محبتى كه حيوان انتقال ميده وجود نداره. افراط در هر چيزى بده اما اينكه بين رابطه انسان با حيوان و بقيه روابط فرق بذاريم به نظرم ريشه در اين داره كه ما خودمون اون رابطه رو تجربه نكرديم. كسى كه هرگز عاشق نشده نميتونه راجبه عشق قضاوت دقيقى انجام بده.
Forwarded from 🦋JaSmiN🦋
استاد عزیزم سلام
با تاخیر توانستم مطلب شما را بخوانم ، اشاره به رابطه ی "من_تویی" و "من_اویی" در مورد رابطه ی بین انسانها و حیوانات خیلی به جا بود و جواب دندان شکنی میتوانست باشد برای تمام کسانی که همیشه نه تنها سعی نکردن که امسال خانم توسلی ،من و خیلی های دیگر را درک کنند بلکه تمسخرمان هم کردند .
من ، انسان عصر حاضر ، به علت تغییراتی که ناچار در زمان و شرایط زندگی ام ، و پیشرفت ها و پس رفت ها ، رخ داده است ! به دنبال گم شده ای هستم ! دغدغه ای دارم ! هم میدانم گمشده ی من چیست و کیست ،هم نمیدانم ! هم تصویرش ، صدایش ،چهره اش ،عطرش را میشناسم ،هم نمیشناسم ، در راه پیدا کردن آن ، مجذوب پاکی بچه گربه ای ، چشمهای یک توله ی سگ ، سادگی گوسفند ! بکر بودن آواز یک پرنده میشوم ، به نظر آشنا میآیند ، "نشان از گمشده ام دارند " ، در راه به دنبال او گشتن ، محو رنگ برگ میشم ! غرق در خلأ جنگل ! عاشق تر میشوم ! مجنون تر به دنبالش میگردم ....
اینطور می شود که از دست دادن یک گلدان گل ،چنان دردی دارد که انگار ردی از گمشده ات پیدا کردی و حالا...از دستش داده ای ...
هر قدر رد پیدا شده قوی تر و امید واری به یافتن بیشتر و روشن تر باشد ، درد از دست دادن فجیع تر میشود ، چنان عظیم میشود که نیازی جز فریاد درمانش نیست ،فریادی که به گوش همگان رسد ، این فریاد خبر از ناکامی ات می دهد ،این فریاد خبر از درد عظیم گم کردنت می دهد ، این فریاد حتا اگر یک پست توی اینستاگرام باشد ،باز هم فریاد هست ! جواب کسانی که فریادت را شنیدند اهمیتی ندارد ،تو فریاد زدی تا گم شده ات بشنود ! تو فریاد زدی تا از بار درد عمیقت کمی کاسته شود ... چیزی که درد داشته باشد ، واکنش به درد هم دارد...
با تاخیر توانستم مطلب شما را بخوانم ، اشاره به رابطه ی "من_تویی" و "من_اویی" در مورد رابطه ی بین انسانها و حیوانات خیلی به جا بود و جواب دندان شکنی میتوانست باشد برای تمام کسانی که همیشه نه تنها سعی نکردن که امسال خانم توسلی ،من و خیلی های دیگر را درک کنند بلکه تمسخرمان هم کردند .
من ، انسان عصر حاضر ، به علت تغییراتی که ناچار در زمان و شرایط زندگی ام ، و پیشرفت ها و پس رفت ها ، رخ داده است ! به دنبال گم شده ای هستم ! دغدغه ای دارم ! هم میدانم گمشده ی من چیست و کیست ،هم نمیدانم ! هم تصویرش ، صدایش ،چهره اش ،عطرش را میشناسم ،هم نمیشناسم ، در راه پیدا کردن آن ، مجذوب پاکی بچه گربه ای ، چشمهای یک توله ی سگ ، سادگی گوسفند ! بکر بودن آواز یک پرنده میشوم ، به نظر آشنا میآیند ، "نشان از گمشده ام دارند " ، در راه به دنبال او گشتن ، محو رنگ برگ میشم ! غرق در خلأ جنگل ! عاشق تر میشوم ! مجنون تر به دنبالش میگردم ....
اینطور می شود که از دست دادن یک گلدان گل ،چنان دردی دارد که انگار ردی از گمشده ات پیدا کردی و حالا...از دستش داده ای ...
هر قدر رد پیدا شده قوی تر و امید واری به یافتن بیشتر و روشن تر باشد ، درد از دست دادن فجیع تر میشود ، چنان عظیم میشود که نیازی جز فریاد درمانش نیست ،فریادی که به گوش همگان رسد ، این فریاد خبر از ناکامی ات می دهد ،این فریاد خبر از درد عظیم گم کردنت می دهد ، این فریاد حتا اگر یک پست توی اینستاگرام باشد ،باز هم فریاد هست ! جواب کسانی که فریادت را شنیدند اهمیتی ندارد ،تو فریاد زدی تا گم شده ات بشنود ! تو فریاد زدی تا از بار درد عمیقت کمی کاسته شود ... چیزی که درد داشته باشد ، واکنش به درد هم دارد...
با سلام به دوستان عزیز
با توجه به اهمیت تفکر فلسفی برای ایران امروز، فایل صوتی آقای دکتر سرگلزایی با عنوان "نگاه بالینی به فلسفه" و حاشیه اینجانب بر فایل مذکور به اشتراک گذاشته میشود.
با سپاس 🙏
با توجه به اهمیت تفکر فلسفی برای ایران امروز، فایل صوتی آقای دکتر سرگلزایی با عنوان "نگاه بالینی به فلسفه" و حاشیه اینجانب بر فایل مذکور به اشتراک گذاشته میشود.
با سپاس 🙏
Forwarded from دکتر محمدرضا سرگلزایی drsargolzaei
Audio
Forwarded from Hossein Mahmoudi
حاشیه ای بر نگاه بالینی به فلسفه
<unknown>
*شکنجه سفید در مدارس!*
اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلمم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم. افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به یکی از دو صورت زیر (یا به هر دو صورت) فرزندان ما تحت "شکنجه سفید" قرار می گیرند:
یک دسته از این آموزشگاه ها به دلیل درصد بالای قبولی #تیزهوشان و کنکور "برند" شده اند و دسته دیگر به دلیل "ویترین مذهبی شان" و خانواده ها برای تامین سعادت دنیوی و اخروی فرزندان شان برای ثبت نام در این شکنجه گاه های پر زرق و برق با یکدیگر رقابت می کنند!
آن وقت کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!
با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!
هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز خر برفت و خر برفت و خر برفت به گوش کسی نمی رسد!
پدر، مادر، ما متهمیم!
دکترمحمدرضاسرگلزایی_ روانپزشک
https://www.tgoop.com/Neyestan5
اگر فرزندمان از مدرسه به خانه بیاید و بگوید معلمم گوش مرا پیچانده یا ناظم مدرسه بر سر من فریاد کشیده است بلافاصله واکنش نشان می دهیم، چرا که سلامت جسمی و روانی فرزندمان برایمان مهم است اما اگر فرزند ده ساله ما برایمان بگوید که معلمش ساعت ها راجع به "فشار قبر" برایش صحبت کرده است، کمتر ممکن است معترض و شاکی شویم چرا که "حساسیت زدایی" شده ایم و عمق ترس و وحشتی که چنین روایاتی برای یک کودک دبستانی ایجاد می کنند را درک نمی کنیم. افراد زیادی را می بینم که پول هنگفتی صرف می کنند تا فرزندان شان را در مدارسی ثبت نام کنند که صاحب شهرت و آوازه اند ولی در آن مدارس به یکی از دو صورت زیر (یا به هر دو صورت) فرزندان ما تحت "شکنجه سفید" قرار می گیرند:
یک دسته از این آموزشگاه ها به دلیل درصد بالای قبولی #تیزهوشان و کنکور "برند" شده اند و دسته دیگر به دلیل "ویترین مذهبی شان" و خانواده ها برای تامین سعادت دنیوی و اخروی فرزندان شان برای ثبت نام در این شکنجه گاه های پر زرق و برق با یکدیگر رقابت می کنند!
آن وقت کودک دبستانی ما مجبور است از هشت نه سالگی تحت استرس آزمون های دوره ای ماراتون وار قرار گیرد یا شنونده قصه های وحشت آور خدای کینه توزی باشد که بی حجاب ها را از تک تک تارهای مویشان آویزان می کند!
با چنین انتخاب هایی عجیب نیست که مجبوریم یک روان درمانی دائمی را نیز در کنار برنامه مدرسه "برند" به فرزندان مان هدیه دهیم!
هر چقدر هم که آمار فارغ التحصیلان بیکار و ناامید دانشگاه ها بالا می رود، پدر و مادرها دست از رقابت بر سر ورود فرزندان شان به دانشگاه ها بر نمی دارند، گویی هشدارهای خلق را تقلیدشان بر باد داد در این هنگامه پر سر و صدای رقص و آواز خر برفت و خر برفت و خر برفت به گوش کسی نمی رسد!
پدر، مادر، ما متهمیم!
دکترمحمدرضاسرگلزایی_ روانپزشک
https://www.tgoop.com/Neyestan5
Telegram
نیستان5
بشنو ازنی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
ازنفیرم مرد وزن نالیده اند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
https://www.tgoop.com/Neyestan5
از جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
ازنفیرم مرد وزن نالیده اند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
https://www.tgoop.com/Neyestan5
با سلام به دوستان
چند روز پیش فایلی از آقای دکتر سرگلزابی با عنوان "شکنجه سفید در مدارس" در کانال به اشتراک گذاشتم
دو تن از دوستان نقدهایی بر آن ارسال کردند. چون نویسنده مطلب آقای دکتر سرگلزایی بودند من نقدها را عینا برای ایشان ارسال کردم.
ذیلا نقدهای دوستان و پاسخ دریافتی از جناب آقای دکتر سرگلزایی برای تامل بیشتر به اشتراک گذاشته میشود 👇🏽
چند روز پیش فایلی از آقای دکتر سرگلزابی با عنوان "شکنجه سفید در مدارس" در کانال به اشتراک گذاشتم
دو تن از دوستان نقدهایی بر آن ارسال کردند. چون نویسنده مطلب آقای دکتر سرگلزایی بودند من نقدها را عینا برای ایشان ارسال کردم.
ذیلا نقدهای دوستان و پاسخ دریافتی از جناب آقای دکتر سرگلزایی برای تامل بیشتر به اشتراک گذاشته میشود 👇🏽
Forwarded from Deleted Account
بعد از خواندن مطلب بالا چند نکته به عنوان مخاطب به ذهنم آمد که جسارتا عرض میکنم؛
اولا مدتی است که هر جا نوشته ای انتقاد آمیز از سوی افراد مختلف با عقیده های گوناگون میبینم کمتر مطلبی با دید پدیدار شناسی وبی تعصب مشاهده میکنم، خصوصا زمانیکه تیغه نقد به سمت امور مذهبی است.
ثانیاً نقدها جامع و مانع نیست،هر کس به نفع جریان و گروه و اعتقاد شخصی خود دست به قلم میبرد واغلبً هم با لحنی توهین آمیز و گزنده نسبت به جریان مقابل هستند.
ثالثاً کاش در کنار مدرسه هایی با برند و ویترین مذهبی و کنکور، اشاره ای هم به مدارسی میشد که مشغول آموزش رقص و آواز مختلط به کودکان معصوم و بیدار کردن احساسات جنسی در آنها هستند، آنهم در دورانی که روح کودک در لطافتی فرشته وار قرار دارد و زخم بر آن میزنند، و بهتر است به شکنجه های سفید، شکنجه های رنگارنگ و پرزرق و برق این چنینی را هم بیفزاییم.
در کل آنچه به آن معتقدم این است که کاش تمام طیف های فرهنگی ، علمی و مذهبی ما زمانیکه دست به قلم نقد میبرند با نگاهی همه جانبه باشد و آسیب شناسی هر پدیده را با نگاهی آلوده به تعصبات مختلف دنبال نکنندو نقادی ما همراه با طمانینه بیشتری باشد.
و هم چنین به امید روزی که فرهیختگان ما و به تبعیت از آنان مردم ما آرام بگیرند و فکرهمه ما آرام بگیرد، آرامشی سازنده که به مدد آن اندیشه ها پویا شوند و پیش روند و بزایند و خلق کنند و شکوفا شوند و با نیروی خود جامعه را بسازند🙏
اولا مدتی است که هر جا نوشته ای انتقاد آمیز از سوی افراد مختلف با عقیده های گوناگون میبینم کمتر مطلبی با دید پدیدار شناسی وبی تعصب مشاهده میکنم، خصوصا زمانیکه تیغه نقد به سمت امور مذهبی است.
ثانیاً نقدها جامع و مانع نیست،هر کس به نفع جریان و گروه و اعتقاد شخصی خود دست به قلم میبرد واغلبً هم با لحنی توهین آمیز و گزنده نسبت به جریان مقابل هستند.
ثالثاً کاش در کنار مدرسه هایی با برند و ویترین مذهبی و کنکور، اشاره ای هم به مدارسی میشد که مشغول آموزش رقص و آواز مختلط به کودکان معصوم و بیدار کردن احساسات جنسی در آنها هستند، آنهم در دورانی که روح کودک در لطافتی فرشته وار قرار دارد و زخم بر آن میزنند، و بهتر است به شکنجه های سفید، شکنجه های رنگارنگ و پرزرق و برق این چنینی را هم بیفزاییم.
در کل آنچه به آن معتقدم این است که کاش تمام طیف های فرهنگی ، علمی و مذهبی ما زمانیکه دست به قلم نقد میبرند با نگاهی همه جانبه باشد و آسیب شناسی هر پدیده را با نگاهی آلوده به تعصبات مختلف دنبال نکنندو نقادی ما همراه با طمانینه بیشتری باشد.
و هم چنین به امید روزی که فرهیختگان ما و به تبعیت از آنان مردم ما آرام بگیرند و فکرهمه ما آرام بگیرد، آرامشی سازنده که به مدد آن اندیشه ها پویا شوند و پیش روند و بزایند و خلق کنند و شکوفا شوند و با نیروی خود جامعه را بسازند🙏
Forwarded from Deleted Account
سلام استاد،روزتون بخیر،مطلب شکنجه ی سفیدتون رو خوندم،راستش خیلی موافق نیستم،ینی هرچه گشتم ببینم تو دوره های درسخوندن خودم یا اطرافیان چنین چیزهایی یادمه یا شنیدم چیزی پیدا نکردم،حسم اینه که افرادی که چنین مطالبی از این دست مینویسن،صرفا نظر و حال خودشون رو تسری میدن،و گمانشون اینه که همه حال اونها رو دارن موقع شنیدن واقعیتهایی از آخرت و اتفاقاتی که همگی با اون مواجه میشیم،استفاده از تیتر شکنجه ی سفید شاید برای ترغیب مخاطب بد نباشد،اما دور از حقیقت و بسیار برداشت نادرستی است
کلماتِ مونتنی:
من دچار این اشتباه رایج نمیشوم که دیگران را به محک خودم بسنجم و بر اساس آنچه خودم هستم دربارهٔ آنها قضاوت کنم. به راحتی میپذیرم که دیگری ممکن است ویژگیهایی غیر از ویژگیهای من داشته باشد. من چون خودم را مقیّد به صورت خاصّی از زندگی مییابم، همهٔ دیگر افراد را مُلزم به تٲیید آن صورت نمیدانم. هزاران شیوهٔ مختلفِ زیستن برایم قابل تصوّر و قابل تصدیق است و بر خلاف معمول آدمها، من تفاوتِ میان ما آدمیان را راحتتر از شباهت میانمان میپذیرم. تا دلتان بخواهد آمادهام دیگران را از پذیرفتن شرایط و اصولم معاف کنم. من دیگری را صرفاً به صورتی که خودش هست میخواهم، فارغ از شباهت یا عدم شباهتش با دیگران؛ من او را بر مبنای خودش میشناسم.
من دچار این اشتباه رایج نمیشوم که دیگران را به محک خودم بسنجم و بر اساس آنچه خودم هستم دربارهٔ آنها قضاوت کنم. به راحتی میپذیرم که دیگری ممکن است ویژگیهایی غیر از ویژگیهای من داشته باشد. من چون خودم را مقیّد به صورت خاصّی از زندگی مییابم، همهٔ دیگر افراد را مُلزم به تٲیید آن صورت نمیدانم. هزاران شیوهٔ مختلفِ زیستن برایم قابل تصوّر و قابل تصدیق است و بر خلاف معمول آدمها، من تفاوتِ میان ما آدمیان را راحتتر از شباهت میانمان میپذیرم. تا دلتان بخواهد آمادهام دیگران را از پذیرفتن شرایط و اصولم معاف کنم. من دیگری را صرفاً به صورتی که خودش هست میخواهم، فارغ از شباهت یا عدم شباهتش با دیگران؛ من او را بر مبنای خودش میشناسم.
Forwarded from لوگوس
دشمن بزرگ دانش، نادانی نیست، بلکه توهم دانستن است.
#استیون_هاوکینگ
8 January 1942 – 14 March 2018
@Logoschannel 🌍
#استیون_هاوکینگ
8 January 1942 – 14 March 2018
@Logoschannel 🌍
✍️دین برای زندگی کردن است، نه زندگی برای دین داشتن! دینی که نتواند نیازهای زندگی زمانهی خودش باشد، حق طبیعی آن حذف از صحنهی زندگی است. اعمالی که بنا بر سنت برای جلب رضای خدا انجام میشود از قبیل نذر، زیارت اماکن مقدس و غیره جزو اغوای دینی است، و دین حقیقی جز کوشش برای اصلاح اخلاق چیز دیگری نیست. بهعبارت دیگر دین طبیعی، دین اصالت عقل است و در تقابل هر کاستی و لغزشی هرکس باید به عقل خود پناه ببرد.
📕دین درمحدوده عقلتنها
👤 امانوئل کانت
📕دین درمحدوده عقلتنها
👤 امانوئل کانت
👍1
Forwarded from مصطفی ملکیان
لیست_کتاب_های_معرفی_شده_در_موضوع.pdf
966.1 KB
📚لیست کتاب های معرفی شده توسط استاد مصطفی ملکیان
📎با موضوع «هنر زندگی»
✔️انتشار برای اولین بار
@mostafamalekian
📎با موضوع «هنر زندگی»
✔️انتشار برای اولین بار
@mostafamalekian
انسان مراسم دینی را به خصایل اخلاقی ترجیح می دهد زیرا خصایل اخلاقی دشوار و پر زحمت اند و انسان پیوسته و هر لحظه باید مراقب آنها باشد، به این جهت انسان در زندگی خود نظامی از مراسم به وجود می آورد. تاثیر این مراسم این است که انسان از دین به عنوان تسکین دهنده ی احساسات خود استفاده می کند یعنی این مراسم را جبران گناهانی تلقی می کندکه در مقابل خداوند مرتکب شده است. پس مراسم دینی از ابداعات انسان است. انسان هر قدر از لحاظ اخلاق فاقد دقت است در عوض در اجرای مراسم دینی دقیق است زیرا می خواهد از طریق این مراسم، اخلاق خود را تثبیت کند.
امانوئل کانت...
امانوئل کانت...