DRHOSSEINMAHMOUDI Telegram 503
Forwarded from ساغر جمشيدي
جناب آقای دکتر محمودی، از مقالهء شما لذت زیادی بردم؛ شاهدهای فلسفی و ادبی و هنری رو مثل تار و بود قالی، خوش به هم گره زدید و گُل های مفهوم رو بر زمین ذهن گستراندید.

مثال فیلم کودک و روباه و her که از پرچالش ترین فیلم هایی بوده که دیدم، برای من جذاب بود و اگه با مفاهیم تخصصی فلسفه هم آشنا نمی بودم، با این قرینه ها پیام شما رو به خوبی دریافت میکردم.

در کل با تمام مکتوب شما موافق بودم و تنها مشکل من، سوژهء مشخص مقاله تون بود، هانیه و گربه اش!

رفیقی دارم که سابقهء دوستی مون از بیست سال عبور کرده، از نوجوانی شاهد عاشق پیشگی شدیدش بودم و متقابلن احساس عمیقی که دریافت میکرد.
هزاران سنگ جلوی پای لنگشان افتاد و درآخر دوست من با کسی که عاشقش بود، ازدواج کرد.
به من زنگ زد که می خوام متن کارت عروسی ام رو بنویسی و من با تمام وجودم واژه ها رو کنار هم گذاشتم... سال های زندگی لِک و لِک در حال گذر بودند که یک روز صدای زنگ تلفن منو به نهایت تلخ کامی کشوند، همسر دوستم بیمارستان بود. سراسیمه رفتم، مادر دوستم توی خیابون مقابل بیمارستان جلوی پام زانو زد و با فغان گفت همسر دخترم مرگ مغزی شده و ما نمی تونیم بهش بگیم، قَسم داد که من به دخترش بگم! منی که عاشقی هاشونو شاهد بودم. بگذریم که چه گذشت اما به دوستم گفتم دنیا تموم نشده ! اعضای بدن همسرش رو اهدا کرد و دو روز بعد زنگ زد که متن اعلامیهء عشقش رو بنویسم...

روده درازی من رو ببخشید. خواستم عمق غم رو منتقل کنم و اینکه بگم اون روز هم نظرم این بود که کنترل احساسات حتی در سنگین ترین حالات غم ، باید در اختیار انسان باشه و این کنترل از تعالی روح و شخصیت فرد نشات میگیره.

نوع سوگواری و میزان بی تابی ما در فراق داشته های از دست رفته مون، مُعرِف معرفتِ ماست.

دلبستگی به حیوانات از نوع رابطهء کودک و روباه و انتقال درک ماورایی بین اون ها ، کمی متفاوت از حیوون ملوس خونگی ما هست اما بر فرض تطابقِ این روابط، باز هم از دست دادن حیوان و این حد از بی تابی که انگیزه های بودن و ادامهء حیات رو از ما بگیره، منطقی نیست، حتی اگر در نهایت غلیان احساسات باشیم ، دست کم از بیان این حد از وابستگی و تعلق بهتره اجتناب بشه.
حالا اضافه کنیم این همه جنگ و جنایت و بی خانمانی و کودک کشی و چه و چه و چه... وقتی با مرگ گربه مون، در فضای مخاطبین چند ده هزار حتی چند صد هزار حتی میلیون نفری خودمون اعلام کنیم دنیا دیگه ارزش نداره، باید حق بدیم خیلی ها درکمون نکنن و عده ای این حجم عواطف ما رو حتی به تمسخر بگیرن.

اونچه من گفتم منافاتی با مقالهء ارزشمند شما نداشت، من بسیار از نوشته تون آموختم و به حق دید بهتر و معنادار تری نسبت به موضوع حمایت از حیوانات پیدا کردم، ولی خانم هانیه و گربه اش رو مصداق خوبی برای این مطلب ندیدم.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است...

(ساغر)



tgoop.com/DrHosseinMahmoudi/503
Create:
Last Update:

جناب آقای دکتر محمودی، از مقالهء شما لذت زیادی بردم؛ شاهدهای فلسفی و ادبی و هنری رو مثل تار و بود قالی، خوش به هم گره زدید و گُل های مفهوم رو بر زمین ذهن گستراندید.

مثال فیلم کودک و روباه و her که از پرچالش ترین فیلم هایی بوده که دیدم، برای من جذاب بود و اگه با مفاهیم تخصصی فلسفه هم آشنا نمی بودم، با این قرینه ها پیام شما رو به خوبی دریافت میکردم.

در کل با تمام مکتوب شما موافق بودم و تنها مشکل من، سوژهء مشخص مقاله تون بود، هانیه و گربه اش!

رفیقی دارم که سابقهء دوستی مون از بیست سال عبور کرده، از نوجوانی شاهد عاشق پیشگی شدیدش بودم و متقابلن احساس عمیقی که دریافت میکرد.
هزاران سنگ جلوی پای لنگشان افتاد و درآخر دوست من با کسی که عاشقش بود، ازدواج کرد.
به من زنگ زد که می خوام متن کارت عروسی ام رو بنویسی و من با تمام وجودم واژه ها رو کنار هم گذاشتم... سال های زندگی لِک و لِک در حال گذر بودند که یک روز صدای زنگ تلفن منو به نهایت تلخ کامی کشوند، همسر دوستم بیمارستان بود. سراسیمه رفتم، مادر دوستم توی خیابون مقابل بیمارستان جلوی پام زانو زد و با فغان گفت همسر دخترم مرگ مغزی شده و ما نمی تونیم بهش بگیم، قَسم داد که من به دخترش بگم! منی که عاشقی هاشونو شاهد بودم. بگذریم که چه گذشت اما به دوستم گفتم دنیا تموم نشده ! اعضای بدن همسرش رو اهدا کرد و دو روز بعد زنگ زد که متن اعلامیهء عشقش رو بنویسم...

روده درازی من رو ببخشید. خواستم عمق غم رو منتقل کنم و اینکه بگم اون روز هم نظرم این بود که کنترل احساسات حتی در سنگین ترین حالات غم ، باید در اختیار انسان باشه و این کنترل از تعالی روح و شخصیت فرد نشات میگیره.

نوع سوگواری و میزان بی تابی ما در فراق داشته های از دست رفته مون، مُعرِف معرفتِ ماست.

دلبستگی به حیوانات از نوع رابطهء کودک و روباه و انتقال درک ماورایی بین اون ها ، کمی متفاوت از حیوون ملوس خونگی ما هست اما بر فرض تطابقِ این روابط، باز هم از دست دادن حیوان و این حد از بی تابی که انگیزه های بودن و ادامهء حیات رو از ما بگیره، منطقی نیست، حتی اگر در نهایت غلیان احساسات باشیم ، دست کم از بیان این حد از وابستگی و تعلق بهتره اجتناب بشه.
حالا اضافه کنیم این همه جنگ و جنایت و بی خانمانی و کودک کشی و چه و چه و چه... وقتی با مرگ گربه مون، در فضای مخاطبین چند ده هزار حتی چند صد هزار حتی میلیون نفری خودمون اعلام کنیم دنیا دیگه ارزش نداره، باید حق بدیم خیلی ها درکمون نکنن و عده ای این حجم عواطف ما رو حتی به تمسخر بگیرن.

اونچه من گفتم منافاتی با مقالهء ارزشمند شما نداشت، من بسیار از نوشته تون آموختم و به حق دید بهتر و معنادار تری نسبت به موضوع حمایت از حیوانات پیدا کردم، ولی خانم هانیه و گربه اش رو مصداق خوبی برای این مطلب ندیدم.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است...

(ساغر)

BY دکتر حسین محمودی


Share with your friend now:
tgoop.com/DrHosseinMahmoudi/503

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content. Developing social channels based on exchanging a single message isn’t exactly new, of course. Back in 2014, the “Yo” app was launched with the sole purpose of enabling users to send each other the greeting “Yo.” The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. 4How to customize a Telegram channel? Hashtags
from us


Telegram دکتر حسین محمودی
FROM American