Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
دبیرخانه جایزه مهرگان نتایج داوری ۱۸۴۹ عنوان کتاب شامل ۱۰۲۲ رمان و ۸۲۷ مجموعه داستان چاپ اول سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ را منتشر کرد.
در این دوره ۱۱۸ رمان و مجموعه داستان چاپ اول منتشر شده در خارج از ایران نیز ارزیابی شده است. این آثار در مدت ۱۹ ماه از سوی ۱۲ داور بررسی شده و ۲۱ رمان و ۲۱ مجموعه داستان کوتاه با رأی اکثریت داوران به فهرست بلند جایزه مهرگان ادب راه یافته است.
داوری جایزه مهرگان ادب در مرحله مقدماتی توسط طلا نژادحسن، مانی پارسا، سودابه سلگی، کامران سلیمانیان مقدم و آرزو چربدست انجام شده و هلن اولیایینیا، حسین آتشپرور، قباد آذرآئین، ابوتراب خسروی، محمد کشاورز، علیرضا آبیز و سیاوش گلشیری داوری آثار را در مرحله نهایی بر عهده داشتهاند.
در این دوره با توجه به محدود بودن تعداد عناوین منتشرشده در حوزه ادبیات زبان مادری، فهرست بلند این بخش اعلام نمیشود و آثار برگزیده همزمان با مراسم نهایی اهدای جایزه مهرگان ادب معرفی خواهند شد.
علیرضا زرگر، بنیانگذار و مدیر جایزه مهرگان، با اشاره به سختی دوچندان کار برای نهادهای مستقل فرهنگی در شرایط فعلی گفت: ادبیات پلی برای گذر از رنجهاست.
برای اطلاع از اسامی برگزیدگان به لینک زیر مراجعه شود
ibna.ir/x6zG6
@daricheh93
dariche93.ir
دبیرخانه جایزه مهرگان نتایج داوری ۱۸۴۹ عنوان کتاب شامل ۱۰۲۲ رمان و ۸۲۷ مجموعه داستان چاپ اول سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ را منتشر کرد.
در این دوره ۱۱۸ رمان و مجموعه داستان چاپ اول منتشر شده در خارج از ایران نیز ارزیابی شده است. این آثار در مدت ۱۹ ماه از سوی ۱۲ داور بررسی شده و ۲۱ رمان و ۲۱ مجموعه داستان کوتاه با رأی اکثریت داوران به فهرست بلند جایزه مهرگان ادب راه یافته است.
داوری جایزه مهرگان ادب در مرحله مقدماتی توسط طلا نژادحسن، مانی پارسا، سودابه سلگی، کامران سلیمانیان مقدم و آرزو چربدست انجام شده و هلن اولیایینیا، حسین آتشپرور، قباد آذرآئین، ابوتراب خسروی، محمد کشاورز، علیرضا آبیز و سیاوش گلشیری داوری آثار را در مرحله نهایی بر عهده داشتهاند.
در این دوره با توجه به محدود بودن تعداد عناوین منتشرشده در حوزه ادبیات زبان مادری، فهرست بلند این بخش اعلام نمیشود و آثار برگزیده همزمان با مراسم نهایی اهدای جایزه مهرگان ادب معرفی خواهند شد.
علیرضا زرگر، بنیانگذار و مدیر جایزه مهرگان، با اشاره به سختی دوچندان کار برای نهادهای مستقل فرهنگی در شرایط فعلی گفت: ادبیات پلی برای گذر از رنجهاست.
برای اطلاع از اسامی برگزیدگان به لینک زیر مراجعه شود
ibna.ir/x6zG6
@daricheh93
dariche93.ir
Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
"قِزلآهو» اثری از امالبنین ماهر، نویسنده اهل افغانستان و ساکن مشهد مقدس ساکن است.
کتاب «قِزلآهو» در ۸۲ فصل نوشته شده و واژهنامهای نیز در صفحه آخر آن آمده است. این اثر برگزیده سیزدهمین دوره جشنواره شعر و داستان انقلاب است و بهدلیل اشتراکات فرهنگی، دینی و مذهبی و زبانی بین دو کشور ایران (شهر مشهد) و افغانستان (شهر کابل) در آمد و شد است.
نویسنده در کنار بستر شکلگیری منطقه طلاب مشهد، سعی دارد خون شریکی و رابطه عمیق دو ملت را به تصویر بکشد. وی تلاش میکند در لایههای زیرین، هدف دیگری را نیز نشانه بگیرد و آن، برگشت به خود و هویت اصلی است؛ بهطوری که یکی از شخصیتهای رمان بهدلیل اوضاع بد زمانه مجبور است در شهر کابل و کشور افغانستان هویت اصلی خود را پنهان کند اما در شهر مشهد کنار امام مهربانیها این هویت را دوباره پیدا میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «نامت صدرا بود، اما همه صدایت میزدند «دکتر صدرا باهر». گاهی همپالکیهایت خطها را میشکستند و «صدری» میخواندندت. بهخصوص طیلا، که گاهی نامت را «باهرجان» میگفت و تو داد میزدی: «جانِ باهرجان. آنروز شنیده بودی فیلمِ مرجان را، بعد از سه سال، قرار است سینما «شهرزاد» اکران کند. هر طوری بود، خودت را رأسِ ساعت شش رساندی سینما. وقتی رویِ صندلی آرام گرفتی، تازه یخِ دلت شکست و به دلیلِ آمدنت خندیدی؛ دیدنِ فیلمی تکراری فقط به یادِ طیلا؛ طیلایی که وقتی شنید کارگردانش شهلا ریاحی است و اولین کارگردان زنِ ایرانی مثلِ دختربچهها لحظهشماری کرد برای دیدنش. عاقبت بلیت خریدی و دونفری مهمانِ دلِ هم شدید و میزبانِ فیلم هم شهرزاد.»
@daricheh93
dariche93.ir
"قِزلآهو» اثری از امالبنین ماهر، نویسنده اهل افغانستان و ساکن مشهد مقدس ساکن است.
کتاب «قِزلآهو» در ۸۲ فصل نوشته شده و واژهنامهای نیز در صفحه آخر آن آمده است. این اثر برگزیده سیزدهمین دوره جشنواره شعر و داستان انقلاب است و بهدلیل اشتراکات فرهنگی، دینی و مذهبی و زبانی بین دو کشور ایران (شهر مشهد) و افغانستان (شهر کابل) در آمد و شد است.
نویسنده در کنار بستر شکلگیری منطقه طلاب مشهد، سعی دارد خون شریکی و رابطه عمیق دو ملت را به تصویر بکشد. وی تلاش میکند در لایههای زیرین، هدف دیگری را نیز نشانه بگیرد و آن، برگشت به خود و هویت اصلی است؛ بهطوری که یکی از شخصیتهای رمان بهدلیل اوضاع بد زمانه مجبور است در شهر کابل و کشور افغانستان هویت اصلی خود را پنهان کند اما در شهر مشهد کنار امام مهربانیها این هویت را دوباره پیدا میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «نامت صدرا بود، اما همه صدایت میزدند «دکتر صدرا باهر». گاهی همپالکیهایت خطها را میشکستند و «صدری» میخواندندت. بهخصوص طیلا، که گاهی نامت را «باهرجان» میگفت و تو داد میزدی: «جانِ باهرجان. آنروز شنیده بودی فیلمِ مرجان را، بعد از سه سال، قرار است سینما «شهرزاد» اکران کند. هر طوری بود، خودت را رأسِ ساعت شش رساندی سینما. وقتی رویِ صندلی آرام گرفتی، تازه یخِ دلت شکست و به دلیلِ آمدنت خندیدی؛ دیدنِ فیلمی تکراری فقط به یادِ طیلا؛ طیلایی که وقتی شنید کارگردانش شهلا ریاحی است و اولین کارگردان زنِ ایرانی مثلِ دختربچهها لحظهشماری کرد برای دیدنش. عاقبت بلیت خریدی و دونفری مهمانِ دلِ هم شدید و میزبانِ فیلم هم شهرزاد.»
@daricheh93
dariche93.ir
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
ترک کردن جایی که میدانی هیچ تعلقی به آنجا نداری یعنی پختگی، فقط عاجزها به ماندن اصرار میکنند.
#ویکتور_هوگو
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
ترک کردن جایی که میدانی هیچ تعلقی به آنجا نداری یعنی پختگی، فقط عاجزها به ماندن اصرار میکنند.
#ویکتور_هوگو
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
❤6👍2
Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
گاستون لوئی آلفرد لورو نویسنده و خبرنگار جنایی فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر رمان «شبح اپرا» است که بارها به فیلم در آمده و آندرو لوید وبر، کارگردان مشهور تئاترهای موزیکال، آن را به همین نام روی صحنه بردهاست. این اثر همچنین مبنای رمان «شبح» نوشته سوزان کی قرار گرفتهاست.
اخیراً کتاب «ضیافت سردیسها و داستانهای دیگر» از این نویسنده با ترجمه محمود گودرزی عرضه شده است. هول و هراس، ویژگی اصلی داستانهای کتاب «ضیافت سردیسها و داستانهای دیگر» است. نویسنده در هر داستان از این کتاب، ما را با موقعیتی دلهرهآور و هراسآلود مواجه میکند.
در نوشته پشت جلد اثر میخوانیم: «از نویسنده شبح اپرا در تکتک داستانهای این مجموعه، جز ترسیم هولوهراسی غریب انتظار دیگری نمیتوان داشت: مردی به ضیافت شام گروهی از کشتیشکستگان دعوت میشود که عادات غذایی غریبی دارند. مردی جوان همراه با همسرش به مسافرخانهای شوم میرود که در آن جنایاتی هولناک رخ داده است. زنی جوان با خواستگارهای پرشمار مسئول مرگ بسیاری از آنها شناخته میشود. طوقی مخملی مانع افتادن سری بریده میشود و …»
این کتاب شش داستان را با نامهای «ضیافت سردیسها»، «تبر طلایی»، «مسافرخانهی مخوف»، «کریسمس ونسانونسان کوچولو»، «المپ ما» و «زن طوق مخملی» دربردارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «فکرش را که میکنم شاید ماریا لوس کوچولو و شجاع من به خاطر همین موضوع مرد! او که آن قدر خندان، آن قدر سرشار از زندگی… با آن تن سالم و پرنشاط؛ با گونههایی مثل شبنم… خلاصه… بگذریم… زندگی همین است! کشتاری همیشگی… نمیدانم چرا اصلاً به دنیا میآییم آه! …»
@daricheh93
dariche93.ir
گاستون لوئی آلفرد لورو نویسنده و خبرنگار جنایی فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر رمان «شبح اپرا» است که بارها به فیلم در آمده و آندرو لوید وبر، کارگردان مشهور تئاترهای موزیکال، آن را به همین نام روی صحنه بردهاست. این اثر همچنین مبنای رمان «شبح» نوشته سوزان کی قرار گرفتهاست.
اخیراً کتاب «ضیافت سردیسها و داستانهای دیگر» از این نویسنده با ترجمه محمود گودرزی عرضه شده است. هول و هراس، ویژگی اصلی داستانهای کتاب «ضیافت سردیسها و داستانهای دیگر» است. نویسنده در هر داستان از این کتاب، ما را با موقعیتی دلهرهآور و هراسآلود مواجه میکند.
در نوشته پشت جلد اثر میخوانیم: «از نویسنده شبح اپرا در تکتک داستانهای این مجموعه، جز ترسیم هولوهراسی غریب انتظار دیگری نمیتوان داشت: مردی به ضیافت شام گروهی از کشتیشکستگان دعوت میشود که عادات غذایی غریبی دارند. مردی جوان همراه با همسرش به مسافرخانهای شوم میرود که در آن جنایاتی هولناک رخ داده است. زنی جوان با خواستگارهای پرشمار مسئول مرگ بسیاری از آنها شناخته میشود. طوقی مخملی مانع افتادن سری بریده میشود و …»
این کتاب شش داستان را با نامهای «ضیافت سردیسها»، «تبر طلایی»، «مسافرخانهی مخوف»، «کریسمس ونسانونسان کوچولو»، «المپ ما» و «زن طوق مخملی» دربردارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «فکرش را که میکنم شاید ماریا لوس کوچولو و شجاع من به خاطر همین موضوع مرد! او که آن قدر خندان، آن قدر سرشار از زندگی… با آن تن سالم و پرنشاط؛ با گونههایی مثل شبنم… خلاصه… بگذریم… زندگی همین است! کشتاری همیشگی… نمیدانم چرا اصلاً به دنیا میآییم آه! …»
@daricheh93
dariche93.ir
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
شما آنجا باختید که صداقت داشتید، با کسانی که سیاست داشتند.
#فرانتس_کافکا
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
شما آنجا باختید که صداقت داشتید، با کسانی که سیاست داشتند.
#فرانتس_کافکا
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍12👏3❤2
#پاراگراف_طلایی
از کتابی که واقعا لذت میبرم کتابی ست که آدم موقـع خواندن آن آرزو کند که کاش نویسنده آن رفیق او باشد و هر وقت که آدم دلش بخواهد او را پای تلفن بخواهد.
#ناطور_دشت📕
#جی_دی__سلينجر✍
@daricheh93
Dariche93.ir
از کتابی که واقعا لذت میبرم کتابی ست که آدم موقـع خواندن آن آرزو کند که کاش نویسنده آن رفیق او باشد و هر وقت که آدم دلش بخواهد او را پای تلفن بخواهد.
#ناطور_دشت📕
#جی_دی__سلينجر✍
@daricheh93
Dariche93.ir
❤8👍2
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
زخمهایی هست که دیده نمیشن، اما از هر زخمی خونریزترند.
#شکسپیر
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
زخمهایی هست که دیده نمیشن، اما از هر زخمی خونریزترند.
#شکسپیر
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
😢4👍2💔2
Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
«کوهمرگی» مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو میکند
@daricheh93
dariche93.ir
«کوهمرگی» مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو میکند
@daricheh93
dariche93.ir
❤7
Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
نویسنده رمان «کوهمرگی» گفت: در این کتاب تلاش کردهام از خاطرهنویسی صرف عبور کنم و مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو سازم.
حسین عباسزاده شامگاه سهشنبه ۲۴ تیرماه، در نشست نقد و بررسی کتاب «کوهمرگی» به تشریح پشتصحنه شکلگیری این رمان پرداخت و با اشاره به دغدغهها، انگیزهها و تجربههای شخصی خود در نگارش این اثر، اظهار کرد: نقدهای دقیق و مسئولانه برایم ارزشمند است. به عقیده من نویسنده بدون مواجهه با نقد رشد نمیکند و نویسندهای که با نقد روبهرو نشود در واقع مرده است.
وی به سابقه نگارش کتاب اشاره کرد و گفت: «کوهمرگی» در یک دوره کوتاه از دهه ۹۰ نوشته شده است. این رمان از یک تجربه شخصی آغاز شد؛ در آن زمان در تهران مشغول تحصیل بودم و به دلیل شرایطی مجبور به نقل مکان از مشهد و یافتن شغل شدم. در این دوران، مهمانی از عراق در هتل محل اقامت من حضور داشت که فارسی را روان صحبت میکرد. روزی در یک نشست خودمانی، آن شخص گفت «من در جنگ ایران و عراق بودم و علیه شما جنگیدم». این جمله برای من که در خانوادهای با سابقه شهید در جنگ بزرگ شده بودم، بسیار سنگین و ناراحتکننده بود، پس از این اتفاق آن فرد چند روزی در هتل دیده نشد، اما این مواجهه برای مدتها ذهن من را مشغول کرد. این تجربه بذر اولیه داستان را در ذهنم کاشت. گرچه حدود ۲ سال از آن ماجرا گذشت اما در اواسط دهه ۹۰ دوباره به سراغ آن رفتم و تصمیم گرفتم با نگاهی داستانی به آن بپردازم.
عباسزاده خلطرنشان کرد: در این مسیر یکی از دوستان نویسندهام در تهران پیشنهاد تغییر زاویه دید و بازآفرینی موضوع را داد که تأثیر زیادی در شکلگیری نسخه نهایی داستان داشت. داستان بر اساس آن تجربه کوتاه اما عمیق و تأثیرگذار نوشته شد. درباره روند نگارش اثر همیشه قبل از چاپ آثار، گفتوگوهای متعددی با دوستان و همفکران داشتم و درباره بخشهای مختلف داستان مشورت میکردم. هرچند نویسنده در نهایت باید تصمیمگیرنده نهایی باشد، اما شنیدن بازخوردها به شکلگیری نهایی اثر کمک میکند.
وی تأکید کرد: برخلاف برخی نویسندگان که معتقدند فقط باید از تجربه زیسته نوشت، اعتقاد دارم که تجربه ذهنی نیز بخشی مشروع و مهم از منابع نویسنده است. در «کوهمرگی» تلاش این بوده است که از خاطرهنویسی صرف عبور کنم و مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو سازم؛ جنگی که در ذهن انسان جریان دارد و در سکوت و تعلیق خود را نشان میدهد.
isna.ir/xdTLJh
@daricheh93
dariche93.ir
نویسنده رمان «کوهمرگی» گفت: در این کتاب تلاش کردهام از خاطرهنویسی صرف عبور کنم و مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو سازم.
حسین عباسزاده شامگاه سهشنبه ۲۴ تیرماه، در نشست نقد و بررسی کتاب «کوهمرگی» به تشریح پشتصحنه شکلگیری این رمان پرداخت و با اشاره به دغدغهها، انگیزهها و تجربههای شخصی خود در نگارش این اثر، اظهار کرد: نقدهای دقیق و مسئولانه برایم ارزشمند است. به عقیده من نویسنده بدون مواجهه با نقد رشد نمیکند و نویسندهای که با نقد روبهرو نشود در واقع مرده است.
وی به سابقه نگارش کتاب اشاره کرد و گفت: «کوهمرگی» در یک دوره کوتاه از دهه ۹۰ نوشته شده است. این رمان از یک تجربه شخصی آغاز شد؛ در آن زمان در تهران مشغول تحصیل بودم و به دلیل شرایطی مجبور به نقل مکان از مشهد و یافتن شغل شدم. در این دوران، مهمانی از عراق در هتل محل اقامت من حضور داشت که فارسی را روان صحبت میکرد. روزی در یک نشست خودمانی، آن شخص گفت «من در جنگ ایران و عراق بودم و علیه شما جنگیدم». این جمله برای من که در خانوادهای با سابقه شهید در جنگ بزرگ شده بودم، بسیار سنگین و ناراحتکننده بود، پس از این اتفاق آن فرد چند روزی در هتل دیده نشد، اما این مواجهه برای مدتها ذهن من را مشغول کرد. این تجربه بذر اولیه داستان را در ذهنم کاشت. گرچه حدود ۲ سال از آن ماجرا گذشت اما در اواسط دهه ۹۰ دوباره به سراغ آن رفتم و تصمیم گرفتم با نگاهی داستانی به آن بپردازم.
عباسزاده خلطرنشان کرد: در این مسیر یکی از دوستان نویسندهام در تهران پیشنهاد تغییر زاویه دید و بازآفرینی موضوع را داد که تأثیر زیادی در شکلگیری نسخه نهایی داستان داشت. داستان بر اساس آن تجربه کوتاه اما عمیق و تأثیرگذار نوشته شد. درباره روند نگارش اثر همیشه قبل از چاپ آثار، گفتوگوهای متعددی با دوستان و همفکران داشتم و درباره بخشهای مختلف داستان مشورت میکردم. هرچند نویسنده در نهایت باید تصمیمگیرنده نهایی باشد، اما شنیدن بازخوردها به شکلگیری نهایی اثر کمک میکند.
وی تأکید کرد: برخلاف برخی نویسندگان که معتقدند فقط باید از تجربه زیسته نوشت، اعتقاد دارم که تجربه ذهنی نیز بخشی مشروع و مهم از منابع نویسنده است. در «کوهمرگی» تلاش این بوده است که از خاطرهنویسی صرف عبور کنم و مخاطب را با لایههای پنهان انسان در موقعیت جنگ روبهرو سازم؛ جنگی که در ذهن انسان جریان دارد و در سکوت و تعلیق خود را نشان میدهد.
isna.ir/xdTLJh
@daricheh93
dariche93.ir
❤4👍4
Forwarded from Marzi Ganji
#اخباردریچه
«جان جهان»، جدیدترین اثر علی گلشن که بهتازگی توسط نشر نظر وارد بازار کتاب شده است، به نقش زنان از اسطوره تا آیینهای ایرانی میپردازد.
این کتاب دریچهای به دنیای زنان میگشاید؛ زنانی که از دوران باستان تا به امروز نقشی سترگ در پیشرفت تمدن، فرهنگ و زندگی مردمان ایران و جهان داشتهاند. علی گلشن در مقدمه کتاب «جان جهان» عنوان کرده است که شخصیتهای این کتاب هریک بهنحوی با طبیعت در پیوندند. بهگفته او برخی از این شخصیتها نماد قدرت، برکتبخشی، درمانگری، حاصلخیزی، عشق و امید هستند و برخی دیگر از زیبایی، مهربانی، مادرانگی و حمایتگری سخن میگویند. بر این اساس در معرفی هر شخصیت از تصویر تابلو عروسکهایی استفاده شده است که در سال ۱۴۰۱ توسط مریم طاهری راد ساخته شده و در موزه عروسک به صورت دائمی به نمایش درآمدهاند. این عروسکها پس از پژوهش درباره مولفهها و نمادهای فرهنگی هر شخصیت خلق شده و در آفرینش هریک علاوه بر نگاه شخصی و خلاقانهی هنرمند، نشانههای مرتبط با روایتهای اساطیری یا قومی نیز مورد توجه قرار گرفتهاند.
در این کتاب شخصیتهایی همچون چلگیس، خاتون چهارشنبه، مادر دریا، شاماران، اشی، آناهیتا، عروس قنات، بیبی نوروز و… معرفی شدهاند.
در معرفی اشی میخوانیم: «اشی یکی از شخصیتهای اساطیری ایران است که هویتی زنانه دارد. نام ایزدبانو اشی در متون پارسی میانه به صورت "ارد" و "ارت" آمده است. بنابر آنچه در متون کهن ذکر شده است، اشی دختر اهوره مزدا و اسپندارمذ است. در گاهشمار زردشتی، روز بیستوپنجم هر ماه به نام "ارد ایزد" به اشی اختصاص دارد که پاسبانی این روز بر عهده اوست.»
بخشهایی از کتاب «جان جهان» براساس مطالعات کتابخانهای و بخشهایی دیگر براساس مطالعات میدانی و به روش مصاحبه تهیه و تنظیم شدهاند. در هر بخش پس از معرفی شخصیت مورد نظر به توصیف و تحلیل ویژگیها و کارکردهای او و مقایسه با نمونههای مشابه پرداخته شده است.
@daricheh93
dariche93.ir
«جان جهان»، جدیدترین اثر علی گلشن که بهتازگی توسط نشر نظر وارد بازار کتاب شده است، به نقش زنان از اسطوره تا آیینهای ایرانی میپردازد.
این کتاب دریچهای به دنیای زنان میگشاید؛ زنانی که از دوران باستان تا به امروز نقشی سترگ در پیشرفت تمدن، فرهنگ و زندگی مردمان ایران و جهان داشتهاند. علی گلشن در مقدمه کتاب «جان جهان» عنوان کرده است که شخصیتهای این کتاب هریک بهنحوی با طبیعت در پیوندند. بهگفته او برخی از این شخصیتها نماد قدرت، برکتبخشی، درمانگری، حاصلخیزی، عشق و امید هستند و برخی دیگر از زیبایی، مهربانی، مادرانگی و حمایتگری سخن میگویند. بر این اساس در معرفی هر شخصیت از تصویر تابلو عروسکهایی استفاده شده است که در سال ۱۴۰۱ توسط مریم طاهری راد ساخته شده و در موزه عروسک به صورت دائمی به نمایش درآمدهاند. این عروسکها پس از پژوهش درباره مولفهها و نمادهای فرهنگی هر شخصیت خلق شده و در آفرینش هریک علاوه بر نگاه شخصی و خلاقانهی هنرمند، نشانههای مرتبط با روایتهای اساطیری یا قومی نیز مورد توجه قرار گرفتهاند.
در این کتاب شخصیتهایی همچون چلگیس، خاتون چهارشنبه، مادر دریا، شاماران، اشی، آناهیتا، عروس قنات، بیبی نوروز و… معرفی شدهاند.
در معرفی اشی میخوانیم: «اشی یکی از شخصیتهای اساطیری ایران است که هویتی زنانه دارد. نام ایزدبانو اشی در متون پارسی میانه به صورت "ارد" و "ارت" آمده است. بنابر آنچه در متون کهن ذکر شده است، اشی دختر اهوره مزدا و اسپندارمذ است. در گاهشمار زردشتی، روز بیستوپنجم هر ماه به نام "ارد ایزد" به اشی اختصاص دارد که پاسبانی این روز بر عهده اوست.»
بخشهایی از کتاب «جان جهان» براساس مطالعات کتابخانهای و بخشهایی دیگر براساس مطالعات میدانی و به روش مصاحبه تهیه و تنظیم شدهاند. در هر بخش پس از معرفی شخصیت مورد نظر به توصیف و تحلیل ویژگیها و کارکردهای او و مقایسه با نمونههای مشابه پرداخته شده است.
@daricheh93
dariche93.ir
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
بعضی چیزها نمیشکنند، بلکه خُرد میشوند؛ مثل دل انسان.
#وداع_با_اسلحه
#ارنست_همینگوی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
بعضی چیزها نمیشکنند، بلکه خُرد میشوند؛ مثل دل انسان.
#وداع_با_اسلحه
#ارنست_همینگوی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍7❤2😢1
#اخبار_دریچه
📕 در نشست اعضای انجمن دریچه که دوشنبه برگزار شد، داستانی از داستان های اعضای انجمن، نقد و بررسی شد.
🖌" گربه ای پای درخت کاج" نویسنده: هاشم عابد زاده
در این داستان از ابتدا با فضای داستان آشنا میشویم: خیابانی شهری با درخت کاجی در گوشهاش، و شخصیتهایی از دو دنیای متفاوت_ یک دختر نوجوان و یک کفشدوزک که راوی ماست.
تم اصلی هم از ابتدا زمزمه میشود: «نگاه انسانها به زیبایی» و تضادش با طبیعت.
با شنیدن توهین دختر ("چه کفشدوزک زشتی!")، انگیزهی راوی روشن میشود: زخمی شدن، تحقیر شدن، و در پی آن مرور خاطرات اجدادی، زیباییشناسی، تاریخ و تخریب محیط زیست. اینجا داستان مثل قطاری که حرکت کرده، وارد مسیر اصلیاش میشود.
تصویر ماشینها، تغییرات محیطی، و تنهایی راوی ـ همه در خدمت افزایش کشمکش درونی هستند.
نقطهی اوج داستان آنجاست که کفشدوزک آرزو میکند شاید روزی آن دختر کوچک مهربان دوباره برگردد و او را از این فضای خشن نجات دهد. جایی که تهماندهی امید به شکل خیالپردازی شاعرانه درمیآید: باران، قوطی، نجات.
وقتی کفشدوزک دختر نوجوان را در حال تلوتلو خوردن میبیند، این صحنه بار روانی بالایی دارد: دختری که قرار بود مظهر زیبایی و خواستنیبودن باشد، حالا خالیتر از کفشدوزک تصویر شده. فساد رو به طور غیر مستقیم بیان کرده ،در عوض، دختر بچهای از ساختمان خارج میشود و آرام به سمتش میآید.
با جملهی «بیا عزیزکم! بیا برو توی این قوطی...» به نقطهی رهایی میرسیم.. حس رهایی و امید (هرچند لرزان) باقی میماند.
راوی (کفشدوزک) انتخابی خوب است.
زبان شاعرانه، خیالانگیز و سیال به خوبی فضای بین واقعیت و فانتزی را میسازد.
بخش زاویه دید مخاطب اصلی
در آغاز: اول شخص خطابی دختر با کفش کتانی (مخاطب مستقیم "تو")
میانه: اولشخص تأملی خودش و مخاطب خواننده (مونولوگ درونی)
پایان: اولشخص روایی ما/خودش/دخترک مهربان
این چرخش در خطاب از «تو» به «من» و دوباره به نوعی «دیالوگ با جهان»، نهتنها ضعف نیست بلکه یک بازی هوشمندانه با زاویه دید محسوب میشه و به فضای ذهنی و احساسی کفشدوزک عمق و شخصیت میده.
نقد پنهان اجتماعی درباره محیط زیست با لحنی نرم در متن تنیده شده.
پیوند افسانه و اسطوره (سیمرغ، تهمینه، هیمالیا) باعث عمقبخشی به جهان ذهنی کفشدوزک شده.
ولی این اطلاعات بیش از حد برای یک حشره هست. این را یا باید پذیرفت (در فضای فانتزی)، یا کمی تعدیل کرد.
جمعبندی داستان:
داستان یک متن ادبی خیالپرداز، لطیف، تمثیلی و پُر احساس است. راوی غافلگیرکنندهای دارد، زبان شاعرانهای را حمل میکند و به خوبی خواننده را در ترکیب رئالیسم و خیال شناور میسازد. در عین حال نگاهی نقادانه به زیباشناسی انسانی، تخریب طبیعت و بیرحمی ناخودآگاه انسانها دارد.
📕 انجمن ادبیات داستانی دریچه برای این نویسنده ی گرامی، آرزوی موفقیت روز افزون دارد.
@daricheh93
Dariche93.ir
📕 در نشست اعضای انجمن دریچه که دوشنبه برگزار شد، داستانی از داستان های اعضای انجمن، نقد و بررسی شد.
🖌" گربه ای پای درخت کاج" نویسنده: هاشم عابد زاده
در این داستان از ابتدا با فضای داستان آشنا میشویم: خیابانی شهری با درخت کاجی در گوشهاش، و شخصیتهایی از دو دنیای متفاوت_ یک دختر نوجوان و یک کفشدوزک که راوی ماست.
تم اصلی هم از ابتدا زمزمه میشود: «نگاه انسانها به زیبایی» و تضادش با طبیعت.
با شنیدن توهین دختر ("چه کفشدوزک زشتی!")، انگیزهی راوی روشن میشود: زخمی شدن، تحقیر شدن، و در پی آن مرور خاطرات اجدادی، زیباییشناسی، تاریخ و تخریب محیط زیست. اینجا داستان مثل قطاری که حرکت کرده، وارد مسیر اصلیاش میشود.
تصویر ماشینها، تغییرات محیطی، و تنهایی راوی ـ همه در خدمت افزایش کشمکش درونی هستند.
نقطهی اوج داستان آنجاست که کفشدوزک آرزو میکند شاید روزی آن دختر کوچک مهربان دوباره برگردد و او را از این فضای خشن نجات دهد. جایی که تهماندهی امید به شکل خیالپردازی شاعرانه درمیآید: باران، قوطی، نجات.
وقتی کفشدوزک دختر نوجوان را در حال تلوتلو خوردن میبیند، این صحنه بار روانی بالایی دارد: دختری که قرار بود مظهر زیبایی و خواستنیبودن باشد، حالا خالیتر از کفشدوزک تصویر شده. فساد رو به طور غیر مستقیم بیان کرده ،در عوض، دختر بچهای از ساختمان خارج میشود و آرام به سمتش میآید.
با جملهی «بیا عزیزکم! بیا برو توی این قوطی...» به نقطهی رهایی میرسیم.. حس رهایی و امید (هرچند لرزان) باقی میماند.
راوی (کفشدوزک) انتخابی خوب است.
زبان شاعرانه، خیالانگیز و سیال به خوبی فضای بین واقعیت و فانتزی را میسازد.
بخش زاویه دید مخاطب اصلی
در آغاز: اول شخص خطابی دختر با کفش کتانی (مخاطب مستقیم "تو")
میانه: اولشخص تأملی خودش و مخاطب خواننده (مونولوگ درونی)
پایان: اولشخص روایی ما/خودش/دخترک مهربان
این چرخش در خطاب از «تو» به «من» و دوباره به نوعی «دیالوگ با جهان»، نهتنها ضعف نیست بلکه یک بازی هوشمندانه با زاویه دید محسوب میشه و به فضای ذهنی و احساسی کفشدوزک عمق و شخصیت میده.
نقد پنهان اجتماعی درباره محیط زیست با لحنی نرم در متن تنیده شده.
پیوند افسانه و اسطوره (سیمرغ، تهمینه، هیمالیا) باعث عمقبخشی به جهان ذهنی کفشدوزک شده.
ولی این اطلاعات بیش از حد برای یک حشره هست. این را یا باید پذیرفت (در فضای فانتزی)، یا کمی تعدیل کرد.
جمعبندی داستان:
داستان یک متن ادبی خیالپرداز، لطیف، تمثیلی و پُر احساس است. راوی غافلگیرکنندهای دارد، زبان شاعرانهای را حمل میکند و به خوبی خواننده را در ترکیب رئالیسم و خیال شناور میسازد. در عین حال نگاهی نقادانه به زیباشناسی انسانی، تخریب طبیعت و بیرحمی ناخودآگاه انسانها دارد.
📕 انجمن ادبیات داستانی دریچه برای این نویسنده ی گرامی، آرزوی موفقیت روز افزون دارد.
@daricheh93
Dariche93.ir
❤3
#پاراگراف_دریچه
شاید امروز دوباره ببینمش شاید برایم یک جعبه ای کوچک بیاورد و مرا با خود ببرد، شاید باران ببارد و او مرا توی جعبه بگذارد و تندتند بدود. شاید اگر بداند چقدر دوستش دارم همان جا از من فرار کند و نفسم از این غم بگیرد و آن طرف زیر درخت کاج بمیرم. شاید گنجشکی از آن بالا مرا ببیند و برای خوردنم حمله کند و همان جا گربه ای کمین کرده از پشت درخت کاج جستی بزند و گنجشک کیفور از خوردن را شکار کند و سگ های ولگرد با دیدن گربه واق واق کنند و گربه بترسد و گنجشک را بیندازد و برود. شاید آن موقع از دور دخترک با وحشت این صحنه ها را نظاره کند و از دور برایم گریه کند.
مطمئن هستم که بالاخره یک روز دخترک مهربان می آید و من آخرین کفشدوزک باقیمانده در این شهر را با خودش می برد.
#گربه_ای_پای_درخت_کاج
#هاشم_عابد_زاده✍
@daricheh93
Dariche93.ir
شاید امروز دوباره ببینمش شاید برایم یک جعبه ای کوچک بیاورد و مرا با خود ببرد، شاید باران ببارد و او مرا توی جعبه بگذارد و تندتند بدود. شاید اگر بداند چقدر دوستش دارم همان جا از من فرار کند و نفسم از این غم بگیرد و آن طرف زیر درخت کاج بمیرم. شاید گنجشکی از آن بالا مرا ببیند و برای خوردنم حمله کند و همان جا گربه ای کمین کرده از پشت درخت کاج جستی بزند و گنجشک کیفور از خوردن را شکار کند و سگ های ولگرد با دیدن گربه واق واق کنند و گربه بترسد و گنجشک را بیندازد و برود. شاید آن موقع از دور دخترک با وحشت این صحنه ها را نظاره کند و از دور برایم گریه کند.
مطمئن هستم که بالاخره یک روز دخترک مهربان می آید و من آخرین کفشدوزک باقیمانده در این شهر را با خودش می برد.
#گربه_ای_پای_درخت_کاج
#هاشم_عابد_زاده✍
@daricheh93
Dariche93.ir
❤4
#پاراگراف_طلایی
شاعران، مانند کارآگاهان، مىدانند که حقیقت مشقت بار است: حقیقت، تصادفى اتفاق نمىافتد، بلکه تراش مىخورد و به عمل مىآید تا وارد هستى مىشود؛ محصولى است از زمان، فاصله و پیوند. شاعر باید این احتمال را در نظر داشته باشد که پیش از بروز یک واژه، یا انعقاد یک جمله، یا گشایش یک قافیه راه درازى را باید طى کند، و حتى با وجود همهى اینها هم هیچ چیز تضمین شده نیست، حتى واژههایى که معناى اولیهى خود را به مخاطره انداختهاند. شعر، گاهى در غیر منتظرهترین لحظه رخ مىنماید و شاعر، باید به این معما ورود کرده و از آنجا شروع به بازسازى شعر کند.
#دیدن_از_سیزده_منظر📗
#کالم_مک_کان✍
@daricheh93
Dariche93.ir
شاعران، مانند کارآگاهان، مىدانند که حقیقت مشقت بار است: حقیقت، تصادفى اتفاق نمىافتد، بلکه تراش مىخورد و به عمل مىآید تا وارد هستى مىشود؛ محصولى است از زمان، فاصله و پیوند. شاعر باید این احتمال را در نظر داشته باشد که پیش از بروز یک واژه، یا انعقاد یک جمله، یا گشایش یک قافیه راه درازى را باید طى کند، و حتى با وجود همهى اینها هم هیچ چیز تضمین شده نیست، حتى واژههایى که معناى اولیهى خود را به مخاطره انداختهاند. شعر، گاهى در غیر منتظرهترین لحظه رخ مىنماید و شاعر، باید به این معما ورود کرده و از آنجا شروع به بازسازى شعر کند.
#دیدن_از_سیزده_منظر📗
#کالم_مک_کان✍
@daricheh93
Dariche93.ir
❤3
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
آدمی که همیشه هست، دیگر دیده نمیشود!
#عباس_معروفی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
#دریچه_بزرگان
آدمی که همیشه هست، دیگر دیده نمیشود!
#عباس_معروفی
@daricheh93
http://Dariche93.ir
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
👍8